- شماره 364
1- بي غمان: کنايه از کساني که به سبب عاشقي از غم هاي مادّي فارغ اند و اسير تعلّقات پست دنيوي نيستند.
دل از دست دادن: کنايه از دل به کسي دادن و عاشق شدن. عشق: بزرگ ترين و محوري ترين سخن عارفان است و آن عبارت است از شوق و دوست داشتن شديد – فرهنگ. هم نفس: يار و دوست، مصاحب و قرين.
ما آن عاشقان مست بي غمي هستيم که يار عشق و هم دم جام باده ايم.
2- کمان ملامت: اضافه ي تشبيهي، ملامت و سرزنش به کمان مانند شده است. کمان کشيدن: زه کمان را کشيدن و تيراندازي کردن. کمان ملامت کشيدن: کنايه از سرزنش و ملامت کردن. جانان: معشوق و محبوب هم چون جان عزيز. کار گشادن: کنايه از مشکل را حل کردن، به آرزو و هدف خود رسيدن. بين کمان و ابرو از جهت هلالي بودن تناسب است.
بيت را دو گونه مي توان معنا نمود:
1- از زماني که معشوق با اشاره ي ابروي خود گره از کار ما باز کرد و ما را عاشق خود ساخت، چه ملامتگران بسياري زبان به عتاب و سرزنش ما گشودند.
2- چه ملامت گران بسياري ما را مورد عتاب و سرزنش قرار دادند، تا اينکه معشوق با اشاره ي ابروي خود گشايشي در کار ما حاصل کرد.
3- گل: گل سرخ. دوش: ديشب و در اينجا مجازاً زمان کوتاه و کم به کار رفته است. صبوحي: شراب صبحگاهي. داغ صبوحي: سرخي و برافروختگي اي است که بر اثر نوشيدن شراب صبحگاهي در صورت پيدا مي شود، معمولاً پس از خوردن شراب، چهره سرخ و گلگون مي گردد و در اينجا شراب صبحگاهي گل، همان قطرات شبنم و يا باران صبحگاهي است که سبب سرخي و طراوت گل مي شود. کشيدن: صنعت استخدام دارد: با توجّه به صبوحي به معني نوشيدن و با توجّه به داغ به معني تحمّل کردن است. شقايق: – 9 / 58.
اي گل، تو مدّت کمي است که سرخ و سرمشت و شکفته شدي، ولي ما مانند لاله ي داغ داري هستيم که مست و گلگون به دنيا آمده ايم.
4- پير مغان: پير ميکده و طريقت – فرهنگ. توبه: – 1 / 141. به عذر ايستادن: آماده ي عذرخواهي کردن.
اگر پير مغان از اينکه ما از نوشيدن شراب توبه کرده ايم، آزرده خاطر شد؛ به او بگو که شراب را صاف و مهيّا کن که آماده ي عذرخواهي هستيم.
5- کار رفتن: کنايه از پيش رفتن کار، عملي شدن کار. دليل راه: راهنما و مرشد راه طريقت. از راه اوفتادن: کنايه از گمراه و منحرف شدن، درمانده گشتن.
اي راهنما و مرشد راه ياري ام کن که کار ما فقط با هدايت تو پيش مي رود و به نتيجه مي رسد؛ اقرار مي کنيم که بدون تو گمراه و درمانده ايم.
6- لاله: – 9 / 58. قدح: جام و پياله ي شراب.
اين گونه به ما نگاه مکن که مانند لاله ساغري از شراب بر دست داريم، بلکه اين داغ عشق را ببين که بر دل خونين ما قرار دارد.
7- رنگ: ريا و تزوير. خيال: تصوّر چيزي در ذهن هنگامي که در پيش چشم نباشد. نقش: تصوير. غلط ديدن: اشتباه کردن. لوح: صفحه و هر چيز پهن که بتوان بر روي آن نوشت.
گفتي که اي حافظ، اين همه ريا و فريب و تصوّرات باطل که در تو مي بينم، چيست؟ (پاسخ داد) اشتباه مکن که ما همان لوح ساده و بي نقشي هستيم که بوديم.