- شماره 391
1- چه چيزي بهتر و خوش تر از فکر کردن به جام شراب است؟ بايد ببينم که چه عاقبت چه پيش خواهد آمد!
2- تاکي غم دل مي خوري که عمر بگذشت و سپري شد؟ بگو که نه دل باشد و نه ايّام، چه پيش خواهد آمد1
3- حوصله: ايهام دارد: 1- چينه دان پرندگان 2- طاقت و شکيبايي؛ بنابراين مرغ کم حوصله، هم به معني پرنده ي ناشکيبا و بي طاقت و هم به معني پرنده اي ضعيف و ناتوان است.
به پرنده ي کم حوصله و ضعيف بگو که غم خود را بخورد و به فکر رهايي از دام باشد؛ زيرا آن کسي که براي شکارش دام مي گذارد، چه رحمي مي تواند بر او داشته باشد؟
4- مقلّد: تقليدکننده و آن کسي که بر قول کسي بدون دليل عمل کند، آن که در احکام فروع دين از مجتهدي تقليد کند. نيوشيدن: گوش کردن. اعتبار: قدر و ارزش. عام: مردم عوام، مردم جاهل.
شراب بنوش و غم مخور و پند مقلّد جاهل را گوش نکن. شنيدن سخن افراد عامي چه ارزش و اعتباري خواهد داشت؟
5- دست رنج: آنچه که از کار و زحمت به دست آيد. صرف شدن: خرج شدن، به کار رفتن، سپري شدن. کام: ميل و آرزو. ناکام: 1- کسي که به کام و آرزوي خود نرسيده است، نامراد و محروم. 2- در اينجا مراد، آن دست رنجي است که مطابق ميل و آرزو صرف نشده است. 3- ناکامي و نامرادي. (لغت نامه)
با توجّه به اين سه معني ناکام، مصراع دوم را به سه گونه مي توان معنا نمود:
1- آيا مي داني که سرانجام کسي به کام و آرزويش نرسيده باشد، چيست؟ 2- آيا مي داني که حاصل زحمت و دسترنجي را که فراهم کرده اي و از آن بهره اي نبرده اي، چه خواهد بود؟ 3- آيا مي داني که سرانجام ناکامي و نامرادي چه خواهد شد؟
6- پير ميخانه: پير مي فروش که در نظر حافظ قطب و راهنماست – پير مغان در فرهنگ. معمّا: سخن سربسته و پنهان. دوش: ديشب. خط جام: خط ساغر – 4 / 47. فرجام: عاقبت و سرانجام.
ديشب پير مي فروش از خطوط جام، سخن سربسته و پوشيده اي را آشکار کرد و گفت که سرانجام ما چه خواهد شد.
7- دل از ره بردن: کنايه از گمراه کردن و نيز شيفته و فريفته کردن و راه در اصطلاح موسيقي که در اينجا مراد نيست، با دف، چنگ و غزل ايهام تناسب است. دف: – 5 / 158. چنگ: – 8 / 29. غزل: – 8 / 164.
با آهنگ دف و چنگ و غزل، دل حافظ را گمراه کردم و عاشق و شيفته اش ساختم تا ببينيم که کيفر و جزاي من رسوا و بدنام چه خواهد بود!