• شماره 281

1- نوگل: گل تازه روييده شده، استعاره از معشوق جوان زيبا. چمن: سبزه و گياه، مجازاً باغ. چشم حسود چمن: چشم چمن که حسود است، چشم بد حسودي که در باغ است يا استعاره از رقيبي که در چمن است.

خدايا، اين گل تازه شکفته ي شاداب و خندان را که به من سپردي، از چشم زخم حسودان به تو مي سپارم.

2- وفا: – 2 / 90. کوي وفا: اضافه ي تشبيهي، وفا به کوي مانند شده است. دور فلک: گردش روزگار. بين دُور و دَور جناس ناقص است.

اگرچه معشوق از کوي وفاداري بسيار دور شد، ولي اميدوارم که بلاهاي روزگار از جان و تن او دور باشد.

3- سلمي: – 2 / 190. باد صبا: نسيم صبحگاهي. چشم داشتن: کنايه از توقّع و انتظار داشتن، اميد و آرزو داشتن. بين سلمي و سلام صنعت شبه اشتقاق و قلب بعض است.

اي باد صبا، اگر به منزل و مأواي معشوق من رسيدي، انتظار دارم که سلام مرا به او برساني،

4- نافه گشايي کردن: نافه را باز کردن، کنايه از عطر پراکندن – 2 / 1.

با ادب و احترام نافه ي گيسوي تابدار و سياه معشوق را باز کن، ولي آن را پريشان و آشفته مساز که جاي دل هاي عاشقان عزيز بسياري است،

5- خط: موهاي تازه رسته اي که گرد رخسار خوب رويان برآمده باشد – فرهنگ. خال: – فرهنگ. طرّه: موي جلوي پيشاني، زلف تابدار و آراسته. عنبر: – 5 / 58. طرّه ي عنبرشکن: زلفي که در خوش بويي بازار عنبر را مي شکند و از رونق مي اندازد، زلفي که از چين آن بوي عنبر مي آيد.

اي صبا، به معشوق بگو که دل عاشق من با خطّ و خال چهره ي زيباي تو پيمان وفاداري بسته است؛ پس دلم را در آن زلف تابدار و خوش بويت عزيز و محترم بدار.

6- سفله: پست و فرومايه.

در جايي که به ياد لب شيرين معشوق باده مي نوشند و مست مي شوند، فرومايه آن کسي که از خود بي خود نشود و از عشق يار سرمست نگردد.

7- عرض: آبرو و اعتبار. آب: شراب و در معني معروف آن، با دريا ايهام تناب است. رخت به دريا افکندن: کنايه از ترک تعلّقات کردن و از همه چيز گذشتن.

سزاوار نيست که در ميکده به دنبال کسب مال و آبرو بود، زيرا هرکس که شراب آنجا را نوشيد، بايد از همه ي تعلّقات بگذرد و ترک مال و اعتبار کند.

ديگر مکن نصيحتِ حافظ، که ره نيافت

گم گشته اي که باده ي نابش به کام رفت

(غزل 9 / 84)

8- بين ملال و حلال جناس لاحق و بين سر، قدم، لب و دهن تناسب است.

هرکس که از دل تنگي و بي تابي راه عشق بترسد، غم شيرين عشق بر او حرام باشد. در اين راه يا سر ما در زير قدم معشوق قرار مي گيرد و جان مي دهيم يا بر لب او بوسه مي زنيم و کامياب مي شويم.

9- بيت الغزل: شاه بيت و بهترين بيت غزل. معرفت: شناخت و آگاهي – فرهنگ.

شعر حافظ همه بيت الغزل عشق و عرفان است و آفرين باد بر نفس گرم و دل نشين و سخنان زيبا و گيراي او

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا