- شماره 487
1- صاحب خبر: عارف و آگاه. راهرو: – سالک در فرهنگ.
اي بي خبر از معرفت و عشق، بکوش تا عارف و آگاه شوي؛ تا سالک و رونده ي راه حقيقت نباشي، چه وقت مي تواني به مقام ارشاد و هدايت خلق برسي؟
2- اديب: ادب آموز، دانشمند. اديب عشق: اضافه ي تشبيهي، عشق به اديب مانند شده است. هان: شبه جمله است، آگاه باش. پسر: شايد در اينجا مظور، بي خبر در بيت اوّل باشد. پدر شدن: کنايه از باتجربه و باخبر شدن که شايد مراد، راهبر در بيت قبل باشد.
اي پسر، آگاه باش و بکوش که در مکتب حقايق نزد آموزگار عشق، روزي به مقام راهبري برسي و کارآزموده و باتجربه گردي.
3- مس وجود: اضافه ي تشبيهي، وجود انسان از لحاظ ارزش، به مس بي ارزش مانند شده است. کيميا: – 9 / 5. کيمياي عشق: اضافه ي تشبيهي، عشق از آن جهت که انسان را کامل مي کند، به اکسير و کيميا مانند شده است.
اي بي خبر، مانند مردان راه عشق، مس بي ارزش وجودت را رها کن و دست از تعلّقات مادّي بردار تا به کيمياي عشق برسي و وجودت طلا گردد.
4- بي خواب و خور شدن: کنايه از دور شدن از دنيا و امور مادّي.
دل بستگي به امور دنيا تو را از منزلت انساني دور کرده است؛ زماني به مقام حقيقي خود مي رسي که همه ي تعلّقات مادّي را رها کرده باشي.
5- اگر نور عشق خداوند بر دل و جانت بتابد، سوگند به خدا که از آفتاب آسمان هم زيباتر و پرنورتر خواهي شد.
6- هفت بحر: هفت دريا – 9 / 470.
لحظه اي در درياي بي کران عشق الهي غرق شو و به مقام فناي حق برس و گمان مکن که از آب اين هفت دريا سر مويي وجودت تر خواهد شد و گرفتار آلودگي عالم مادّي مي شوي.
7- ذوالجلال: صاحب جلال و عظمت که يکي از صفات الهي است. بي پا و سر شدن: کنايه از فاني شدن.
اگر در راه خداي باعظمت قدم برداري و فاني شوي، سراپاي وجودت همه غرق نور عشق الهي خواهد شد.
8- وجد خدا: ترجمه ي وجه الله است که در قرآن به کار رفته است که آن را به رضاي خدا و يا راه خدا مي توان معنا نمود. منظر نظر: مقابل چشم، ديدگاه چشم و بين آن دو صنعت اشتقاق است. صاحب نظر: عارف و آگاه. وجه در معني صورت با نظر در معني چشم ايهام تناسب است.
اگر تنها قدم برداشتن در راه خدا و رضاي او مورد توجّه تو باشد، به يقين از اين پس، داراي بصيرت و آگاهي خواهي شد.
9- زير و زبر شدن: تغيير پيدا کردن، دگرگون شدن. در دل داشتن: بيم داشتن و نگران بودن. بين زير و زبر جناس خطّ است.
اگر در راه عشق خدا وجودت زير و زبر شود و تغيير يابد، از اين دگرگوني بيمي به خود راه مده که هيچ گونه تغييري در کمال و پيرفت تو صورت نخواهد گرفت.
10- هوا: ميل و اشتياق. خاک شدن: کنايه از تواضع و فروتني کردن. اهل هنر: اهل فضيلت و کمال.
اي حافظ، اگر در آرزو و اشتياق رسيدن به معشوق هستي، بايد که در برابر اهل فضيلت و کمال، فروتن و خاکسار شوي.