- *غزل 88*
1- شنیدهام سخنی خوش، که پیرِ کَنعان گفت
فـِراقِ یار نه آن مـیکُنَد کـه بـِتـوان گفت
2- حَدیثِ هولِ قیامت که گفت واعِظِ شهر
کنایتـیسـت که از روزگارِ هِجران گفت
نـشانِ یـارِ سَـفَرکـرده از که پُرسَـم راست ؟
که هر چه گفت بَریدِ صَبا پریشان گفت
3- نـشانِ یـارِ سَـفَرکـرده از که پُرسَـم باز ؟
که هر چه گفت بَریدِ صَبا پریشان گفت
فَـغــان کـه آن مَـهِ نامهـربانِ دُشمَن دوست
به تَرکِ صحبتِ یارانِ خود چه آسان گفت
4- فَـغــان کـه آن مَـهِ نامهـربانِ مِهـرگُسِـل
به تَرکِ صحبتِ یارانِ خود چه آسان گفت
5- مـن و مَـقـامِ رِضـا بـعد از ایـن و شُکـرِ رقیب
که دل به دردِ تو خو کرد و تَرکِ درمان گفت
6- غَـمِ کُـهَن به مَیِ سـالخـورده دَفـع کـنـید
که تُخمِ خوشدلی این است، پیر دِهقان گفت
گِـرِه به بـاد مَـزَن، گـر چـه بـر مُـراد وَزَد
که این سخن به مَثَل مور با سلیمان گفت
7- گِـرِه به بـاد مَـزَن، گـر چـه بـر مُـراد رود
که این سخن به مَثَل باد با سلیمان گفت
8- بـه مُـهلَـتی که سـِپِهـرَت دهـد ز راه مــرو
تو را که گفت که این زال تَرکِ دَستان گفت ؟
9- مَـزَن ز چـون و چـرا دم کـه بـنـدة مُـقبِل
قبول کرد به جان هر سُخَن که جانان گفت
10-کـه گـفـت حـافـظ از انـدیـشـة تـوآمـد بـاز؟
من این نگفتهام، آن کس که گفت بُهتان گفت
*******************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان(بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ)
1- شنیدهام سخنی خوش، که پیرِ کَنعان گفت
فـِراقِ یار نه آن مـیکُنَد کـه بـِتـوان گفت
موضوع بیت: حدیث فراق
مضمون بیت: فراق يار
معنی واژگان:خوش: دلپذير/ پير کنعان: حضرت يعقوب عليه السّلام/ فراق: دوري
آرایه ها: تناسب در پير کنعان و فراق/تناسب در فراق و یار /ایهام جناس در نه آن و بتوان و کنعان /تناسب در شنیدن و سخن و گفتن
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ک» و «ي» و «خ»
معنی بیت: از شیخ شهر کنعان حضرت یعقوب پدر یوسف کلامی دلپذیر برای من نقل شده است که فرمود: آتش جدائی یار عزیز با عاشق بیدل چنان می کند که گفتنی نیست.
………………………
2- حَدیثِ هولِ قیامت که گفت واعِظِ شهر
کنایتـیسـت که از روزگارِ هِجران گفت
موضوع بیت: حدیث فراق(فراق در پیش عاشق حدیث هول قیامت است)
مضمون بیت: فراق يار
معنی واژگان:حديث: داستان، ماجري/ هول: ترس، که در اينجا شايد به جاي هائل يعني ترسناک به کار رفته است/ کنايت: اشاره، کنايه، اشاره اي مختصر/ روزگار هجران: زمان هجران، دوران دوري از يار.
آرایه ها: تناسب د رحديث و کنايه و گفتن/تناسب در حديث و هول و قيامت و واعظ
واج آرایی: تکرار حروف «ي» و «گ» و«ت»و «ک»وآوای «h»
معنی بیت: داستان هراس روز رستخیز که بر زبان واعظ شهر رفت سخنی مبهم و نا صریح از دشواری ایّام فراق یار است.
…………………………..
3- نـشانِ یـارِ سَـفَرکـرده از که پُرسَـم باز ؟
که هر چه گفت بَریدِ صَبا پریشان گفت
موضوع بیت:خبرگیری از معشوق( عاشق و خبرگیری از معشوق و بی خبری از او)
مضمون بیت: دوري و بيخبري از محبوب
معنی واژگان:نشان: اثر، نشانه، آدرس/ بريد: پيک، چاپار/ صبا: بادي که از شمال يا مشرق مي وزد و معمولاً پيغامبر است/ در پريشان گفت ايهام است: يکي آن که حال يار پريشان است و ديگر آن که سخن درهم برهم و نامفهوم گفت
قواعد:
آرایه ها: تناسب در باز پرسيدن و گفتن و پريشان گفتن /تناسب در نشان یار و برید /تناسب در صبا با سفر
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ک» و «گ» و «ب»وآواي «s»
معنی بیت: پيک صبا که يار را مي شناسد و از مکان او باخبر است، هرچه از او گفت، پريشان و مهمل بود؛ پس خبر و نشان يار را از چه کسي بپرسم؟
محصول بيت ـ نشان و خبر يار سفر كرده را از كه پرسم، زيرا پيك صبا هرچه گفت پريشان گفت، يعنى بريد صبا پريشانگو است، و اخبارش قابل اعتماد نيست.
………………………….
4- فَـغــان کـه آن مَـهِ نامهـربانِ مِهـرگُسِـل
به تَرکِ صحبتِ یارانِ خود چه آسان گفت
موضوع بیت: حدیث فراق(معشوق ترک عاشق گفت)
مضمون بیت: معشوق نامهربان و دوري از عاشقان
معنی واژگان:فغان: فرياد، واي، افسوس/مه: محبوب زيبارو/ مهرگسل: پيمان شکن، عهدشکن/ بترک گفتن: ترک کردن/ صحبت: همنشيني/ چه آسان: بسیار آسان
قواعد: چه آسان: آسان قید وصف برای گفت؛ چه قید آسان.
آرایه ها: تناسب در مه و مهر /تناسب ونوعی تضاد در مهربان و مهر گسل / تناسب در صحبت و ياران /تناسب در مهربان و مهر /ایهام جناس در فغان و آسان /ایهام جناس در یاران و آسان/تضاد در دشمن و دوست
واج آرایی: تکرار حرف «م» و «هـ» و«ن»و«ت»وآوای «s» و «آن»
معنی بیت: آه و فرياد از آن يار زيباي نامهربان و پيمان شکن که چه راحت و آسان ياران را ترک کرد و از ياد برد.
محصول بيت ـ فغان از آن «دشمندوست» نامهربان كه گفته است: من مصاحبت ياران را ترك نمودم، و اين حرف را بىپروا گفته است، يعنى آن يار نامهربان گفته است كه من مصاحبت يارانم را ترك گفتم، اما اين حرف را خيلى بىپروا گفته است، حاصل اينكه خواجه افسوس مىخورد كه آن يار نامهربان لااقل از گفته خود پشيمان هم نمىشود، زيرا خود خواجه هم جزو ياران متروك محسوب مىشود.
………………………….
5- مـن و مَـقـامِ رِضـا بـعد از ایـن و شُکـرِ رقیب
که دل به دردِ تو خو کرد و تَرکِ درمان گفت
موضوع بیت: مقام رضا و تسلیم.
مضمون بیت: عاشق مهجور و حالت رضا و تسليم
معنی واژگان:مقام: مرتبه، منزلت/ رضا: خشنودي و رضايت و تلقّي خوشي و لذّت از ظلم و جور يار/ شکر رقيب: سپاسگزاري از مراقب يار، سپاسگزاري از کسي که مراقب معشوق است و نمي گذارد عاشقان به او نزديک شوند/خو کرد: عادت کرد/ ترک گفتن: ترک کردن
قواعد: و :(در مصراع اوّل) حرف اضافه به معني ملازمت است.
آرایه ها: تضاد در درد و درمان / تناسب در رضا و شکر (دو اصطلاح عرفاني هستند)/ تضاد در رقیب با تو (دوست) / ایهام در سپاسگزاري رقيب از غيبت عاشق
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ک»و«د»و«ت»
معنی بیت: از این پس من ملازم مقام خشنودی خواهم بود و به جای گله از ستم رقیب به سپاسگزاری زبان می گشایم،چه دلم به رنج عاشقی خو پذیر شده و از درمان چشم پوشیده است.
……………………………
6- غَـمِ کُـهَن به مَیِ سـالخـورده دَفـع کـنـید
که تُخمِ خوشدلی این است، پیر دِهقان گفت
موضوع بیت: محبت (مستی محبت از فتنه و غم امان بخش است.)
مضمون بیت: شراب کهنه و غم کهنه
معنی واژگان:کهن: کهنه و قديمي/ مي سالخورده: شراب کهنه/ دفع کنيد: از بين بريد/ تخم خوشدلي: اساس شادي/ پير دهقان: پير مغان، دهقان سالخورده، زردشتي پير، شايد فردوسي/ شايد خود شراب.
قواعد: پیر دهقان: صفت و موصوف
آرایه ها: ترادف در کهن و سالخورده و پير / تضاد در خوشدلي و غم / تناسب در تخم و دهقان /ایهام در پیر دهقان
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ت» و «خ»و«م»و«ن»
معنی بیت: پير دهقان گفت: غم کهنه را با شراب کهنه برطرف سازيد که تنها مايه ي دل خوشي و سعادت اين است.
جامِ ميناييِ مي سدِّ رهِ تنگ دلي است
منِه از دست، که سيلِ غمت از جا ببَرد
(غزل 8 / 128)
محصول بيت ـ غم را بايد با شراب كهنه رفع كرد، زيرا سبب صفاى خاطر و باعث خوشدلى همين شراب كهنه است، دهقان پير هم همينطور گفت و دفع غم را به شراب كهنه حواله كرد، چون كه سورت و حرارت كهنهاش بيشتر است.
……………………………..
7- گِـرِه به بـاد مَـزَن، گـر چـه بـر مُـراد رود
که این سخن به مَثَل باد با سلیمان گفت
موضوع بیت: دنیا و بی اعتباری آن (کار دنیا چون باد بی بنیاد است باید ترک آن گفت )
مضمون بیت: اعتماد به دنياي همچون باد مکن- کار بيهوده انجام مده
معنی واژگان:گره به باد زدن: به باد اعتمادو تکيه کردن، در موردي هم کار بيهوده کردن مانند نقش بر آب زدن/مراد: آرزو، هدف/ گرچه بر مراد رود: اگرچه طبق نظر تو عمل کند، اگرچه تحت تسلّط تو باشد/ مثل: ضرب المثل/ در بعضي نسخه ها اين سخن سخن مور است (مور با سليمان گفت) که شواهد فراواني در کتب تفسير و قصص انبيا دارد، امّا ممکن است باد هم اين سخن را به سليمان گفته است و در متني که در دسترس حافظ بوده، وجود داشته است که اين متن اکنون از دسترس ما دور مانده باشد
آرایه ها: تناسب در باد و سليمان و بر مراد رفتن /تکرارملیح باد
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «م»و«ن»و«ر»وآوای«s»
معنی بیت: باد اين سخن را به مثل به سليمان گفت که اگرچه روزگار بر طبق خواست و ميل تو باشد و باد مطابق مراد تو بوزد، ولي هرگز به آنچه که ثبات ندارد، اعتماد مکن که کاري بيهوده است.
محصول بيت ـ به باد عقل قلب مكن يعنى اعتماد و اعتبار مكن، اگرچه بر وفق مرادت بوزد، يعنى اگر مطابق مراد و ميلت هم بوزد باز قابل تكيه نيست، چون كه بىقرار است و غير ثابت. اين سخن را باد به طريق مثل به حضرت سليمان عليهالسلام گفت در حالى كه خودش تحت فرمان سليمان بود و با اين وصف به او وفا نكرد، پس با ديگران به طريق اولى نخواهد كرد، مقصود اين است كه نبايد به دنيا اعتماد كرد هر قدر هم بر وفق مراد بچرخد، زيرا دنيا در حكم باد زودگذر است، خلاصه همانطور كه از ديگران به تو رسيده است، همانطور هم از تو به ديگران مىرسد، پس زينهار كه به مال و منصب اعتماد نمايى و مغرور باشى.
………………………………
8- بـه مُـهلَـتی که سـِپِهـرَت دهـد ز راه مــرو
تو را که گفت که این زال تَرکِ دَستان گفت ؟
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت(فرصت ها را در جهت مثبت قرار دادن)-استدراج
مضمون بیت: بي اعتمادي به فلک و کارهاي بد آن
معنی واژگان:مهلت: فرصت، امهال/ سپهر: فلک، آسمان/ از راه مرو: مغرور مشو/ تو را: به تو/ زال: پير، و لقب دستان پدر رستم/ ترک گفتن: ترک کردن/ دستان: مکر و حيله، و نام حقيقي پدر رستم.
آرایه ها: تناسب در زال و دستان /تکرار ملیح گفت/ زال: به استعاره مقصود فلک گوژ پشت کهنسال .
واج آرایی: تکرار حروف «هـ» و «ک» و «گ»و«ت»
معنی بیت: به مهلت اندکي که روزگار در اختيار تو گذاشته است، فريفته مشو. چه کسي به تو گفت که اين زال خميده قامت بي وفا ترک حيله گري و نيرنگ کرده است؟
محصول بيت ـ به مهلتى كه فلك تو را مىدهد از راه در مرو. يعنى خود را گم مكن، زيرا كه به تو گفته است كه اين عجوزه حيلهباز ترك حيله كرده است و ديگر مكر و حيله نخواهد كرد، خلاصه اين يك و دو روزى كه فلك بر مرادت مىچرخد مغرور مباش، حتمآ قصدى درباره تو دارد وگرنه اين سازگارى او از محبت نيست چنانكه شيخ عطار مىفرمايد :
چرخمردمخوار اگر روزىدو مردمپرور است نيست از شفقت مگر پرواره او لاغر است
…………………………….
9- مَـزَن ز چـون و چـرا دم کـه بـنـدة مُـقبِل
قبول کرد به جان هر سُخَن که جانان گفت
موضوع بیت: مقام تسلیم و رضا
مضمون بیت: تسليم عاشق و بنده ي خوشبخت
معنی واژگان:چون و چرا: ايرادگيري، بحث کردن/ دم زدن: سخن گفتن/ مُقبل: خوشبخت/ قبول کردن: پذيرفتن/ به جان: از صميم قلب، از ته دل/ جانان: معشوق
قواعد: مقبل: صفت بنده.
آرایه ها: تناسب در دم زدن، چون و چرا، سخن و گفت / نوعی جناس در مقبل و قبول/جناس در جان و جانان / تناسب در «بنده» و «مقبل» زيرا که يکي از نامهاي شايع غلامان و بردگان «مقبل» بوده است/ ایهام جناس و ترادف ملیح در چون و چرا
واج آرایی: تکرار حروف «ق» و «چ» و «ج» و «ن» و «د»
معنی بیت: در برابر خواست و ميل معشوق بحث و ستيزه مکن؛ زيرا انسان خوشبخت کسي است که هر آنچه که يار گفت، از جان و دل بپذيرد.
محصول بيت ـ هر دستورى كه به تو داده مىشود در اجراى آن تعلل و بهانه مكن و بىدرنگ بپذير زيرا بنده سعادتمند با جان و دل قبول مىكند هر سخنى كه پادشاه گويد، پس اوامر و نواهى كه از جانان صادر مىشود به همين قياس است بنابراين مخالفت مكن.
…………………………………..
10-کـه گـفـت حـافـظ از انـدیـشـة تـوآمـد بـاز؟
من این نگفتهام، آن کس که گفت بُهتان گفت
موضوع بیت: استقامت(عارف و پايداری و ثبات در عشق.)
مضمون بیت: حافظ پايدار در عشق
معنی واژگان:از انديشه بازآمدن: ديگر در فکرِ … نبودن/ بهتان: تهمت
آرایه ها: تناسب در اندیشه و گفتن / تضاد در نگفت و گفت / تصدیر و تکرار گفت.
واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «گ»و«ت»و«ن»وآوای«z»
معنی بیت: که گفته است که حافظ از اندیشۀ مهر ورزی با تو روی گردان شد؟ من چنین سخنی نگفته ام آنکه گفت: دروغی بر من بسته است.
……………………………….