- شماره 254
1- سرو سهي: – 5 / 76. بلبل: – 1 / 77. گلبانگ: – 2 / 154. چشم بد: چشم زخم – 5 / 246.
بار ديگر بلبل عاشق و صبور از شاخهه ي سرو بلندقامت آواز سر داد که چشم بد از روي گل دور باد.
2- حسن: جمال و زيبايي. بي دل: عاشق. شيدا: ديوانه. غرور: تکبّر و نخوت.
اي گل سرخ، به شکرانه ي آنکه تو پادشاه جمال و زيبايي هستي، با بلبلان عاشق و بي دل فريب و تکبّر نکن.
3- حضور: مقابل غيبت، حضور قلب و اعراض از ما سوي الله – فرهنگ.
از دوري و غيبت تو هيچ گله و شکايتي ندارم، زيرا تا غيبتي نباشد، وصال به يار و حضور در کنار او لذّت بخش نخواهد بود.
4- طرب: خوشي و شادماني. نگار: – 6 / 15.
اگر ديگران با عيش و عشرت شاد و خرّم اند، براي ما غم عشق معشوق سبب سرور و شادي است.
5- زاهد: پارسا، بي ميل به دنيا – زهد در فرهنگ. حور: – 2 / 125. قصور: جمعِ قصر، کاخ ها و منظور کاخ هاي بهشتي است.
اگر زاهد رياکار به حوريان و کاخ هاي بهشتي دل خوش کرده و اميدوار است، ولي قصر ما ميکده و حور ما معشوق زيباروي است.
6- چنگ: – 8 / 29. هوالغفور: او بخشنده و آمرزگار است. اين تعبير بارها در قرآن آمده است.
همراه با آواز چنگ شراب بنوش و غم مخور. اگر کسي به تو بگويد که باده مخور، بگو خدا بخشنده است.
7- هجر: دوري. وصل: پيوند با محبوب، وال – فرهنگ. بين هجر و وصل و بين ظلمت و نور تضادّ است.
اي حافظ، چرا از غم دوري شکايت مي کني؟ عاقبت فراق پايان مي يابد و وصل ميسّر مي شود و پس از تاريکي روشنايي است.