• شماره 441

1- ماه: استعاره از يار. بين چنين و چنان صنعت اشتقاق و از جهت جناس لاحق است.

اگر دل ان يار چون ماه با ما مهربان و يک دل بود، چه مي شد؟ که اگر او اين گونه بود، حال و وضع ما اين چنين نبود.

2- نسيم: بوي خوش. طرّه: موي جلوي پيشاني، موي تابدار و آراسته.

اگر بر سر هر مويم هزار جان مي داشتم، آنگاه مي گفتم که بوي خوش زلف يار چه قدر باارزش است؛ يعني بوي خوش زلف يار از هزار جان باارزش تر است و بايد همه ي آنها را فداي آن کرد.

3- برات: – 3 / 183. برات خوشدلي: اضافه ي تشبيهي، سعادت و خوشدلي به برات مانند شده است. يارب: – 1 / 67. نشان امان: مهر و نشان سلامت و بي گزندي. بين امان و زمان جناس لاحق است.

خدايا، اگر برات بخت و سعادت ما مهر و نشان سلامت و بي گزندي از حوادث ناگوار روزگار را مي خورد، چه چيزي از اين عالم کم مي شد؟

4- سرير: تخت و مسند. سرير عزّت: اضافه ي تشبيهي، عزّت و بزرگي به تخت مانند شده است. آستان: درگاه، پيشگاه.

اگر روزگار، مرا سربلند و گرامي مي داشت، تخت گاه عزّت و بزرگي من خاک درگاه يار بود.

5- اي کاش آن يار عزيز مانند قطره ي اشک که از پرده ي چشم بيرون مي آيد، از پرده بيرون مي آمد و آشکار مي شد تا حکم و فرمان او را اجرا کنم و بر ديده قرار دهم.

6- دايره ي عشق: اضافه ي تشبيهي، عشق به دايره مانند شده است. بين دايره و نقطه تناسب است.

اگر راه ورود به دايره ي عشق بسته نبود و دسترسي بدآن آسان بود، حافظ بي قرار و شيدا مانند نقطه در مرکز دايره ي عشق قرار مي گرفت.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا