• شماره 333

1- نماز شام: نماز مغرب که هنگام غروب آفتاب خوانده مي شود. شام غريبان: اوّلين شبي که در غربت گذرانيده مي شود که شبي دلگير است. مويه: گريه و زاري. قصّه پرداختن: سرگذشت و داستان را بازگو کردن. بين غريبان و غريبانه جناس زايد است.

وقتي در غربت و تنهايي نماز شام را با گريه آغاز مي کنم، با ناله و زاري هاي غريبانه داستان فراق و غربت خود را شرح مي دهم.

2- ديار: جمعِ دار، خانه ها، شهر و سرزمين. بين يار و ديار جناس زايد است.

به ياد دوست و سرزمين خود آن چنان با زاري مي گريم که از دنيا راه و رسم سفر کردن را برمي اندازم.

3- حبيب: دوست و معشوق. مهيمن: يکي از اسماي حسني خداوند است، ايمن کننده و ايمني بخش، نگاهبان، گواه.

من از سرزمين دوستم، نه از ديار غريب و بيگانه. اي خداي ايمني دهنده، مرا بار ديگر به دوستان خود برسان.

4- خداي را: به خاطر و براي خدا. مدد: کمک و ياري. علم: پرچم. علم برافراختن: کنايه از جلوه کردن، حضور به هم رساندن.

اي يار هم دل و هم سفر، به خاطر خدا مرا ياري کن تا بار ديگر آشکارا به کوي خرابات بروم.

5- حساب برگرفتن: به حساب گرفتن، به چيزي شمردن. صنم: بت و بت استعاره از معشوق زيبارو که عاشق، او را تا حدّ پرستش مي پرستد. بيت داراي استفهام انکاري است.

عقل چه وقت مي خواهد به حساب پيري من برسد و مرا سال خورده به شمار آورد، در حالي که من بار ديگر با معشوقي نوجوان مشغول عشق بازي هستم؟

6- صبا: نسيم صبحگاهي – فرهنگ. شمال: باد ملايم. دم ساز: رفيق و دوست و محرم و «دم» در معني باد که در اينجا مراد نيست، با صبا، شمال و باد ايهام تناسب است.

اي عزيز من، به جز باد صبا و نسيم شمال کسي مرا نمي شناسد، زيرا تنها باد دوست و هم دم من است.

مصراع دوم را به گونه ي ديگر نيز مي تواند معنا نمود:

خواجه با طنز تلخي مي فرمايد: چه قدر من عزيز و گرامي ام که فقط باد محرم و يار من است!

7- هوا: ايهام دارد: 1- جوّ، باد و نسيم 2- عشق و آرزو. آب زندگاني: – آب حيات در فرهنگ. صبا: نسيم صبحگاهي – فرهنگ. نسيم: بوي خوش. بين هوا، آب و خاک که از عناصر اربعه هستند، تضاد و بين نسيم در معني باد، با صبا ايهام تناسب است.

هواي کوي يار براي ما آب حيات بخش است. اي صبا، بوي خوشي از خاک شيراز برايم بياور.

8- سرشک: اشک. غمّاز: سخن چين و پرده در – 2 / 195.

اشکم جاري شد و عيب مرا رو در رو و آشکارا فاش ساخت. وقتي سخن چين من خودي و خانگي است، از چه کسي شکايت کنم؟

9- چنگ: – 8 / 29. زهره: ناهيد – 5 / 45. خوش لهجه: خوش زبان، خوش سخن، کسي که طرز بيان زيبا و گيرايي دارد. درباره ي خوش آوازي حافظ – 9 / 3.

از صداي چنگ ستاره ي زهره شنيدم که سحرگاه مي گفت: من بنده ي حافظ خوش زبان خوش الحانم؛ يعني او از من زيباتر مي خواند و نغمه گري مي کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا