- شماره 108
1- گوي: توپ و گلوله اي چوبي که در بازي چوگان از آن استفاده مي شود. گوي فلک: اضافه ي تشبيهي، فلک از جهت گردي به گوي مانند شده است. چوگان: چوبي با دسته ي راست و باريک و سرکج که با آن در چوگان بازي، گوي را مي زنند. خم چوگان: انحنا و خميدگي سر چوگان. ساحت: فضا، پهنه، ميدان. کوي و مکان: دنيا و همه ي موجودات آن، سراسر عالم. عرصه: پهنه و هر جاي وسيع. بين گوي و خم چوگان تناسب است.
خواجه در جاهاي مختلف، پادشاه زمان خود را ستوده است، ولي به طور قطع جز در چند غزل نمي توان دانست که منظور، کدام پادشاه بوده است. ولي سودي مي نويسد: «خواجه اين غزل را خطاب به شاه منصور فرموده است.» (شرح سودي بر حافظ، 692)
اي پادشاه، گوي گردان فلک پيوسته مطيع خم چوگان تو باشد و همه ي عالم ميدان بازي تو باد؛ يعني روزگار مطابق ميل تو بگردد و همه مطيع و فرمانبر تو باشند.
2- خاتون: بانو و ملکه. خاتون ظفر: اضافه ي تشبيهي، ظفر و پيروزي به زن شريف و عالي نسب تشبيه شده است. پرچم: دسته اي مو يا ريشه و منگله ي سياه رنگ که بر نيزه و علم آويزند. ديده ي فتح ابد: استعاره ي مکنيّه. جولان: تاخت و تاز.
گيسوي بانوي پيروزي، شيدا و دل باخته ي پرچم توست و چشم فتح نيز پيوسته عاشق تاخت و تاز تو باشد؛ يعني هميشه پيروز باشي.
3- انشا: سخن پردازي، نوشته ي فصيح. عطارد: «تير، ربّ النّوع کتابت، سخنوري و کوکب ديوانيان و مترسّلان و او را نيز دبير فلک خوانند و به دانش و خرد به او مثال زنند.» (فرهنگ اشارات). صفت: توصيف و بيان. شوکت: شکوه و عظمت. عقل کل: عقل اوّل، آنچه که براي اوّلين بار از ذات حق صادر شده است و بعضي گويند جبرئيل است، عقل کامل و تمام. طغرا: – 6 / 71. طغراکش: طغرانويس، دبيري که هنر درست نوشتن خطوط قوسي طغرا را نيکو مي دانسته و مأمور اين وظيفه بوده است. ديوان: دفتر حساب، دفتري که نام مستمرّي بگيران کشوري و لشکري را در آن نويسند، در اينجا به قرينه ي «انشان» مي تواند ديوان مراسلات و تهيّه اسناد رسمي باشد.
اي کسي که عطارد در توصيف شکوه و عظمت تو سخن پردازي مي کند، آرزومندم که عقل کل نيز بنده ي طغرانويس دستگاه و دولت تو باشد.
4- طيره: خشم و غب، خفّت و سبکي. طوبي: – 3 / 56. سرو: درختي است هميشه سبز که در ادبيات فارسي، شاعران قد و قامت معشوق را بدآن کرده اند. غيرت: – 10 / 5. خلد برين: بهشت جاويد اعلي – 6 / 419. ساحت: فضا، ميدان.
قامت بلند و رعناي تو سبب خشم و سبکي درخت طوبي شد و اميدوارم که فضا و زيبايي باغ تو نيز موجب رشک و حسد بهشت جاويد گردد.
5- عالم امر: عالم غيب و ملکوت که عالم غير مادّي است، مقابل عالم خلق يا مادّه که از آن به «حيوانات و نباتات و جماد» تعبير شده است.
نه فقط حيوانات و نباتات و جمادات، بلکه هرچه در عالم غيب و ملکوت است، زير فرمان تو باد.
در مصراع دوم ترک ادب شرعي به چشم مي خورد که از خواجه به دور است.