- شماره 241
1- معاشران: دوستان، هم نشينان. حريف: يار يک دل و يک رنگ، دوست هم پياله و باده نوش. بندگي مخلصانه: خدمت خالصانه.
اي ياران و هم نشينان، از هم صحبت و هم پياله ي شبانه ي خود ياد کنيد و حقّ خدمت و بندگي خالصانه ي او را به ياد آوريد.
2- سرخوشي: شادماني و مستي. چنگ؟: – 8 / 29. چغانه: «سازي است از خانواده ي آلات ضربي، ساختمان نوع ابتدايي آن عبارت بوده است از يک کدوي کوچک خشک که درون آن، سنگ ريزه مي ريخته اند و دسته اي براي آن تعبيه مي کرده اند و هنگام پاي کوبي، متناسب با وزن رقص به حرکت درمي آورده اند. نوع فلزي آن، جق جقه يا چق چقه نام دارد و هنوز هم متداول است و براي سرگرمي کودکان به کار برده مي شود. صورت ظاهر اين ساز دگرگوني ها يافته و به شکل هاي گوناگون ساخته شده است و هم اکنون نيز اين ساز در موسيقي جاز ارج و مقامي دارد.» (حافظ و موسيقي، 78). بين صوت، نغمه، چنگ و چغانه تناسب که با ناله ي عشّاق از اصلاحات موسيقي که در اينجا مراد نيست، ايهام تناسب است.
به هنگامي که از آواز و نغمه ي چنگ و چغانه سرمست و شادمان مي شويد، از آه و ناله ي عاشقان نيز ياد کنيد.
3- چو: چون، وقتي که، هنگامي که. لطف: زيبايي و نيکويي، صفا و پاکي. جلوه کردن: آشکار شدن، نمايان گشتن. سرود: – 8 / 164. ترانه: نغمه و آهنگ، تصنيف.
هنگامي که صفا و سرخي باده در رخ ساقي آشکار مي شود، با نغمه و آهنگي از عاشقان ياد کنيد.
4- مراد: آرزو. ميان مراد: ايهام دارد: 1- اضافه ي استعاري، کمر آرزو و مقصود. 2- کمر معشوق و مراد. دست اميد: استعاره ي مکنيّه. عهد: روزگار و زمان، پيمان. صحبت: مصاحبت و هم نشيني. بين ميان و ميانه جناس زايد و بين ميان به معني کمر، با دست ايهام تناسب است.
آنگاه که با دست اميد، آرزو را در آغوش مي کشيد و به معشوق مي رسيد، از روزگار هم صحبتي و عهد و پيمان گذشته ي ما نيز ياد کنيد.
5- سمند: اسبي که رنگش مايل به زردي باشد، مطلق اسب. سمند دولت: اضافه ي تشبيهي، بخت و اقبال به اسب مانند شده است. سرکشيده: گردن افراشته، با ناز و تبختر.
چون اميران و پادشاهان همواره تازيانه به دست داشتند، اگر به چيزي يا امري دستور مي دادند و مي خواستند با حرکت دست، اين دستور را بنمايانند، به ناچار تازيانه را به حرکت درمي آوردند. اميران به هنگام جنگ شمشير به دست بودند و به هنگام صلح، تازيانه به دست و از اينجاست که در اشعار شعرا آمده است که اميران با سر تيغ مملکت مي گيرند و با سر تازيانه (يعني با حرکت و اشاره ي دست) به هنگام صلح مي بخشند و مقصود از سر تازيانه در اينجا همان عنايت و بخشش است. (آيينه ي جام، 221)
هر چند مرکب بخت و اقبال، گردن افراشته و به سرعت حرکت مي کند، ولي شما از همراهان و خدمت گزاران، به سر تازيانه ياد کنيد و به آنها بخشش و عنايت نماييد.
6- شما که لحظه اي غم عاشقان وفادار را نمي خوريد و توجّهي به آنها نداريد، به ياد داشته باشيد که گردش روزگار روزي هم نسبت به شما بي وفا و پيمان شکن خواهد بود.
7- وجه: راه و طريق و در معني صورت که در اينجا مراد نيست، با روي ايهام تناسب است. مرحمت: رحمت و مهرباني. صدر: مجلس و بالاي مجلس، مسند وزارت. ساکنان صدر جلال: کنايه از بزرگان و محتشمان.
اي بزرگان و ساکنان مسند شکوه و جلال، از روي لطف، به حافظ و اين درگاه نظر عنايتي بيفکنيد و يادي کنيد.