• شماره 404

1- رندان: جمعِ رند و رند شخصي که ظاهرش در ملامت و باطنش در سلامت باشد – فرهنگ. نظر: نگاه، توجّه، عنايت. ميکده: ميخانه و خرابات.

به گروه رندان عاشق پيشه بهتر از اين توجّه و عنايت داشته باش و از برابر ميخانه و خرابات با احترام گذر کن.

2- لطف: زيبايي و نيکويي، نرمي و خوش رفتاري. لطف لب: مراد، سخن زيبا و يا بوسه ي شيرين است. قدر: کم و اندک.

اي معشوق، لطف لب تو در حقّ من بسيار خوب و نيکوست، ولي چه بهتر بود اگر اندکي بيش از اين بود.

3- گره از کار گشادن: کنايه از مشکل کار بر طرف کردن.

به آن کس که انديشه اش مشکل گشاي کار جهان است، بگو که در اين کار، بهتر از اين به ما توجّه و عنايت داشته باشد.

4- هنر: فضيلت و بي ارزش. خواجه: – 5 / 63. خواجه عاقل: از طعن ها و طنزهاي خواجه است.

نصيحت گوي من گفت که عشق چه فضيلتي جز غم و اندوه دارد. برو اي خواجه ي عاقل، آيا هنري بهتر از اين؟! يعني در نزد عاشق غم عشق بالاترين و ارزشمندترين فضيلت است.

5- رود: فرزند. مادر دهر: اضافه ي تشبيهي، روزگار به مادر تشبيه شده است.

اگر دل بسته ي آن فرزند و عزيز و گرامي نشوم، چه کنم؟ زيرا که مادر روزگار فرزندي بهتر از اين ندارد.

6- چو: چون، وقتي که. قدح: جام و پياله ي شراب. بين نوش و بوس جناس خطّ است.

وقتي که به تو مي گويم جام شراب بنوش و لب ساقي زيبا را ببوس، پند مرا بشنو؛ زيرا کسي سخني بهتهر از اين را نخواهد گفت.

7- کلک: قلم. نبات: درخت و در معني قند و نبات با شکرين ايهام تناسب است. ميوه نبات: اضافه ي مقلوب، نبات ميوه، درخت ميوه. شکرين ميوه نبات: درختي که ميوه ي شکرين و شيرين مي دهد و در اينجا کلک حافظ به درخت مانند شده است که ميوه هاي شيرين مي دهد که همان شعر دلکش و زيباي خواجه است. باغ: استعاره از دنيا. ثمر: ميوه. بين ميوه، نبات، بچين، باغ و ثمر تناسب است.

قلم حافظ درختي است که ميوه ي شيرين دارد. از آن بچين و بهره ببر؛ زيرا که در باغ عالم هرگز ميوه اي بهتر و شيرين تر از آن نخواهي ديد.

حافظ، چه طُرفه شاخِ نباتي است کلکِ تو

کِش ميوه دل پذيرتر از شهد و شکّر است

(غزل 10 / 39)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا