- شماره 448
1- خرابات: – فرهنگ. مقام: منصب و مرتبت. جم: – 4 / 28. وقت: زمان و روزگار. بين جم و جام جناس زايد است.
اي کسي که در کوي ميکده، مقام و مرتبه اي داري، اگر به جام شرابي دست يافتي، به يقين جمشيد روزگار خود هستي.
2- بيت داراي صنعت لفّ و نشر است، شب و شام با زلف، و روز و صبح با رخ در ارتباط است و بين صبح و روز و بين شب و شام تناسب و از جهتي بين آنها تضادّ است.
اي کسي که شب و روز را با زلف و رخ زيباي يار مي گذراني، اميد است که هميشه از فرصت هاي خوب برخوردار باشي. عجب صبح و شام خوش و دل پسندي داري.
3- صبا: نسيم صبحگاهي – فرهنگ. سوختگان: کنايه از عاشقان و شيفتگان.
اي باد صبا، اگر از آن معشوق سفرکرده پيامي داري، بگو؛ زيرا که عاشقان دل سوخته بر سر راه منتظر اويند.
4- خال: – فرهنگ. سرسبز: کنايه از شاداب و تر و تازه و بارونق. دانه: استعاره از خال. عيش: خوش گذراني و زندگي خوش. چمن: استعاره از خطّ و صورت زيباي معشوق. دام: استعاره از کمند زلف.
خال سبز زيباي تو چه دانه ي خوشي براي زندگي است، ولي افسوس که بر کنار چمن خطّ و صورت دل فريبت چه دام زلفي گسترده اي!
5- قدح: جام و پياله ي شراب. خواجه: – 5 / 63. اگر زآنکه: حرف شرط است، اگر چنان که. مشام: شامّه و بيني.
خواجه دهان باز قدح را به لب خندان مانند کرده است و بوي شراب درون آن را جان بخش مي داند و مي فرمايد: از لب خندان جام شراب بوي زندگي به مشامم مي رسد. اي خواجه، اگر تو نيز مشامي داري، اين بوي جان بخش را بشنوک
6- وفا: – 2 / 90.
اگرچه به هنگام وفاداري ثابت قدم نبودي، ولي خدا را سپاس مي گويم که دست کم بر جور و ستم پايدار و استواري.
7- اگر غريبي از تو خواستار نام نيک باشد، چه عيبي دارد؟ زيرا که امروز تنها کسي که داراي شهرت و آوازه است، تو هستي.
8- تو که مانند حافظ شب زنده دار بنده و غلامي داري، دعاهاي سحرگاهي بسياري هم دم و مونس جان تو خواهد شد.