• شماره 218

1- ازل: زمان بي آغاز، ابتداي خلقت – 1 / 24. فيض: در لغت به معني جوشش و ريزش است و در اينجا مجازاً لطف و بخشش. ارزاني: ارزنده، شايسته و سزاوار. جام مراد: اضافه ي تشبيهي، مراد و آرزو به جام مانند شده است. جاني: منسوب به جان، عزيز و گرامي. بين ازل و ابد تضاد و بين جام و جان در «جاني» جناس مطرّف است.

آن کس که در روز ازل سزاوار برخورداري از فيض و بخشش الهي گرديد و سعادتمند شد، تا ابد جام مرادش با روح و جان او هم دم و هم نشين مي شود و به همه ي آرزوهايش مي رسد.

2- شاخ: شاخه ي درخت. بار: ميوه و ثمر. خواجه توبه را به شاخه ي درختي مانند کرده است که ميوه اي جز پشيماني ندارد.

من همان لحظه که مي خواستم از نوشيدن شراب دست بکشم و توبه کنم، با خود گفتم: اين شاخه ي توبه اگر ثمري بدهد، بدون شک حاصلي جز پشيماني برايم نخواهد بود.

3- سوسن: – 6 / 43. گل: گل سرخ. خرقه: لباس رسمي صوفيان – فرهنگ.

فرض کنيم که هم چون سوسن سجّاده به دوش بيندازم و زهدفروشي کنم، آيا رنگ سرخ شراب بر روي خرقه ي من، نشانه ي مسلمان بودن است؟!

4- چراغ جام: اضافه ي تشبيهي، جام به سبب داشتن شراب درخشان، به چراغ مانند شده است. خلوت: گوشه نشيني – عزلت در فرهنگ. يارستن: توانستن. کنج: گوشه و زاويه. اهل دل: صاحب دلان و عارفان.

بدون جام درخشان باده، نمي توانم در خلوت و عزلت بنشينم، زيرا گوشه ي خلوت صاحب دلان بايد روشن و نوراني باشد.

5- همّت: – 12 / 12. مرصّع: جواهرنشان. رند: شخصي که ظاهرش در ملامت و باطنش در سلامت باشد – فرهنگ. آب عنب: آب انگور، شراب. رمّان: انار. ياقوت رمّاني: ياقوت سرخي که به رنگ انار باشد.

بلندهمّتي را از خدا طلب کن و بگو که اگر جام جواهرنشان نيست، اهمّيّتي ندارد؛ زيرا براي رند و قلندري که از بند و قيد رسته است، شراب ياقوت رنگ باارزش است.

6- سهل: ساده و آسان. گدايي: طلب و نيازمندي – فقر در 9 / 39. رشک: حسد و غيرت. سلطاني: سلطنت و پادشاهي.

اگرچه کار ما بي سر و سامان به نظر مي آيد، ولي به آن به چشم حقارت نگاه مکن؛ زيرا در کشور عشق و رندي، درويشي و گدايي مورد رشک و حسد سلطنت و پادشاهي است؛ يعني در اين کشور، نياز و فقر بالاتر از پادشاهي است.

7- صحبت: مصاحبت و هم نشيني. برهان: دليل.

اي دل، اگر به دنبال نيک نامي هستي، با انسان هاي بد هم نشين نباش و معاشرت نکن. عزيز من، خودخواهي دليل و نشان ناداني و جهل است.

8- مجلس انس: مجلس عيش و شادي دوستان صميمي و يک رنگ. جانان: معشوق و محوب هم چون جان عزيز. گران جاني: کنايه از سستي و کاهلي، بي ذوقي، پستي.

بهار است و مجلس عيش و عشرت دوستان هم دل و يک رنگ مهيّاست و بحث شعر نيز در ميان است. اگر از دست معشوق زيبارو جام شراب را نگيري و ننوشي، دليل بر سستي و بي ذوقي توست.

9- دي: ديروز.

ديروز عزيزي مي گفت که حافظ پنهاني شراب مي نوشد. اي عزيز من، آيا بهتر نيست که عيب پنهان بماند؟!

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا