• شماره 99

1- فرّخ: مرحوم دکتر خانلري ذيل فرّخ آقا مي نويسد: «بعضي از اديبان معاصر، غزل «دل من در هواي روح فرّخ…» را از حافظ نمي دانند و اين غزل در نظرشان سست و بي مايه جلوه مي کند. امّا در همه ي نسخه هاي معتبر و کهن، اين غزل ثبت است. به گمان من، اين غزل خطاب به فرّخ آقا يا امير فرّخ است که از سرداران نامي شاه شجاع بوده است. در لشکرکشي شاه شجاع به آذربايجان، اين سردار همراه او بوده و به حسب تواريخ زمان «اميرفرّخ را به نخجوان نامزد کرد (تاريخ محمود کتبي، 93) و در سفر شاه شجاع به لرستان» فرّخ آقا از شاه شجاع بگريخت و به شوشتر رفت (تاريخ کتبي، 101). از مضمون اين غزل مي توان گمان برد که خود او از حافظ شعري خواسته و حافظ، اين غزل را به نام او سروده باشد و اگر چنين باشد، لحن شوخي و طنز را نيز در آن مي توان يافت.» (ديوان حافظ، به تصحيح و توضيح دکتر پرويز ناتل خانلري، 1211) ولي مرحوم دکتر معين، فرّخ را نام يکي از محبوبه هاي حافظ مي داند (حافظ شيرين سخن، 135). هوا: ميل و آرزو. بين دل، روي و موي تناسب است.

دل من در آرزوي ديدن چهره ي زيباي فرّخ چون گيسوي او مضطرب و پريشان است.

2- هندو: منسوب به هند، «سياه از هر چيز» (لغت نامه)، مجازاً غلام سياه. هندوي زلف: اضافه ي تشبيهي، زلف به غلام سياه مانند شده است. برخوردار شدن: رسيدن و بهره مند شدن. به جز گيسوي سياه فرّخ کس ديگري از چهره ي زيباي او نصيب و بهره نبرد.

3- سياه: صفت جانشين موصوف، کنايه است از هندوي زلف در بيت قبل. هم زار: نديم و محرم. هم زانو: هم نشين و مصاحب.

آن سياهي که پيوسته محرم و هم نشين فرّخ است، بسيار خوشبخت است.

4- بيد: – 5 / 61. سرو آزاد: «درختي است هميشه سبز و به سبب اينکه از برگ ريزي خزان و از بار ميوه آزاد است، آن را سرو آزاد نام نهاده اند.» (گل و گياه در ادبيات منظوم فارسي). دل جو: خوب و پسنديده. بين بيد و سرو و بين قد و دل در «دل جو» تناسب است.

وقتي که سرو آزاد، قامت بلند و پسنديده ي فرّخ را مي نگرد، از شدّت حسادت چون بيد بر خود مي لرزد.

5- ارغوان: – 5 / 14. شراب ارغواني: مي گلگون و سرخ رنگ. نرگس: – 5 / 24. جادو: صفت است، جادوگر و افسونگر.

اي ساقي، به ياد چشم زيبا و افسونگر فرّخ باده ي سرخ بده تا بنوشيم.

6- دوتا شدن: خم شدن. پيوسته: هميشه و به معني متّصل که در اينجا مراد نيست، با ابرو ايهام تناسب است.

قامتم از غم پيوسته خميد و چون ابروي فرّخ کماني گشت.

7- نسيم: رايحه و بوي خوش. مشک: – 2 / 1. تاتاري: – 2 / 66. شميم: رايحه و بوي خوش. عنبر: – 5 / 58. بين مشک و عنبر و بين نسيم و شميم تناسب است.

بوي خوشي که از گيسوي معطّر فرّخ به مشام مي رسد، آن چنان خوش بوست که مشک تاتاري را شرمسار کرده است.

8- اگر آرزوي دل هرکس به جانبي است؛ دل من نيز سوي فرّخ و عشق او تمايل دارد.

9- همّت: – 12 / 12. غلام همّت کسي بودن: کنايه از مريد همّت بلند کسي بودن و خود را در برابر کسي کوچک کردن. هندو: منسوب به هند، «سياه از هر چيز» (لغت نامه)، مجازاً غلام سياه.

من غلام همّت بلند آن کسي هستم که چون حافظ، عاشق و بنده ي فرّخ باشد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا