- شماره 259
1- ديدار: چهره. کارساز بنده نواز: کنايه از خداوند. مصراع دوم آن داراي استفهام انکاري است، بين ديده و ديدار صنعت اشتقاق است.
آيا اين منم که چشم گشودم و چهره ي يار را ديدم؟! اي خداي کارگشا و بنده نواز، چگونه مي توانم شکر تو را به جا آورم؟!
2- نيازمند بلا: عاشق بلاکش که به بلاي معشوق محتاج است. کيميا: – 9 / 5. نياز: خواهش و تمنّا، گدايي و درخواست، در اينجا احتياج و نياز به معشوق. بين غبار و خاک تناسب است.
به عاشقي که نيازمند بلاي عشق است بگو چهره ي خود را از غبار کوي يار مشوي و پاک مکن که خاک کوي او کيميايي است که عاشق را به مراد و آرزويش مي رساند.
3- طريقت: – 2 / 71. عنان تابيدن: کنايه از روي گردانيدن و برگشتن. انديشيدن: ترسيدن. نشيب و فراز: پستي و بلندي، کنايه از رنج ها و سختي هاي راه عشق.
اي دل، از مشکلات راه عشق روي مگردان که سالک واقعي از رنج و سختي هاي اين راه بيمي به خود راه نمي دهد.
4- طهارت: مجازاً وضو. مفتي: فتوادهنده، فقيهي که در امور شرع فتوا مي دهد. مفتي عشق: اضافه ي تشبيهي، عشق به فتوادهنده تشبيه شده است. بيت اشاره است به سخني مشهور از حسين بن منصور حلّاج که فرمود: رَکعَتانِ فِي العِشقِ لايَصحُّ و ضوءُ هُما إلّا بِالدَّمِ، نماز عشق دو رکعت است که وضوي آن درست نيست، مگر به خون. (تذکرة الاوليا، عطّار، جلد دوم، 144)
اگر عاشق با خون جگر وضو نسازد، به قول مفتي عشق نمازش درست نيست.
نماز در خَمِ آن ابروانِ محرابي
کسي کند که به خونِ جگر طهارت کرد
(غزل 5 / 131)
خوشا نماز و نياز کسي، که از سرِ درد
به آبِ ديده و خونِ جگر طهارت کرد
(غزل 3 / 132)
5- مقام مجازي: جايگاه غير حقيقي، استعاره از دنيا. سراچه ي بازيچه: جايگاه بازي و نمايش، استعاره از دنيا، شايد برگرفته است از آيه ي 32، سوره ي انعام (6): وَمَا الحَيوةُ الدُّنيا اِلاّ لَعِبٌ و لَهوٌ، و زندگي دنيا چيزي جز بازيچه و لهو نيست. باختن: ورزيدن، انجام دادن.
در اين دنياي غير حقيقي و در اين جايگاه بازي، فقط شراب بنوش و به عشق بازي مشغول شو.
6- نيم بوسه: «بوسه اي کوتاه و شتاب زده، بوسه اي مختصر.» (لغت نام). اهل دل: صاحب دل و عارف. کيد: فريب و نيرنگ.
به بوسه اي مختصر از صاحب دل و عارفي دعايي بخر، زيرا دعاي آنها جسم و جان تو را از فريب و نيرنگ دشمنت دور مي سازد.
7- حجاز و عراق: ايهام دارد: 1- سرزمين حجاز و عراق 2- از اصطلاحات موسيقي است – 4 / 133.
آهنگ زيباي غزل هاي حافظ از شيراز، نغمه ي عشق را در حجاز و عراق طنين انداز کرد.