• *غزل 97*

توئی که بر سَرِ خوبانِ عالَمی چون تاج

         سـَزَد اگـر هـمــة دلبــران دَهَنـدَت باج

1-توئی که بر سَرِ خوبانِ کِشوری چون تاج

         سـَزَد اگـر هـمــة دلبــران دَهَنـدَت باج

دو چَشمِ شوخِ تو برهم زده خَطا و خُتَن

         به چینِ زلفِ تو ماچین و هند، داده خَراج

2-دو چَشمِ شوخِ تو برهم زده خَطا و حَبَش

         به چینِ زلفِ تو ماچین و هند، داده خَراج

بَیاضِ رویِ تو روشن تراست ازرُخِ روز

               سـَوادِ زلـفِ تـو تاریکترزِظُلمَتِ داج

3-بَیاضِ رویِ تو روشن، چو عارِضِ ُرخِ روز

         سـَوادِ زلـفِ سیــاهِ تـو هست ظلمتِ داج

دهانِ تَنگِ تـو داده به آبِ خِـضـرحیات

         لبِ چـو قَنــدِ تـو برد از نباتِ مصر رواج

4- دهانِ شَهـدِ تـو داده رواجِ آبِ خِـضِـر

         لبِ چـو قَنــدِ تـو برد از نباتِ مصر رواج

5-از این مَرَض به حقیقت شِفا نخواهم یافت

   که از تو دردِ دل، ای جان، نمی‌رَسَد به عِلاج

چرا همی‌شِکَنی، جـانِ مـن، ز سنـگ دلی

    دلِ ضعیــف، که هست آن به نازکی چو زُجاج

6- چرا همی‌شِکَنی، جـانِ مـن، ز سنـگ دلی

        دلِ ضعیــف، که باشد به نازکی چو زُجاج

7-لبِ تو خِضر و دهانِ تو آبِ حیوان است

         قـدِ تو سرو و میان موی و بَر به هیأتِ عاج

8-فتاد در دلِ حافظ، هوایِ چون تو شهی

         کَمینـه ذرة خـاکِ درِ تـو بـودی کاج

                            * * * * * *

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان (بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ)

1-توئی که بر سَرِ خوبانِ کِشوری چون تاج

         سـَزَد اگـر هـمــة دلبــران دَهَنـدَت باج

 موضوع بیت: عشق(وصف معشوق)

مضمون بیت: تاج زيبارويان و خراج ستان آنان

معنی واژگان: خوبان: زيبارويان/ سزد: شايسته است/ باج: خراج، ماليات

آرایه ها: تناسب در کشور و تاج و باج دادن / تناسب در سر و تاج / ترادف در خوبان و دلبران

واج آرایی: تکرار حرف «ر»و«ب»و«ن»و«ی»

معنی بیت: تو آن کسي هستي که بر سر همه ي زيبارويان کشور چون تاج مي درخشي و از آنها بالاتري و اگر همه ي معشوقان به تو خراج دهند، شايسته است.

محصول بيت ــ خطاب به جانان مى‌فرمايد: شايسته است كه از تمام دلبران عالم باج بگيرى زيرا بر سر همه زيبايان كشور چون تاجى، يعنى پادشاه سرفراز جميع دلبرانى و بر سر تمام دلبران جا دارى.

…………………………….

2-دو چَشمِ شوخِ تو برهم زده خَطا و حَبَش

         به چینِ زلفِ تو ماچین و هند، داده خَراج

موضوع بیت: عشق(وصف معشوق)

مضمون بیت: چشم و زلف زيباي معشوق

معنی واژگان: چشم شوخ: چشم زيبا/ خطا: چين شمالي/ حبش: حبشه، زنگبار/ چين: پيچ و تاب/ ماچين: چين بزرگ/ خراج: باج، ماليات

آرایه ها: خطا به جهت سفيدي چشم و حبش به جهت سياهي چشم است/ جناس در چين و ماچين (= مهاچين) / چين به جهت چين و شکن زلف و هند به جهت سياهي زلف/تناسب در خطا و حبش و چین و هند

واج آرایی: تکرار حروف «چ» و «خ» و «ش» و «د»

معنی بیت: دیدگان تو که در دلبری گستاخند، در سرزمین ختا و حبشه شوری برانگیخته اند و چین بزرگ و هندوستان بشکن زلف تو به نشان اطاعت باج داده اند.

……………………….

3-بَیاضِ رویِ تو روشن، چو عارِضِ ُرخِ روز

         سـَوادِ زلـفِ سیــاهِ تـو هست ظلمتِ داج

موضوع بیت: عشق(وصف معشوق)

مضمون بیت: چهره و زلف يار همچون روز و شب

معنی واژگان: بياض: سفيدي/ عارض رخ روز: قسمت روشن و آفتابي روز (تشخيص)/ سواد: سياهي/ ظلمت داج: داج به معني تاريک است و ظلمت داج به معني تاريکي شب است

قواعد: داج: صفت جانشین موصوف (شب)

آرایه ها: تضاد در بياض و سواد /تضاد در روشن و داج / تناسب در روي و عارض و رخ /تناسب در زلف و سياه / ترادف در سواد و ظلمت

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «س»وآوای«z»

معنی بیت: دهان تو که از انگبین است، مایة شهرت آب حیات یا چشمه نوش گشته و لب شکرین تو رونق بازار نبات مصری را شکسته است.

………………………..

4- دهانِ شَهـدِ تـو داده رواجِ آبِ خِـضِـر

         لبِ چـو قَنــدِ تـو برد از نباتِ مصر رواج

موضوع بیت: عشق(وصف معشوق)

مضمون بیت: دهان و لب معشوق

معنی واژگان: دهان شهد: شهد به معني عسل و شيريني است و/رواج: رونق/ آب خضر: آب زندگي، زيرا حضرت خضر عليه السّلام تنها کسي است که آب زندگي را خورده است و به جاودانگي دست يافته/ نبات مصر: نوعي قند مصفّا بوده است

قواعد: دهان شهد: اضافه ي تشبيهي است.

آرایه ها: تضاد در رواج دادن و رواج بردن / تناسب در دهان و لب /تناسب در شهد و قند و نبات

واج آرایی: تکرار صدای «د» و«ب»و«ت»

معنی بیت: دهان شيرين تو به آب خضر رونق و رواج داده و لب قند مانند تو رونق و اعتبار نبات مصر را برده است.

محصول بيت ــ اى جانان دهان تنگ تو باب حيات، حيات و بقاء داده يعنى آب حيات خاصيت احيائى خود را از دهان تنگ تو كسب كرده است و لب شيرين چون قند تو نبات مصر را با وجود رواج و نفاق آن كسادش كرده حاصل اين‌كه تا لب تو هست كسى اسمى از نبات مصر نمى‌برد و مزه آن را نمى‌چشد.

……………………..

5-از این مَرَض به حقیقت شِفا نخواهم یافت

   که از تو دردِ دل، ای جان، نمی‌رَسَد به عِلاج

موضوع بیت: عشق(درد بی درمان عشق)

مضمون بیت: بيماري عشق لاعلاج است

معنی واژگان: به حقيقت: آن طور که بايد و شايد/ شفا يافتن: به تندرستي رسيدن/ علاج: معالجه، درمان

آرایه ها: ترادف در مرض و درد / نوعی تضاد در مرض و علاج /نوعی تضاد در  مرض و شفا/نوعی تضاد در درد و علاج/ تناسب درمرض و شفا و درد و جان و علاج

واج آرایی:تکرارحروف«ت»و«ی»وآوای«z»

معنی بیت: اي معشوق، به راستي از اين بيماري عشق درمان نخواهم يافت؛ زيرا درد دلي که از تو مي رسد، هرگز درمان و علاج ندارد و من در اين عشق خواهم مرد.

محصول بيت ــ اگر از تو به درد دل من علاج نرسد من از اين مرض يعنى از مرض عشق كجا شفا مى‌يابم يعنى علاج درد من شربت وصال تو است اگر ميسر گردد شفا مى‌پذيرد والا با اجل فراق مى‌ميرم.

……………………………..

6- چرا همی‌شِکَنی، جـانِ مـن، ز سنـگ دلی

        دلِ ضعیــف، که باشد به نازکی چو زُجاج

موضوع بیت: عنایت (تمنای عنایت از محبوب)

مضمون بیت: دل عاشق و سنگدلي معشوق

معنی واژگان:سنگ دلي: بيرحمي/ ضعيف: ناتوان/ زجاج: شيشه

آرایه ها: تضاد در سنگ و شيشه / تناسب در شکستن و سنگ و نازکي و زجاج /جناس در سنگدل و دل /تضاد در نازکی و دل ضعیف با سنگدلی

واج آرایی: تکرار آواي «z» وحروف«ن»و«ی»

معنی بیت: اي جان من، اين دل ضعيف و ناتوان را که از نازکي و ظريفي هم چون شيشه است، چرا با بي رحمي و سنگ دلي مي شکني؟

محصول بيت ــ اى جان من چرا از سنگدلى دل ضعيف مرا مى‌شكنى دلى كه در نازكى و لطافت چون شيشه است خلاصه دل نازك و لطيف حافظ، لايق و شايسته شكستن نيست چرا مى‌شكنى؟

……………

7-لبِ تو خِضر و دهانِ تو آبِ حیوان است

         قـدِ تو سرو و میان موی و بَر به هیأتِ عاج

موضوع بیت: عشق(وصف معشوق)

مضمون بیت: اعضاي معشوق و زيبايي هاي او

معنی واژگان:خضر: پيغمبري که با خوردن آب حيات جاودانه شده است/ آب حيوان: آب زندگي که گويند هرکس بنوشد زندگي جاودان خواهد يافت/ ميان: کمر/ بر: تن، بدن/ هيأت: شکل/ عاج: دندان فيل

آرایه ها: تناسب در لب و دهان و قد و ميان و بر /تناسب در خضر و آب حيوان/ بودن لب را در کنار دهان به ملازمت خضر با چشمة حیوان تشبیه کرده است

واج آرایی:تکرارحروف«ب»و«ن»و«ت»و«ی»

معنی بیت: بودن لب را در کنار دهان به ملازمت خضر با چشمة حیوان تشبیه کرده است.

لبت که بر گرد آن خط سبز رسته است، چون خضر، و دهان شيرين و زندگي بخشت چون آب حيات، و قامت بالنده ات چون سرو، و کمر باريکت چون موي و سينه ي سفيدت چون عاج است.

……………………………

8-فتاد در دلِ حافظ، هوایِ چون تو شهی

         کَمینـه ذرة خـاکِ درِ تـو بـودی کاج

موضوع بیت: تواضع و فروتنی

مضمون بیت: حافظ عاشق و آرزوي او

معنی واژگان:هوا: عشق/ شه: شاه خوبان و زيبارويان/ کمينه: کمترين/ کاج: کاش

قواعد: کمینه: صفت ذره

آرایه ها: تناسب در افتادن و هوا و ذرّه و خاک

واج آرایی:تکرارحروف«ی»و«د»

معنی بیت: اي يار، عشق و آرزوي وصال تو که پادشاه کشور حسني، در دل حافظ افتاد و اي کاش کمترين ذرّه ي خاک درگاه تو مي بود تا به پاي تو بوسه زند.

محصول بيت ــ محبت چون تو شهى بر سر حافظ افتاده منظور محبت تو است از قبيل مثلك لايبخل است. كاش كمترين غلام خاك در تو بود يعنى كاش حافظ غلام تو بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا