- شماره 480
1- مدارا: نرمي و مهرباني. محابا: پروا.
اي معشوقي که در کشتن ما نرمي و مهرباني از خود نشان نمي دهي و سود و سرمايه را از بين مي بري و هيچ پروايي نداري،
2- هلاهل: زهري را گويند که هيچ ترياق علاج آن را نتواند کردن و در ساعت بکشد و در اينجا استعاره از آه سوزان است. هان: شبه جمله است، آگاه باش.
دردکشيدگان بلاي عشق با خود آه سوزانِ چون زهر کشنده ي هلاهل دارند؛ آگاه باش تا قصد آزاد رساندن به آنها را نداشته باشي که کار خطايي است.
3- گوشه ي چشم: کنايه از توجّه و عنايت.
شرط انصاف نيست که تو درد و رنج ما را که مي توان با اندکي توجّه و مهرباني از بين برد، درمان نکني.
4- تفرّج: گردش و تماشا. لب در معني عضو بدن که در اينجا مراد نيست، با ديده ايهام تناسب است.
اي معشوق، وقتي که چشم ما به اميد ديدن تو از اشک چون دريا شده است؛ چرا براي گردش و تماشا، بر لب اين دريا نمي آيي و به آن توجّهي نمي کني؟
5- صاحب غرض: بدانديش و مغرض.
هر ستم و بدي اي که از خلق و کوي کريم و نيکوي تو گفتند، سخن بدانديشان و مغرضان است، وگرنه تو هرگز آن کارها را انجام نمي دهي.
6- جلوه کردن: ظاهر و آشکار شدن. شاهد: – 7 / 11. زاهد: پارسا، بي ميل به دنيا – زهد در فرهنگ. بين شاهد و زاهد جناس لاحق است.
اي زاهد، اگر معشوق زيباروي ما بر تو آشکار شود و جلوه گري کند، جز مي و معشوق از خدا چيز ديگري نخواهي خواست.
7- محراب: – 11 / 69 و با دعا تناسب است.
اي حافظ، در برابر ابروي محراب گون معشوق سجده کن، زيرا فقط در آنجاست که مي تواني از روي صداقت و پاکي دعا و راز و نياز کني.