• شماره 164

1- باد صبا: نسيم صبحگاهي نفس باد صبا: اضافه ي تشبيهي، باد صبا به نفس تشبيه شده است و يا استعاره ي مکنيّه است، باد صبا به کسي مانند شده است که نفسش خوش بو و معطّر است. مشک فشان: مشک فشاننده، معطّر و خوش بو – 2 / 1. جوان شدن عالم پير: کنايه از آمدن بهار و رفتن زمستان است.

از اين بيت چنين برمي آيد که غزل در فصل خزان سروده شده است و خواجه آمدن بهار را مژده مي دهد و مي فرمايد: با رسيدن فصل بهار وزش نسيم سحري هم چون مشک معطّر و خوش بو شد و بار ديگر عالم پير جوان و سرزنده خواهد گشت.

2- ارغوان: – 5 / 14. عقيق: سنگي است گران بها که بهترين نوع آن سرخ و شفّاف است. جام عقيقي: شراب سرخ رنگ. سمن: ياسمن – 7 / 16. نرگس: – 5 / 24. شقايق: لاله ي وحشي – 9 / 87. نگران: در حال نگريستن.

با آمدن بهار درخت ارغوان جام سرخي از شراب به ياسمن مي دهد و چشم نرگس به شقايق مي نگرد.

3- تطاول: ظلم و ستم. بلبل: – 1 / 77. گل: گل سرخ. سراپرده: خيمه، بارگاه. شدن: رفتن.

جور و ستمي که بلبل از غم دوري گل تحمّل کرده است، در بهار فريادکنان تا سراپرده ي گل خواهد رفت.

4- مسجد: در شعر حافظ مقابل ميخانه و خرابات است و با صومعه يکي است. خرابات: – فرهنگ. وعظ: پند و اندرز، بيان کردن روايات و احکام شرعي بالاي منبر. اگر از مسجد سوي ميکده رفتم، مرا سرزنش مکن، زيرا مجلس وعظ واعظ طولاني است و فرصت از دست مي رود و بايد آن را غنيمت شمرد و به عيش و عشرت پرداخت.

5- مايه: سرمايه. نقد: حاضر و آماده، سيم و زر مسکوک. مايه ي نقد بقا: اضافه ي تشبيهي، زندگي و عمر به سرمايه و زر و سيم تشبيه شده است. ضمان: ضمانت کردن، برعهده گرفتن.

اي دل، اگر خوشي امروز را به فردا موکول کني، چه کسي ضمانت مي کند که عمر تا فردا باقي خواهد ماند؟

6- ماه شعبان: هشتمين سال قمري بين رجب و رمضان واقع است. قدح: جام و پياله ي شراب. عيد رمضان: عيد فطر – 1 / 131. خورشيد: استعاره از جام شراب. بين شعبان و رمضان تناسب، بين خورشيد و شب تضاد و بين ماه در معني قمر که در اينجا مراد نيست، با خورشيد ايهام تناسب است.

در ماه شعبان وقت را غنيمت بدان و پيوسته باده بنوش، زيرا تا شب عيد فطر جام شراب خورشيدگون از نظر ناپديد خواهد شد.

7- گل: گل سرخ. صحبت: مصاحبت و هم نشيني.

گل عزيز است، هم نشيني با آن را غنيمت بدانيد؛ زيرا از اين راه به باغ مي آيد و از راه ديگر به سرعت مي رود.

8- مطرب: به طرب آرنده، رامشگر و نوازنده. مجلس انس: مجلس دوستي و خوشي، مجلسي که ياران يک دل در آن جمع باشند. غزل: «نقش غزل را از دو طريق بايد نگريست، يکي در فنّ شعر و ديگر در موسيقي. غزل در لغت از مغازله به معني سخن گفتن با زنان و در اصطلاح شعر، ابياتي چند است متّحد در وزن و قافيه که بيت اوّل آن فقط مصرّع باشد و مشروط بر آنکه از دوازده بيت متجاوز نباشد. ابيات غزل را بين پنج تا چهارده نوشته اند؛ مانند: غزل هاي پنج بيتي ابن يمين و تا چهارده بيتي عماد خراساني و ديگران. غزل در موسيقي قديم، شعري غنايي و ملحون مانند ترانه و قسمتي از رباعيّات و دوبيتي ها از جنس سرود و تصنيف محسوب مي شده که به همراهي ضرب و آهنگ و ساز و آواز خوانده مي شده است و اين نوع غزل است که با اصطلاح قول در معني سرود و آوازه خواني مترادف گشته و قوّال به معني خواننده نيز از همين ريشه (قول) است.» (واژه نامه ي موسيقي ايران زمين). سرود: «خوانندگي و گويندگي، نغمه و آواز و تصنيف و ترانه، شعري آميخته يا موسيقي داراي معاني عميق احساسي و عشقي، رقص و سماع و شعر.» (واژه نامه ي موسيقي ايران زمين)

اي مطرب، مجلس انس و دوستي است. غزل و سرود بخوان. تا کي مي گويي چنين شد و چنان خواهد شد؟

9- اقليم وجود: جهان هستي، دنيا. روان خواهد شد: ايهام دارد: 1- به سرعت خواهد رفت. 2- روح و روان خواهد رفت.

حافظ به خاطر تو پا به عرصه ي وجود نهاد، پس براي خداحافظي از او قدمي بردار که به سرعت خواهد رفت.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا