- *غزل 91*
1-ای غـایـِب از نَـظَر به خُدا میسِپارَمَت
جانم بِسوختیّ و به دِل دوست دارَمَت
2- تا دامـنِ کَفَن نَکِشَم زیرِ پایِ خاک
باور مَکُن که دست ز دامَن بِدارَمَت
مِحـرابِ ابـرویم بِنُما تا سَحَرگَهی
دستِ دُعا برآرم و در گَردَن آرمت
3- مِحـرابِ ابـرویت بِنُما تا سَحَرگَهی
دستِ دُعا برآرم و در گَردَن آرمت
4- گر بایَدَم شدن سویِ هاروتِ بابِلی
صد گونه جادوئی بِکُنَم تا بیارمت
5-خواهَم که پیش میرَمَت، ای بیوفا طَبیب
بـیـمار بـازپـُـرس کـه در انـتـظـارَمَـت
صد جویِ آب بستهام از دیده دَر کنار
بر بـویِ تُخـمِ مِهر که در دل بکارمت
6- صَد جویِ آب بستهام از دیده بَر کنار
بر بـویِ تُخـمِ مِهر که در دل بکارمت
خونم بریخت و ز غمِ عِشقَم خَلاص کَرد
مِـنـَّت پَـذیـرِ غـَمــزة خَنـجر گذارمت
7- خونم بریخت و ز غمِ عِشقَم خَلاص داد
مِـنـَّت پَـذیـرِ غـَمــزة خَنـجر گذارمت
میگِریم و مُرادم از این اَشکِ سِیل بار
تُخمِ محبّتی است که در دل بکارمت
8- میگِریم و مُرادم از این سیلِ اَشکبار
تُخمِ محبّت است که در دل بکارمت
9- بارَم دِه از کَرَم سویِ خود تا به سوزِ دل
در پـای، دَم به دَم گـُهَــر از دیده بارمت
10-حافِظ، شراب و شاهِد و رِندی، نه وَضعِ توست
فِـی الجُمـله مـیکنـیّ و فـُـرو مـیگُذارَمَت
******************************
وزن غزل:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1-ای غـایـِب از نَـظَر به خُدا میسِپارَمَت
جانم بِسوختیّ و به دِل دوست دارَمَت
موضوع بیت: یار غایب(اظهار ارادت به یار غایب)
مضمون بیت: معشوق بيوفا و سفرکرده و عاشق وفادار
معنی واژگان:غايب از نظر: دور از چشم، سفرکرده.
قواعد: و:حرف ربط برای استدراک یعنی رفع توهم معادل ولی
آرایه ها: تناسب در جان و دل
واج آرایی: تکرار حرف «س» و«ت»و«ب»و آوای «z»
معنی بیت: ای یار نهفته از چشم ،تورا به امان خدا وا می گذارم. جان من در آتش هجران گداختی ولی من از دل و جان به تو مهر می ورزم.
……………………………….
2- تا دامـنِ کَفَن نَکِشَم زیرِ پایِ خاک
باور مَکُن که دست ز دامَن بِدارَمَت
موضوع بیت: یار غایب(اظهار ارادت به یار غایب)
مضمون بیت: وفاداري عاشق تا دمِ مرگ
معنی واژگان:دامن کفن زير پاي خاک کشيدن: مردن/ دست از دامن برداشتن: ترک کردن/ باور کردن: پذيرفتن، قبول کردن
آرایه ها:تکرارملیح دامن /جناس در دامن و دامن/تضاد در دست و پا /تناسب در کفن و خاک و پا
واج آرایی: تکرار حرف «ن» و «ک»و«د»و«م»
معنی بیت: تا وقتي که زنده ام و جان در بدن دارم، تصوّر مکن که دست از تو بردارم و عشق تو از سر بيرون کنم.
مگر به تيغِ اجل خيمه برکَنم، ورني
رميدن از درِ دولت، نه رسم و راهِ من است
(غزل 5 / 53)
محصول بيت ـ تا دامن كفن زير پاى خاك نكشم، يعنى تا نميرم باور مكن كه دست از دامنت بردارم، خلاصه تا نميرم عشق تو را ترك نخواهم كرد.
………………………………….
3- مِحـرابِ ابـرویت بِنُما تا سَحَرگَهی
دستِ دُعا برآرم و در گَردَن آرمت
موضوع بیت: یارغایب(طلب وصل یار غایب)
مضمون بیت: ابروي يار و محراب عاشق
معنی واژگان: بنما: نشان بده/ (مختصر تفسیر بیت:شاعر عاشق محراب ابرو را جايگاه دعا مي داند و دعاي او هم وصل معشوق است و مي داند که اين دعا مستجاب مي شود و پس از دعا مي تواند دست بر گردن معشوق کند و به وصل برسد)/ سحرگهی:در هنگام سحر ،سحرگاهان .
قواعد: محراب ابرو: اضافه ي تشبيهي است/ دست دعا: اضافه ي اقتراني است يعني دستي که به منظور دعا کردن به سوي بالا مي برند/ سحرگهی: (یای آخر مفید معنی توقیت)
آرایه ها: تناسب در محراب و سحرگه و دست و دعا /تناسب در دست و گردن /تناسب در بین ابرو و دست و گردن
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ر» و «د»و«م»و«ت»
معنی بیت: قبلة ابروی خود را نشان بده تا سحرگاهان دست نیاز به درگاه خداوند برآرم و بر گردن تو حمایل کنم.
……………………………….
4- گر بایَدَم شدن سویِ هاروتِ بابِلی
صد گونه جادوئی بِکُنَم تا بیارمت
موضوع بیت: وصل هجران (تمهیدات برای به دست آوردن وصل)
مضمون بیت: عاشق مشتاق که حتي به جادوگري پناه مي برد
معنی واژگان:گر بايدم شدن: اگر رفتن لازم باشد/ هاروت بابلي: هاروت و ماروت دو فرشته بودند که به اعمال انسانها و خلاف کاريهاي آنها اعتراض مي کردند و خدا به آنها طبيعت بشري بخشيد و آنها را به کره ي زمين فرستاد و آنها با قدرت فرشتگي خود به جادوگري و سحر مي پرداختند امّا عافيت طبيعت بشري تأثير خود را کرد و به خلافکاري پرداختند و خدا براي تنبيه آنها را در چاهي در بابل معلّق ساخت که تا قيام قيامت در اين حال هستند/ جادويي: جادوگري
قواعد: هاروت بابلی:موصوف و صفت.
آرایه ها: تناسب در هاروت بابلي و جادويي و آوردن
واج آرایی: تکرار حرف «ب»و«د»
معنی بیت: اگر برای باز آوردن تو به نزد فرشته سحر آموز ،هاروت بابلی باید رفتن ، می روم و با صد شیوه سحر و نیرنگ تو را به نزد خود می آورم .
…………………………………
5- خواهَم که پیش میرَمَت، ای بیوفا طَبیب
بـیـمار بـازپـُـرس کـه در انـتـظـارَمَـت
موضوع بیت: وصل و هجران (در انتظار وصل)
مضمون بیت: عاشقي که قرباني مي شود
معنی واژگان:پيش ميرمت: داراي ايهام است، يکي آن که يعني مي خواهم در پيش تو بميرم و ديگر آن که يعني مي خواهم پيش از تو بميرم (پيش مرگ تو بشوم)/ بي وفا طبيب: اشاره است به معشوق بي وفا.
قواعد: ترکيب در انتظارمت هم جالب توجّه است يعني من در انتظار تو هستم («م» فعل ربطي است که در انتظار مسند آن است و ضمير «ت» مضافٌ اليه در انتظار است.)
آرایه ها: تناسب در مردن و طبيب و بيمار و بازپرسيدن و انتظار /تناسب در مردن و بیمار /نوعی تضاد در مردن و طبیب
واج آرایی: تکرار حروف«ب» و «م» و «ر»وآوای«t»
معنی بیت: ای طبیب دل که پیمان محبت به سر بردن ندانی، آرزومندم که پیش مرگ تو شوم ،از این بیمار عشق عیادت و تفقدی کن که چشم به راه توام تا آسان جان بسپارم.
……………………………………..
6- صَد جویِ آب بستهام از دیده بَر کنار
بر بـویِ تُخـمِ مِهر که در دل بکارمت
موضوع بیت: وصل و هجران (گریه برای وصل)
مضمون بیت: اشک عاشق و رخنه در دل معشوق
معنی واژگان:بر بوي: به اميد/ تخم مهر: دانه ي عشق و دوستي
قواعد: «ت» در «بکارمت» ضميري است در حالت اضافه که مضاف آن دل دوست است.
آرایه ها: جوي آب و بستن و تخم و بکارم تناسب دارند همچنين آب و ديده و کنار و همچنین جوی و کنار/ تخم محبت: تشبیه صریح .
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ر»و«م»و«د»
معنی بیت: صد جویبار از چشم در کنار روان کرده ام ،بدین آرزو که دانۀ محبت و دوستاری را در مزرع دل تو بتوانم کاشت
………………………………..
7- خونم بریخت و ز غمِ عِشقَم خَلاص داد
مِـنـَّت پَـذیـرِ غـَمــزة خَنـجر گذارمت
موضوع بیت: وصل و هجران(وصل با ریخته شدن خون عاشق)
مضمون بیت: غمزه ي معشوق و کشته شدن عاشق
معنی واژگان:خلاص داد: رهايي بخشيد. منت پذير: سپاسگزار. غمزه: ناز و عشوه و کرشمه. خنجرگذار: جنگجويي که خنجر را از بدن دشمن عبور مي دهد
قواعد: ضمير «ت» مضافٌ اليه خنجرگذار و «م» فعل ربطي است/ خنجر گذار: صفت مرکب فاعلی ،غمزه موصوف.
آرایه ها: خون ريختن و خنجرگذار با هم تناسب دارند همچنين خونم بريخت و خلاص داد و خون ریختن و غمزه
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «خ» و«ت»و آواي «gh»و«z»
معنی بیت: کرشمه یار مرا کشت و از بند غم آزاد کرد ،آری سپاسگزار غمزة یارم که با تیغ ناز دلهای عاشقان را خسته و مجروح می کند
……………………………
8- میگِریم و مُرادم از این سیلِ اَشکبار
تُخمِ محبّت است که در دل بکارمت
موضوع بیت:عنایت (گریۀ عاشق برای مورد عنایت قرار گرفتن از سوی معشوق)
مضمون بیت: اشک عاشق و رخنه در دل معشوق
معنی واژگان:مراد: مقصود. سيل اشکبار: سيلي که به وسيله ي باريدن اشک به وجود آمده است. تخم: دانه.
قواعد: تخم محبّت: اضافه ي استعاري است.
آرایه ها: گريستن و اشکبار با هم و سيل و تخم و بکارم با هم تناسب دارند/ در مصرع صنعت استخدام
واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ر»و«ی»و«ت»
معنی بیت: مرادم از اين سيل اشکي که از ديده ام جاري است، اين است که به وسيله ي آن، دل سنگ تو را نرم سازم و در آن بذر محبّت بکارم.
محصول بيت ـ مىگريم، اما مرادم از اين اشك سيلبار يعنى اشكى كه چون سيل از چشمم جارى است، كاشتن تخم محبت در دل تو است. خلاصه مقصودم از كثرت گريه اين است كه تخم محبت در دلت اندازم و ميلت را به خودم جلب نمايم.
………………………………
9- بارَم دِه از کَرَم سویِ خود تا به سوزِ دل
در پـای، دَم به دَم گـُهَــر از دیده بارمت
موضوع بیت:تمنای وصال(تمنای وصال از راه گریه)
مضمون بیت: عاشق و اشک او در پاي معشوق
معنی واژگان:بارم ده: اجازه ام بده. کرم: بخشش و بزرگواري. سوز: سوزش. دم به دم: لحظه به لحظه.
قواعد:
آرایه ها: تکرار ملیح دم به دم/سوی و سوز نوعی جناس دارند/ گهر:گوهر،استعاره از اشک/ گهر: مقصود اشک است که به جواهر تشبيه شده/پای و دیده تضاد دارند
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «س» و «د»و«ب»
معنی بیت: اي معشوق، از روي لطف و بزرگواري، اجازه ي حضور بده تا با سوز دل عاشقم، پيوسته مرواريد اشکم را نثار قدمت نمايم.
محصول بيت ـ از كرم و لطفى كه دارى اجازهام ده تا به نزدت بيايم، تا از سوز دل دمبهدم به زير پايت از ديده گهر بريزم، يعنى به پايت بيفتم و اشك چشم نثارت كنم.
……………………………………………
10-حافِظ، شراب و شاهِد و رِندی، نه وَضعِ توست
فِـی الجُمـله مـیکنـیّ و فـُـرو مـیگُذارَمَت
موضوع بیت: عشق(دست رد زدن معشوق به عاشق خود به خاطر خطای او)
مضمون بیت: حافظ و شراب و شاهد و رندي
معنی واژگان:شاهد: زيبارو. رندي: ظاهر بد داشتن (ولي باطن نيکو داشتن). وضع: شأن و شايستگي. في الجمله: در هر حال، باري، در هر صورت. فرو مي گذارمت: تو را رها مي کنم ،چشم پوشي مي کنم.
قواعد:
آرایه ها: تناسب شراب و شاهد و رندی/ فرو مي گذارمت (ایهام)
واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ش» و «ن»و«ی»
معنی بیت: ای حافظ ،باده گساری و شاهد بازی و بی قیدی شایستة حال تو نیست خلاصه این کارها را می کنی و من بر تو سخت نمی گیرم و تو را به خود وامی گذارم.
…………………………..