- شماره 262
1- خونين دلان: کنايه از غم ديدگان و رنجوران. فلک: چرخ و آسمان، روزگار. خون خم: استعاره ي مکنيّه، شراب.
حال عاشقان غم ديده و رنجور را چه کسي بيان مي کند؟ و چه کسي انتقام خون ريخته شده ي خم را از روزگار مي گيرد؟
2- نرگس: – 5 / 24.
اگر بار ديگر گل نرگس مست برويد، بايد از چشم خمار باده نوشان شرمسار باشد؛ زيرا درِ ميخانه ها را بسته اند و مي خوران خمارند و گل نرگس مست و يا به تعبير ديگر، مي توان گفت که چشم مي خوران بر اثر بسته شدن ميخانه چنان خمار و زيباست که گل نرگس با همه ي خماري و زيبايي چشم در برابر چشمان آنها بايد شرمنده باشد.
3- فلاطون: استادم مرحوم دکتر زرياب خويي، بحث مستوفايي در اين باره دارند که خلاصه اي از آن آورده مي شود: «خواجه در اينجا به گفته ي نظامي نظر دارد که فرموده است: افلاطون از خلق گوشه گرفت و در خم نشست و در پي تحقيق اوضاع افلاک و ستارگان برآمد. چون در سکوت و خاموشي مطلق بود. آواز حرکات افلاک در خم پيچيد و از انعکاس آن در خم آوازهايي خوش پديد آمد. افلاطون از آن آوازها و اصوات نموداري در اين جهان پديد آورد و علم موسيقي را بنيان نهاد. افسانه ي مذکور انعکاسي است از آنچه در کتاب جمهوري افلاطون است که تعليم موسيقي را در جواني براي جوانان جمهوري ايده آل واجب دانسته است. اين تأکيد او بر تعليم موسيقي به جوانان سبب شده است که در افسانه ها او را مبتکر فنّ موسيقي و آهنگ هاي موسيقي بدانند و بگويند که او اين آوازها و آهنگ ها را از صداي حرکات افلاک گرفته است. از نظر افلاطون آنچه در اين جهان است، نموداري است از عالم اصلي که عالم مُثُل يا عالم مثال هاست و آهنگ هاي موسيقي هم نموداري از مثال خود در عالم بالا که آواز حرکات چرخ است، مي باشد. حافظ جوش و غليان شراب را در درون غم به افلاطون تشبيه کرده است. جوشش باده در درون خم گويي از سرّ حکمت آگاهي مي دهد؛ مانند افلاطون که سرّ حکمت را در خم ياد گرفت و به شاگردان خود تعليم داد. اين غزل غم نامه اي است در سوگ شراب و ريختن آن و شکستن خم و چنگ به دست مأموران امير مبارزالدّين مظفّر.» (آيينه ي جام، 297). حکمت: دانش و دانايي، عقل.
به جز شراب خم نشين که چون افلاطون آگاه به همه ي اسرار حکمت است، چه کسي مي تواند راز دانش و حکمت را براي ما بازگو کند؟
4- لاله: – 9 / 58. کاسه گردان: کنايه از ساقي که جام را در مجلس مي گرداند.
هرکس که چون لاله ساقي و کاسه گردان باده نوشان شد، از اين ستمي که بر اثر ريخته شدن خون خم بر مي خوران و شراب رفته است، چهره اش را به خون مي شويد و اشک خونين مي ريزد.
5- ساغر: جام و پياله ي شراب. خواجه دل خود را به غنچه و لب يار را به جام شراب مانند کرده است؛ هم چنان که باد صبا سبب شکفتن و باز شدن غنچه مي شود، بوي لب مي گون يار نيز دل را شکوفا مي سازد.
دل من که چون غنچه بسته و گرفته است تا بويي از لب مي گون يار درنيابد، هرگز باز و شکفته نخواهد شد.
6- در پرده سخن گفتن: ايهام دارد: 1- پنهان و مخفيانه سخن گفتن. 2- در نغمه و آهنگ موسيقي سخن گفتن. چنگ: – 8 / 29. موي: استعاره از تارها و رشته هاي چنگ. موييدن: گريستن. بين موي و نمويد صنعت شبه اشتقاق است.
چنگ بسيار در پرده سخن گفته است. تارهاي ان را ببُر و پاره کن تا ديگر ناله نکند.
7- بيت الحرام: ايهام دارد: 1- خانه اي که داراي حرمت و احترام است، کنايه از کعبه. 2- اشاره به خم شراب که خانه اي است حرام. بيت الحرام خم: اضافه ي تشبيهي، خم شراب به بيت الحرام مانند شده است. پوييدن: رفتن و دويدن. به سر پوييدن: با شور و اشتياق رفتن و دويدن.
اگر عمري براي حافظ باقي بماند، با اشتياق گرد بيت الحرام خم طواف خواهد کرد.