- شماره 247
1- صبا: نسيم صبحگاهي – فرهنگ. جانان: معشوق و محبوب هم چون جان عزيز. بي دل: دل از دست داده و شيدا.
اي صبا، از اينکه بر کوي معشوق بگذري و از او براي اين عاشق بي دل خبري بياوري، دريغ مکن.
2- کام بخت: آرزوي اقبال و سعادت. نسيم وصل: اضافه ي تشبيهي، وصل و پيوند با محبوب، به نسيم و باد صبا مانند شده است. مرغ سحر: کنايه از بلبل.
اي گل سرخ، به شکرانه ي آنکه مطابق ميل و آرزوي بخت و اقبال شکفته شدي، بوي خوش وصالت را از بلبل دريغ مکن.
3- حريف: يار يک دل و يک رنگ، دوست هم پياله و باده نوش. ماه نو: هلال، استعاره از نارس و نابالغ. ماه تمام: ماه شب چهارده، بدر، استعاره از جوان و کامل. نظر: نگاه، توجّه و عنايت.
اي معشوق، آن زمان که چون ماه نو، نابالغ و جوان بودي، حريف عشق تو بودم و عاشق تو گشتم؛ اکنون که چون ماه بدر، کامل و بالغ شدي، نگاه و توجّه خود را از ما دريغ مکن.
4- سهل: خوار و بي ارزش. مختصر: اندک و ناچيز.
دنيا و آنچه در آن هست، همه بي ارزش و ناچيز است، پس اين اندک را نيز از عارفان اهل دل دريغ مکن.
5- لعل: سنگ قيمتي سرخ رنگ، استعاره از لب معشوق. نوش: شهد و عسل، هر چيز شيرين. طوطي: پرنده اي است زيبا، استعاره از خود شاعر. بين قند، طوطي و شکر تناسب است.
اکنون که لب سرخ و شيرينت سرچشمه ي قند است، سخن بگوي و از اين طوطي عاشق، قند لبانت را دريغ مکن.
6- مکارم: جمعِ مکرمت، بخشش ها و بزرگواري ها. وظيفه: مقرّري، مستمرّي. زاد: توشه و آذوقه.
شاعر با سرودن شعر، بخشش ها و بزرگواري هاي تو را در سراسر عالم مي پراکند؛ پس تو نيز از او وظيفه و توشه ي سفر را دريغ مکن.
7- چو: چون، وقتي که. ذکر خير: نام و ياد نيک.
وقتي خواهان نام نيک هستي، مطلب اين است که در برابر ارزش و بهاي شعر و سخن، از دادن سيم و زر دريغ مکن.
8- غبار غم: اضافه ي تشبيهي، اندوه و غم به گرد و غبار مانند شده است. رهگذر: راه، شايد مقصود راه معشوق باشد.
اي حافظ، سرانجام گرد و غبار اندوه از دلت مي رود و حالت خوش مي شود و تو نيز از ريختن اشک در اين راه دريغ مکن.