- * غزل 95*
1- مُدامَم مَست میدارد نَسیمِ جَعدِ گیسویت
خَرابم میکند هر دم فریبِ چَشمِ جادویت
2- پس از چندین شَکیبائی، شبی یا رب توان دیدن
که شمعِ دیده، افروزیم در مِحرابِ ابرویت
سَوادِ لوحِ بینش را عَزیز از بهرِ آن دارم
که جان را نُسخهای باشد زنقشِ خالِ هندویت
3- سَوادِ لوحِ بینش را عَزیز از بهرِ آن دارم
که جان را نُسخهای باشد ز لوحِ خالِ هندویت
اگر خواهی که جاویدان جهان یک سَر بیارائی
صبا را گو که بردارد زمانی بُرقَع از رویت
4-تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سَر بیارائی
صبا را گو که بردارد زمانی بُرقَع از رویت
5- وگر رَسمِ فَنا خواهی که از عالَم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت
من و باد صبا مسکین دو سَرگَردانِ بیحاصل
من از افسونِ چَشم مست و او از بویِ گیسویت
6- من و باد صبا مسکین دو سَرگَردانِ بیحاصل
من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت
زهی هِمَّت که حافظ راست، کَز دُنییّ و از عُقبی
نیاید هیچ در چشمش به جز خاکِ سرِ کویت
7- زهی هِمَّت که حافظ راست، از دُنییّ و از عُقبی
نیاید هیچ در چشمش به جز خاکِ سرِ کویت
*******************************
وزن غزل:مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن(بحر هزج مثمن سالم)
1- مُدامَم مَست میدارد نَسیمِ جَعدِ گیسویت
خَرابم میکند هر دم فریبِ چَشمِ جادویت
موضوع بیت: تجلی(تجلی جمالی نسیم گیسوی یار و چشم او و جذب عاشق)
مضمون بیت: زلف و چشم يار
معنی واژگان:مدام: هميشه، مدام به معني شراب هم هست/ نسيم: بو/ جعد: پيچ و تاب مو/ خرابم مي کند: مرا مست لايعقل مي کند، از خود بيخود مي کند/ فريب: عشوه، ناز و کرشمه/ جادو: ساحر.
قواعد: جعد گیسویت : صفت مقدم که به حالت اضافه بیش از موصوف قرار گرفته است/ جادو: چشم موصوف.
آرایه ها: تناسب در مدام و مست و خراب /تناسب در نسيم و جعد و گيسو /تناسب در چشم و جادو / تناسب در مدام و هر دم / تناسب در مدام و مست/تتابع اضافات در آخر هر مصراع
واج آرایی: تکرار حروف «م» و «س»و«د»و«ی»
معنی بیت: نسیم خوش وزان از گیسوی پیچان تو مرا پیوسته نشاط و سر مستی میدهد و فریبایی چشم سحر انگیزت هر نفس بنیاد خود پرستی و انانیت مرا ویران می کند.
………………………………
2- پس از چندین شَکیبائی، شبی یا رب توان دیدن
که شمعِ دیده،افروزیم در مِحرابِ ابرویت
موضوع بیت: مقام صبر(صبر مقدمۀ وصال محبوب)
مضمون بیت: آرزوي عاشق، ديدن معشوق و چشم در چشم او دوختن!
معنی واژگان:شکيبايي: صبر، صبوري/ افروزيم: روشن کنيم / معمولاً به جهت نذر در محراب شمع روشن مي کرده اند/ نگريستن در چشم معشوق را به روشني چشم عاشق تعبير کرده است/ محراب ابرو:قبلۀ ابرو
قواعد: شمع ديده: اضافه ي تشبيهي است يعني چشم به شمع تشبيه شده/ محراب ابرو: اضافه ي تشبيهي است، يعني ابرو به محراب تشبيه شده است
آرایه ها: تناسب در شب و ديدن و شمع و ديده و افروختن و محراب / جناس در ديده و ديدن /تناسب در شکیبایی و شب
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ش» و «ب»و«ی»و«ن»و«م»
معنی بیت: اي خدا، آيا مي شود بعد از مدّت ها تحمّل دوري تو شمع ديده را در محراب ابرويت روشن کنيم و به وصالت برسيم؟
محصول بيت ـ بعد از اينهمه شكيبايى عجبا ممكن مىشود شبى شمع ديده را در ابروان مشابه محرابت روشن سازيم، يعنى بعد از اينهمه جور و جفايت عجبا شبى ديدار وصالت ميسر مىگردد.
……………………………….
3- سَوادِ لوحِ بینش را عَزیز از بهرِ آن دارم
که جان را نُسخهای باشد ز لوحِ خالِ هندویت
موضوع بیت:تجلی(عاشق خود تجلی عشق معشوق است)
مضمون بیت: مردمک چشم عاشق و خال سياه معشوق
معنی واژگان:سواد: سياهي/ لوح: صفحه، در زمان قديم در مکتبها به جاي کاغذ از لوحي فلزي استفاده مي کرده اند که بتوانند پس از نوشتن آن را بشويند/ بينش: ديدن، وسيله ي ديدن، چشم/سواد لوح بينش: مردمک چشم/ عزيز: گرامي/ جان را: براي جان/ نسخه: رونوشت، مسودّه ي داروهايي که پزشک تجويز کرده است
آرایه ها:تناسب در سواد و نسخه /تناسب در لوح و نسخه /تناسب در خال و هندو /تناسب در سواد و هندو /تناسب در سواد و بینش
واج آرایی: تکرار آواي «آ»و«h»وحروف«ن»
معنی بیت: سیاهی لوح بینایی یا سیاهی مردمک دیده را از آن گرامی می شمارم که برای جان عاشق صورت مکتوبی ازلوح خال مشکین توست ……………………………..
4-تو گر خواهی که جاویدان جهان یک سَر بیارائی
صبا را گو که بردارد زمانی بُرقَع از رویت
موضوع بیت: تجلی(تمنای تجلی محبوب)
مضمون بیت: لحظه اي تجلّي معشوق حقيقي و آرايش جاودانه ي جهان
معنی واژگان:جاويدان: براي هميشه/ يکسر: تماماً/ صبا را: به باد صبا/ زماني: لحظه اي/ برقع: نقاب.
آرایه ها: تناسب درآراستن با روي /تناسب در برقع با روي / تضاد در جاويدان با زماني
واج آرایی: تکرار حرف «ي»و«ج»و«ر»و«ب»
معنی بیت: اگر مي خواهي که جهان را جاودانه آراسته کني و پر از رنگ و بو سازي به باد صبا بگو که براي يک لحظه نقاب از چهره ي زيبايت بردارد؛ به عبارت ديگر، خواجه معشوق خود را به غنچه مانند کرده است و از صبا مي خواهد که نقاب از روي او بردارد تا سراسر جهان پر از زيبايي شود.
محصول بيت ـ اگر مىخواهى كه جهان را دفعتآ آرايش دهى و مزين نمايى، به صبا بگو زمانى روبند را از رويت بلند كند، كه تمام عالم از پرتو رويت مزين و منور گردد، زيرا روى تو نور محض است و به هرجا كه اشعهاش بيفتد آنجا را منور و مزين كند.
……………………………..
5- وگر رَسمِ فَنا خواهی که از عالَم براندازی
برافشان تا فروریزد هزاران جان ز هر مویت
موضوع بیت: وحدت و کثرت (عبور از عالم کثرت به عالم وحدت)-مقام فنا و بقاء فی الله
مضمون بیت: رهانيدن از عالم کثرت و بقا در عالم وحدت/ زلف معشوق و جان عاشقان
معنی واژگان:رسم: اثر/ فنا: نيستي/ براندازي: از ميان ببري/ برافشان: بيفشان، پريشان کن و تکان بده/ فرو ريزد: بريزد، سرازير شود./ زلف و گيسو نشان عالم کثرت است که وقتي جانها از عالم کثرت جدا شوند و به عالم وحدت برسند بقاي ابدي خواهند يافت
آرایه ها: تناسب در برافشان و فرو ريزد و جان و مو / نوعی تضاد در فنا و جان
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ي»و«ف»و«ه»و«ن»و«ز»
معنی بیت: اگر در اندیشه آنی که نشان نابودی را در جهان از ریشه بر کنی ،گیسوی خود را پریشان کن تا جانهای عاشقان زنده دل فرو ریز و رسم فنا را از عالم براندازد.
……………………………………
6- من و باد صبا مسکین دو سَرگَردانِ بیحاصل
من از افسونِ چشمت مست و او از بویِ گیسویت
موضوع بیت: عشق(همه جای عالم برای عاشق پرازجلوۀ معشوق است)
مضمون بیت: عاشق و واسطه ي عشق هر دو در دام عشق
معنی واژگان:باد صبا: صبا بادي است که از شمال يا مشرق مي وزد و پيغام آور براي عاشقان است امّا خود او از بوي گيسوي معشوق است و هم عاشق/ مسکين: بيچاره/ سرگردان: متحيّر/ بيحاصل: تهي دست، کسي که از اين عشق طرفي برنبسته است/ افسون: دعايي که جادوگران مي خوانند، سحر، جادو.
قواعد: باد صبا: اضافه ي توضيحي است/ مسکین دو سر گردان:دو سرگشته ناتوان،صفت مقدم و موصوف
آرایه ها: در کلمه ي سرگردان لطافتي هست که با باد صبا تناسب پيدا مي کند و با مست هم/در شعر صنعت جمع و تفريق هست که در مصراع اوّل عاشق و باد صبا با هم جمع شده اند و در مصراع دوم هر يک از جهتي مست شده/ تناسب در باد صبا و سرگردان و بوي گيسو / کلمه ي مست هم به عاشق برمي گردد و هم به چشم/ تناسب در بيحاصل و باد
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «آ» و وحروف«ن»و«ب»و«ت»
معنی بیت: من و باد صبا دو سرگردان بيچاره اي هستيم که راه به جايي نمي بريم؛ من از افسونگري چشم جادوي تو مستم و صبا از بوي خوش زلف تو خراب و بي خويش است.
محصول بيت ـ من مسكين و باد صبا مسكين، دو بىحاصل سرگردانيم يعنى من از سحر چشمت مستم و صبا از بوى گيسويت مست است همانطور كه در مسكينى شريكيم در مستانگى هم شريك هستيم.
……………………………………
7- زهی هِمَّت که حافظ راست، از دُنییّ و از عُقبی
نیاید هیچ در چشمش به جز خاکِ سرِ کویت
موضوع بیت: مقام آزادگی
مضمون بیت: خاک سر کوي دوست و چشم عاشق
معنی واژگان:زهي: آفرين بر …/ دنيي و عقبي: دنيا و آخرت/ نیايد هيچ در چشمش: هيچ چيز جلب نظر او را نمي کند و با ايهامي که دارد يعني خاک سر کوي دوست توتيا و سرمه ي چشم اوست
آرایه ها: تضاد در دنيي و عقبي /تضاد در چشم و سر باخاک/ ایهام در نیايد هيچ در چشمش
واج آرایی:تکرار آوای«h»و «z»وحروف«ک»و«ی»
معنی بیت: چه همت بلندی حافظ دارد که از دو جهان فرودین و برین جز غبار کوی تو هیچ چیز در نظرش قدر و بهایی ندارد.
…………………………………