- شماره 312
1- بشري: بشارت و مژده. اذ: هنگامي که، وقتي که. سلامة: رستگاري و تندرستي. حلّت: فرودآمد. ذي سلم: – 3 / 302. معترف: اعتراف کننده، اقرار کننده. نعم: نعمت ها.
مژده باد که سلامت و عافيت به ذي سلم فرود آمد و آن کسي که همه ي نعمت ها را مي شناسد و بدآن معترف است، خدا را سپاس مي گويد.
2- کجاست آن پيش خوش خبر که مژده ي اين فتح را داد تا جان خود را چون زر و سيم به زير پايش نثار کنم؟
3- طرفه: بديع و دل پذير، زيبا و شگفت انگيز. آهنگ: عزم و تصميم. سراپرده: خيمه و چادر بزرگ، شبستان. سراپرده ي عدم: اضافه ي تشبيهي، عدم به سراپرده مانند شده است.
مرحوم دکتر محمّد معين اين غزل را اشاره به شکست شاه محمود و ترک شيراز در روز 24 ذي قعده ي سال 767 و قرب ورود شاه شجاع بدآن شهر مي داند. ولي مرحوم علّامه محمّد قزويني، اين مطلب را مستند نمي داند. (حافظ شيرين سخن، 219)
به سبب بازگشت شاه در اين جايگاه بديع و دل پذير است که دشمن او قصد رفتن به سراپرده ي نيستي را کرده است.
4- شکسته حال: پريشان و بي نوا. عهود: جمعِ عهد، پيمان ها. مليک: پادشاه، صاحب. نهي: عقل و خرد. ذمم: جمعِ ذمّه، آنچه بر عهده است، ضمان، عهدها و پيمان ها.
به تحقيق انسان پيمان شکن، پريشان حال و بي نوا مي گردد. همانا عهد و پيمان ها نزد خردمندان ضمانت شده است.
5- سحاب: ابر. امل: اميد و آرزو. سحاب امل: اضافه ي تشبيهي، امل به سحاب مانند شده است. معاينه: آشکارا.
پيمان شکن از ابر اميد و آرزو، رحمت و بخشايش را مي طلبيد، ولي تنها بهره ي او از اين خيال، اشک چشم او بود که آشکارا مي باريد.
6- نيل غم: اضافه ي تشبيهي، غم از جهت بزرگي، به رود نيل مانند شده است. طنز: طعنه و سرزنش، ريشخند. ندمت: پشيمان گشتي. ماينفع: سود نمي کند. ندم: پشيماني.
مرحوم دکتر حسين علي هروي به نقل از علّامه محمّد قزويني از مجلّه ي يادگار، شماره ي 6، ص 63 مي نويسد: «اين بيت ظاهراً اشاره است به قصّه ي حضرت موسي و فرعون و فرار موسي و بني اسرائيل شبانه از مصر و شکافته شدن دريا به دو قسمت به اشاره ي دست حضرت موسي و عبور نمودن او و بني اسرائيل از قعر دريا به ساحل ديگر و سپس داخل شدن فرعون و لشکريان او در تعاقب ايشان به دريا و به هم برآمدن دريا و غرق شدن فرعون و تمام لشکريان او و گفتن فرعون در آخرين لحظه ي غرق شدن: … قالَ امَنتُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلَّا الَّذِي امَنَت بِهِ بَنُو اِسرائيلَ وَ اَنَا مِنَ المُسلِمينَ (آيه ي 90، سوره ي يونس (10))، گفت: ايمان آوردم که هيچ خداوندي جز آن که بني اسرائيل بدآن ايمان آورده اند، نيست و من از تسليم شدگانم.
و گرفتن جبرئيل، مشتي گِل از قعر دريا و بر دهان فرعون زدن و گفتن اَلآنَ وَ قَد عَصَيتَ قَبلَ وَ کُنتَ مِنَ المُفسِدِينَ (آيه ي 91، سوره ي يونس (10))، آيا اکنون؟ و تو پيش از اين عصيان مي کردي و از مفسدان بودي. قزويني بعد از شرحي در باب اينکه محلّ واقعه بحر احمر بوده نه رود نيل و در ادب فارسي اين دو با هم اشتباه شده اند، ادامه مي دهد: … گرچه نام موسي و فرعون در بيت مذکور نيست، ولي شبهه اي نيست که اشاره به همان واقعه است؛ زيرا هيچ واقعه ي ديگر خواه تاريخي و خواه افسانه و اساطيري مابين مسلمين معروف نيست که کسي برحسب آن در رود نيل غرق شده باشد و به او خطاب آمده باشد که اَلآنَ وَ قَد نَدِمتَ وَ مَايَنفَعُ النَّدَم که در حقيقت تفسير آيه ي اَلآنَ وَ قَد عَصَيتَ قَبلُ وَ کُنتَ مِنَ المُفسِدِين است… .» (شرح غزل هاي حافظ، 1411)
به گفته ي مرحوم علّامه محمّد قزويني مراع دوم بدون شک مأخوذ از قول متنبّي است:
وَ بَينَنا لَو رَعَيتُم ذاکَ مَعرِفَةٌ
اِنَّ المَعَارِفَ فِي اَهلِ النُّهَي ذِمَمُ
(ديوان حافظ، قزويني – غني، 212)
پيمان شکن در نيل غم و اندوه مانند فرعون افتاد و غرق شد و روزگار به تمسخر به او گفت: اکنون پشيمان شدي که ديگر پشيماني و ندامت سودي ندارد.
7- شيخ: پير و مرشد صوفيه که از نگاه حافظ بار منفي دارد. فقيه: عالم احکام شرعي.
ساقي چون معشوقي زيبارو و رازدار بود، هم حافظ شراب نوشيد و هم شيخ و فقيه.