شماره 10

1- دوش: ديشب در اينجا به معني مطلق زمان گذشته است. مسجد: در شعر حافظ مقابل ميخانه و خرابات است و با صومعه يکي است. ميخانه: – فرهنگ. پير: مرشد و راهنماي سالکان – فرهنگ. پير ما: مي تواند کنايه از شيخ صنعان باشد. طريقت: – 2 / 71. ياران طريقت: همراهان، کساني که در سير و سلوک از يک پير متابعت مي کنند. تدبير: چاره، علاج.

اين غزل يکي از دو غزلي است که حافظ به داستان شيخ صنعان نظر داشته است. غزل ديگري که حافظ مستقيماً نام شيخ صنعان را ذکر کرده است، به مطلع زير است:

بلبلي برگِ گُلي خوش رنگ در منقار داشت

وشاندر آن برگ و نوا خوش ناله هاي زار داشت

که بعد از چند بيت چنين مي سرايد:

گر مريدِ راه عشقي فکر بدنامي مکُن

شيخِ صنعان خرقه رهن خانه ي خَمّار داشت

غزل ( 5 و 1 / 77)

خصوصيات شخصيّتي شيخ صنعان هسته ي مرکزي پير حافظ را تشکيل مي دهد و او را اساس ويژگي پير مغان و رند مست خود قرار داده است؛ به عبارت ديگر، حافظ مجذوب صفات شيخي است که در بند نام و ننگ نيست. براي اطّلاع بيشتر از زندگي شيخ صنعان – 6 / 77.

ديشب پير ما از مسجد سوي ميخانه آمد. اي همراهان طريقت، بعد از اين تدبير کار ما چيست؟ در مسجد بمانيم يا به پيروي از پير به ميخانه برويم و در آنجا مقيم شويم.

2- مريدان: جمعِ مريد، سالکان و روندگان راه طريقت – 6 / 77. چون: چگونه. خمّار: مَي فروش. خانه ي خمّار: ميخانه و در اينجا به معني دير مغان است.

وقتي پير و مرشد ما به جانب ميخانه مي رود، ما مريدان چگونه به سوي خانه ي کعبه روي بياوريم؟

3- خرابات: – فرهنگ. هم منزل شدن: همراه و هم طريقت شدن. عهد ازل: روز الست، پيمان ازل، اشاره است به قسمتي از آيه ي 172، سوره ي اعراف (7) – 1 / 24. تقدير: سرنوشت، قسمت.

در ميکده ي عشق و در طريق سير و سلوک، ما با پير و مرشد خويش هم منزل مي شويم؛ زيرا در عهد ازل، سرنوشت ما اين گونه رقم خورده است.

4- عقل: – 3 / 152. بند زلف: اضافه ي تشبيهي، زلف از جهت به دام انداختن دل عاشقان، به بند و دام مانند شده است. از پيِ: حرف اضافه ي مرکّب، از برايِ، به دنبالِ. زنجير: بند و دام. استعاره از زلف مجعد و گره دار معشوق.

اگر عقل آگاه شود که دل در بند و دام گيسوي گره خورده ي معشوق چه حال خوشي دارد، عاقلان نيز عقل را رها مي کنند و در پي زنجير ديوانگي ما مجنون مي شوند؛ يعني آنها هم اسير زلف گره گير يار مي گردند.

5- خوب: زيبا و نيکو. آيت: دليل و برهان. آيتي از لطف: نشانه اي از لطف و رحمت خدا، در قرآن آيات لطف برابر آيات قهر آمده است. کشف کردن: آشکار و ظاهر ساختن.

چهره ي زيباي تو نشانه اي از لطف حق و جلوه اي از جلوه جانان را به ما نمايان ساخت و از آن به بعد در سخن ما جز لطافت و نيکويي نيست.

6- با دل سنگينت: با دل سنگي و بي رحم تو. درگرفتن: اثر کردن. شبگير: صبح زود.

آيا آه آتشين و سوز و گداز ناله ي سحرگاهي ما شبي بر دل بي رحم تو اثر خواهد کرد؟

7- تير آه: اضافه ي تشبيهي، آه تيرمانند، آه از جهت تأثيرپذيري، به تير ماننده شده است.

از گردون گذشتن: از فلک و آسمان عبور کردن و بالاتر رفتن.

اي حافظ، خاموش باش که آه تيرمانند ما از آسمان هم مي گذرد. از تير ما بپرهيز و بر جان خود رحم کن.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا