- شماره 205
1- ميخانه: – فرهنگ. پير مغان: پير ميکده و طريقت – فرهنگ. سر در خاک راه بودن: کنايه از تواضع و عجز و لابه کردن.
تا زماني که از مي و ميکده ي عشق اثر و نشاني باشد، سر ما خاک راه پير مغان خواهد بود؛ يعني پيوسته بنده و مريد پير مغان خواهيم بود و در برابر او مطيع و خاکساريم.
2- حلقه در گوش بودن: کنايه از مطيع و فرمانبر بودن. ازل: زمان بي آغاز، ابتداي خلقت – 1 / 24.
خواجه در ادامه ي بيت قبل مي فرمايد: حلقه ي بندگي و اطاعت پير مغان از روز ازل در گوش ماست و ما بر همان شيوه که بوديم، هستيم و تا ابد نيز خواهيم بود.
3- تربت: خاک، آرامگاه. همّت: – 12 / 12. رندان: جمعِ رند و رند شخصي که ظاهرش در ملامت و باطنش در سلامت باشد – فرهنگ.
وقتي از کنار آرامگاه ما مي گذري، کمال آرزو را بخواه؛ زيرا آنجا زيارتگاه رندان و قلندران عاشق پيشه ي عالم خواهد بود.
4- زاهد: پارسا، بي ميل به دنيا – زهد در فرهنگ. زاهد خودبين: زاهدي که خود را مي بيند و خدا را نمي بيند.
خواجه با زبان طنز، تعريضي به زاهدان ظاهرپرست زمان دارد و اين يکي از شيوه هاي اوست که با در ميان آوردن نام خود، در واقع قصد حمله به رياکاران زمانش و استهزاي آنها را داشته است؛ به همين سبب مي فرمايد: اي زاهد رياکار و خودخواه، دور شو که از چشم من و تو اسرار آفرينش پنهان است و هم چنان پنهان خواهد ماند.
5- ترک: در شعر فارسي، مظهر زيبايي و غارت گري است.
معشوق زيباروي عاشق کش من امروز مست بيرون رفت تا بينيم بار ديگر از چشم کدامين عاشق دل خسته اشک خونين جاري خواهد شد؟
6- شوق: – 7 / 58. لحد: گور. نگران: ايهام دارد: 1- نگريستن 2- پريشاني و اضطراب.
از آن زمان که چشم من در اشتياق ديدار تو سر بر خاک گور نهد تا صبح روز قيامت پيوسته پريشان و مضطرب چشم به راه ديدار تو خواهد ماند.
7- خواجه طعن و تعريضي به بخت نامساعد خود دارد و مي فرمايد: اگر بخت حافظ اين گونه او را ياري کند؛ زلف معشوق به دست ديگران خواهد بود و آنها به وصال خواهند رسيد.
من از اين طالعِ شوريده به رنجم، ورني
بهره مند از سرِ کويَت دگري نيست که نيست
(غزل 6 / 73)