- شماره 447
1- ورزيدن: پياپي انجام دادن، عمل کردن. صحبت: مصاحبت و هم نشيني.
بيا با ما اين گونه کينه توزي و دشمني مکن، زيرا تو حقّ دوستي و صحبت قديمي با ما داري.
2- در: مرواريد، در اينجا استعاره از نصيحت است که با «دَر» جناس ناقص مي باشد. گنجينه: منسوب به گنج، جاي گنج، خزانه.
پند مرا گوش کن که اين درّ پند من، بسيار گران بهاتر از آن گوهري است که تو در گنجينه پنهان کرده اي.
3- نمودن: نشان دادن. رندان: جمعِ رند و رند شخصي که ظاهرش در ملامت و باطنش در سلامت باشد – فرهنگ.
در قديم رسم چنان بود که غلامان و کنيزان در برابر شاه و يا عروس آينه مي گرفتند و مي گردادند تا جمال خود را در آن بنگرند، در اينجا ماه و خورشيد دو غلامي هستند که آينه ي جلوه ي معشوق را مي گردانند. در حقيقت، خواجه ماه و خورشيد را به دو آينه اي مانند کرده است که رخ زيباي معشوق را نشان مي دهد، چنان که در جاي ديگر مي فرمايد:
جلوه گاهِ رخِ او ديده ي من تنها نيست
ماه و خورشيد، همين آينه مي گردانند
(غزل 3 / 193)
اي معشوق، تو که ماه و خورشيد با همه ي عظمت و درخشش، آينه گردان جمال تواند، کي به رندان عاشق پيشه ي مست چهره نشان مي دهي و توجّه مي کني؟
4- شيخ: پير و مرشد صوفيه که از نگاه حافظ بار منفي دارد.
اي شيخ، از رندان پاک نهاد لاابالي و مست بد مگو آگاه باش که اگر چنين کني، با حکم و سرنوشت الهي دشمني کرده اي؛ يعني اگر من رند شده ام و تو شيخ و زاهد، خواست خدا چنين بوده است.
5- خرقه: لباس رسمي صوفيان – فرهنگ.
اي شيخ، تو مي داني که خرقه ات پشمينه است و زود مي سوزد؛ پس چرا از آه سوزان و آتشين من نمي ترسي و دوري نمي کني؟!
6- خمار: – 6 / 22. مفلسان: درويشان، تهي دستان. خدا را: به خاطر و براي خدا. دوشينه: منسوب به دوش، شب گذشته.
به خاطر خدا اگر از شراب شب گذشته جرعه اي باقي مانده است، به داد دل عاشقان تهي دست خمارآلود برس.
7- خوش: زيبا و دل پسند، شاد. در سينه داشتن: حفظ و از بر بودن. حافظ در معني حافظ قرآن با قرآن ايهام تناسب است.
اي حافظ، قسم به آن قرآني که در سينه داري، از شعر تو زيباتر و دل نشين تر نديدم.