- شماره 459
1- خوش: زيبا و دل پسند. رقم کشيدن: آرايش و نقش کردن. گل رخسار: اضافه ي تشبيهي، رخسار و چهره به گل مانند شده است. صحيفه: صفحه و ورق. خط بر چيزي کشيدن: کنايه از محو و نابود کردن.
با اين نقش و نگار زيبا که بر چهره ي چون گلت مي کشي، گويي بر صفحه ي گل و گلزار خطّ بطلان مي کشي.
2- حرم: داخل خانه و سراي اندورني که در اينجا استعاره از هفت پرده در مصراع دوم است. حرم نشين: کنايه از زن مستور و پوشيده. اشک حرم نشين: اضافه ي تشبيهي، اشک به زن پنهان و پوشيده مانند شده است. نهان خانه: خلوت سرا. هفت پرده: مراد هفت پرده ي چشم است – 6 / 64. به بازار کشيدن: کنايه از ظاهر و آشکار کردن.
اشک مرا که در خلوت سراي چشم، حرم نشين و پنهان است، از آن سوي هفت پرده ي چشم بيرون مي آوري و مرا رسواي عام و خاص مي کني.
3- کاهل رو: سست و کندرو. باد صبا: نسيم صبحگاهي، در ادبيات فارسي صبا را بيمار تصوّر کرده اند – 5 / 129. بو: ايهام دارد: 1- رايحه 2- اميد و آرزو. قيد: سلسله، زنجير، در اينجا استعاره از زلف تابدار.
اي معشوق، با بوي خوش گيسوي تابدار و پيچيده ات بيمار و کندروي چون باد صبا را هر لحظه به حرکت و تکاپو وامي داري و به کار مي کشي.
4- مي گون: سرخ مانند شراب. خماّر: مي فروش.
هر لحظه به ياد آن لب سرخ شراب گون و آن چشم مست و خمارت مرا از خلوت سراي خود به سوي خانه ي مي فروش و خرابات مي کشاني.
5- فتراک: – 7 / 300. سهل: آسان و راحت. بار: استعاره از «سر» در مصراع اوّل است.
اي معشوق، گفتي که شايسته است سر تو به فتراک زين اسب ما بسته شود؛ براي من آسان است اگر تو زحمت اين بار را بکشي.
6- وه: شبه جمله است، شگفتا. کمان بر بيمار کشيدن: – 7 / 146.
با اين چشم و ابروي زيبايي که تو داري، چه تدبيري مي توانم براي اين دل عاشق خود بکنم؟ شگفتا از اين کمان ابرويي که بر من بيمار مي کشي!
7- چشم بد: چشم زخم – 5 / 246. تازه گل: گل نوشکفته، استعاره از معشوق زيبا. دامن کشيدن: کنايه از دوري کردن و روي گرداندن. خار: استعاره از عاشق.
اي تازه گل زيبا که از خار خود روي مي گرداني و مي گريزي، به سوي من بيا تا اين خار بي مقدار چشم زخم ها را از تو دور کند.
8- نعيم دهر: نعمت روزگار. طرّه: موي جلوي پيشاني، زلف تابدار و آراسته.
اي حافظ، اکنون که شراب مي نوشي و دست بر زلف يار مي کشي، ديگر از نعمت روزگار چه مي خواهي؟