• *غزل 69*

کَس نیست که افتـادة آن زلفِ دوتا نیست

         در رهگـذرِ کیـسـت کـه این دامِ بَـلا نیست

1-کَس نیست که افتـادة آن زلفِ دوتا نیست

         در رهگـذرِ کیـسـت کـه دامـی ز بَـلا نیست

2- چون چشمِ تو دل می‌بَرَد از گوشه نشینان

         همـراهِ تـو بـودن گُـَنه از جـانـبِ مـا نیست

3-رویِ  تو  مـگـر  آیـنـة  لـطفِ الـهیـست

         حقّا که چنین است و در این روی و ریا نیست

4-نـرگـس طَلَبَد شیوة چشمِ تو زَهـی چَشم

         مِسـکین خَبَـرَش از سَـر و در دیده حَیا نیست

5-از بهـرِ خدا زلـف مـَـپـیـرای کـه مـا را

         شـب نیست که صَـد عَربَـده بـا بادِ صبا نیست

6-بازآی ،که بی رویِ تو ای شمعِ دل افروز

         در بَـزمِ حَـریفـان اثــرِ نـور و صَـفـا نـیست

تـیمارِ غـریبان سَبَبِ ذکـرِ جَـمیل اسـت

        جـانا، مـگر ایـن قـاعِـده در شهـرِ شمـا نیست

7- تـیمارِ غـریبان اثـرِ ذکـرِ جَـمیل اسـت

        جـانا، مـگر ایـن قـاعِـده در شهـرِ شمـا نیست

8- دی می‌شد و گفتم صَنَما، عَهد به جای آر

         گفـتا غَلَـطی خـواجه در این عَهد وَفا نیست

9-گر پـیـرِ مُـغان مُـرشِدِ مَـن شُد چه تفاوت؟

          در هیـچ سَری نیست که سِرّی ز خدا نیست

10- عاشـق چـه کنـد، گـر نَکَشَـد بارِ مَلامَت ؟

          بـا هـیـچ دلاور سِـپَـرِ تـیــرِ قـضــا نیسـت

11- در صـومعة زاهـد و در خلـوتِ صوفی

           جـز گـوشة اَبـرویِ تـو مِحـرابِ دعا نیست

12-ای چَنگ فـروبـرده به خونِ دلِ حافظ

           فکـرت مـگر از غیـرتِ قـرآن و خدا نیست؟

                            * * * * * *

وزن غزل: مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل (بحر هزج مثمن اخرب مکفوف مقصور)

1-کَس نیست که افتـادة آن زلفِ دوتا نیست

         در رهگـذرِ کیـسـت کـه دامـی ز بَـلا نیست

موضوع بیت: خداوند ( تسبیح او همه گان می کنند)-کثرت و وحدت (کثرت زلف محبوب)

مضمون بیت: زلف معشوق دام بلاست

معنی واژگان:افتاده: از پا درآمده. زلف دوتا: زلف خميده، زلف پرپيچ و تاب. دو رشته گيسو که بافته و همچون خوشه در دو طرف چهره آويخته مي شده است. رهگذر: محلّ عبور، سر راه./ مقصود از دام بلا همان زلف دوتاست که شايد اشاره اي باشد به عالم کثرت./ در استعمال کلمه ي افتاده هم اشاره اي است به زلف و سر زلف که در پاي معشوق افتاده است

قواعد: دوتا: صفت زلف

آرایه ها:نوعی جناس در نیست و کیست /تناسب در افتاده و دام و بلا

واج آرایی: تکرار حروف «س» و «ک» و«ت»و آواي «آ»و«z»

معنی بیت: هر که را بینی در خم گیسوی گره گیر یار گرفتار است و کسی نتوان یافت که در گذرگاهش، دام بلایی یا دام عشقی گسترده نباشد.

………………………………

2- چون چشمِ تو دل می‌بَرَد از گوشه نشینان

         همـراهِ تـو بـودن گُـَنه از جـانـبِ مـا نیست

موضوع بیت: خداوند ( تسبیح او همه گان می کنند)-تجلی (تجلی جمالی معشوق برای به دام افکندن عاشق)

مضمون بیت: (چشم عابدفريب معشوق) (مصراع دوم تضميني از سعدي است).

معنی واژگان:چون: به علت اين که. گوشه نشينان: خلوت گزيدگان و بااشاره به «گوشه ي» چشم. دل بردن: عاشق کردن.

آرایه ها: مصراع دوم تضميني از سعدي است/تناسب در چشم و دل /ایهام تضاد در همراه و گوشه نشین /تناسب در گوشه و چشم

واج آرایی: تکرار حرف «چ» و «ش»و«ن»و«م»

معنی بیت: چون نگاهت دل از زاهدان گوشه نشین نیز می رباید، با تو بودن و دل به مهر تو باختن گناه ما نیست.

سعدی  گوید:

گوشه گرفتم زخلق و فایدتی نیست

                  گوشة چشمت بلای گوشه نشین است

مهستی گوید:

گر زاهد صد ساله ببیند زلفت

                       بر گردن من که پارسایی نکند

………………………..

3-رویِ  تو  مـگـر  آیـنـة  لـطفِ الـهیـست

         حقّا که چنین است و در این روی و ریا نیست

موضوع بیت:اولیای الهی( اولیا، آیینه ی صفات خدایند)

مضمون بیت: چهره ي معشوق و انعکاس لطف خدا

معنی واژگان:مگر: مثل اين که. لطف: مهر و لطافت. الهي: خدايي. حقّا: حقيقةً، به راستي. روي و ريا: تظاهر و نفاق و دورويي

قواعد:

آرایه ها: جناس تام ميان روي و روي (در روي و ريا) / تناسب و ایهام جناس در روی و ریا

/تکرار واژه ی روی بر لطافت بیت افزوده است./الهي و حقاً ارتباط دارند/ تناسب درروي و آينه و ريا در معني عربي /ایهام جناس در چنین و درین /تضاد در است و نیست /ترادف ملیح در روی و ریا

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «ی»و«ن»

معنی بیت: گویی رخسار تو آینه ایست که لطف صنع و هنر آفرینش در آن نمایان است، به حقیقت همین گونه است و در این سخن ریا و ساختگی نیست.

……………………………

4-نـرگـس طَلَبَد شیوة چشمِ تو زَهـی چَشم

         مِسـکین خَبَـرَش از سَـر و در دیده حَیا نیست

موضوع بیت: ترجیح صفات معشوق ازلی بر معشوقان ظاهری.

مضمون بیت: چشم معشوق و گل نرگس

معنی واژگان: شيوه: روش، طريقه و ناز و کرشمه. زهي چشم: چند مفهوم دارد که حالت ايهام به شعر داده است، يکي آفرين به چشم تو؛ يکي با طنز، آفرين به چنين چشمي (يعني چشم نرگس که چنين فکري دارد)، و ديگري چه چشم و رويي دارد، چه بي حياست. مسکين: بيچاره، بدبخت. خبرش از سر: فکر معقولي در سر دارد.

قواعد:

 آرایه ها: تناسب در نرگس و چشم و شيوه و ديده و حيا / نرگس: گلي است که در شعر فارسي چشم معشوق را به آن تشبيه مي کنند امّا در اينجا تشيه تفضيل است يعني چشم معشوق بهتر از نرگس قلمداد شده است/تناسب در سر و دیده و چشم /تناسب درخبر و سر /جناس در چشم و چشم /تناسب در طلب و مسکین

واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «ر» و «س»و«ی»

معنی بیت: شگفتا دیدة نرگس افسون و فریبایی چشم تو را می خواهد و می جوید، این ناتوان از تهی مغزی خود ناآگاهست و آب شرم در چشم ندارد.

…………………….

5-از بهـرِ خدا زلـف مـَـپـیـرای کـه مـا را

         شـب نیست که صَـد عَربَـده بـا بادِ صبا نیست

موضوع بیت: کثرت و وحدت (وصف عالم کثرت زلف و تجلی آن).

مضمون بیت: زلف معشوق و حسادت عاشق

معنی واژگان:از بهرِ خدا: براي خدا، به خاطرِ خدا. مپيراي: فعل نهي است از پيراستن يعني زينت دادن به وسيله ي کاستن، مقصود کوتاه کردن موست. عربده: نزاع و ستيز.

آرایه ها: تناسب در زلف و پيراستن/تناسب در زلف و شب (به جهت سياهي شب و ارتباط آن با سياهي زلف) و زلف و باد صبا

واج آرایی: تکرار آوای «s»و«آ»وحروف«ب»و«د»

معنی بیت: به خاطر خدا، زلف خود را شانه مزن و آن را زينت و آراسته مکن؛ زيرا هر شب با باد صبام که بوي خوش گيسويت را مي پراکند و راز دل ما را فاش مي سازد، در جنگ و ستيزيم.

تا دَم از شامِ سرِ زلفِ تو هر جا نزنند

با صبا گفت و شنيدم سحري نيست که نيست

(غزل 5 / 73)

محصول بيت ـ از بهر خدا زلفت را تزيين مكن، زيرا شبى نيست كه با باد صبا صد جنگ نداشته باشيم، يعنى تو كه زلفت را آرايش كرده به دست باد صبا مى‌سپارى ما از رشك طاقت نياورده هر شب با باد صبا صد بار دعوا مى‌كنيم.

…………………………

6-بازآی ،که بی رویِ تو ای شمعِ دل افروز

         در بَـزمِ حَـریفـان اثــرِ نـور و صَـفـا نـیست

موضوع بیت: وصل و هجران(طلب وصال )- مقام آزادگی ( یار از آن ما بهشت از آن دیگران)

مضمون بیت: تقاضاي بازگشت معشوق و بي نور بودن بزم عاشقان

معنی واژگان:دل افروز: روشن کننده ي دلهاي عاشقان. بزم حريفان: مجلس شادي عاشقان

قواعد: تشبيه روي دوست به شعله ي نوراني شمع.

آرایه ها: تناسب در شمع و دل افروز و بزم و نور و صفا/تناسب در  بزم و حریف/تناسب در روی (ِ محبوب) با نور و صفا /ایهام جناس در آی و روی

واج آرایی: تکرار حرف «ي»و«ز»و«ر»و«ف»

معنی بیت: اي شمع دل افروز، به سوي ما بازگرد که تا رفته ايت، بي روي زيبايت در بزم ياران باده نوش اثري از نور و روشنايي نيست.

محصول بيت ـ اى جانان دلفروز بيا كه بى‌روى تو در بزم باده‌نوشان از نور و صفا اثرى نيست. يعنى بدون تو مجلس حريفان رونق و لطف ندارد.

……………………….

7- تـیمارِ غـریبان اثـرِ ذکـرِ جَـمیل اسـت

        جـانا، مـگر ایـن قـاعِـده در شهـرِ شمـا نیست

موضوع بیت: عنایت (انتظار لطف معشوق از طرف عاشق)

مضمون بیت: معشوق بي اعتنا به عاشقان غريب و درمانده

معنی واژگان:تيمار: غمخواري و مراقبت و مواظبت. غريبان: دورافتادگان از وطن. اثر: نشانه. ذکر جميل: نام نيکو. جانا: اي معشوق همچون جان من. قاعده: رسم

قواعد: جمیل:  صفت ذکر

آرایه ها: تناسب و ایهام تضاد در غريب و شهر

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ي»

معنی بیت: غمخواری آوارگان نشان بقای یاد نیک است، جان من، مگر تیمارداری از عاشقان غریب در دیار شما مرسوم نیست؟

………………………

8- دی می‌شد و گفتم صَنَما، عَهد به جای آر

         گفـتا غَلَـطی خـواجه در این عَهد وَفا نیست

موضوع بیت: شکایت (شکایت عاشق از بی عنایتی معشوق).

مضمون بیت: يار بي وفا و زمانه ي پيمان شکن

معنی واژگان:دي: ديروز. مي شد: مي گذشت. صنما: اي معشوق زيبا. عهد: پيمان و دوره و زمانه. غلطي: در اشتباهي. خواجه: آزادمرد در مقابل بنده و غلام./ عهد در مصراع اوّل فقط معني پيمان مي دهد ولي در مصراع دوم ايهام دارد يکي اين که اين پيمان را وفايي در پي نيست و ديگر آن که در اين زمانه وفايي در کار نيست

قواعد: صنم: به استعاره مقصود یار زیبا

غلطی خواجه: بر غلطی ، حرف اضافه «بر» حذف شده است.

آرایه ها: ترادف در به جاي آوردن و وفا کردن / جناس تام درعهد و عهد /تکرار ملیح گفت

واج آرایی: تکرار حرف «د»و«ی»وآوای«t»

معنی بیت: معشوق ديروز بر من مي گذشت. به او گفتم: اي بت زيبا، به عهد و پيماني که بسته اي، وفا کن و او در پاسخ گفت: اي خواجه، فکر تو خطاست. در اين عهد وفا يافت نمي شود.

محصول بيت ـ ديروز جانان داشت مى‌رفت كه گفتم صنما عهد را به‌جا بيار؛ جانان در جوابم گفت: اى خواجه اشتباه مى‌كنى در اين عهد و زمانه وفا نيست. يعنى عهدى كه من بسته‌ام وفا ندارد و يا در اين زمانه وفا نيست.

………………………….

9-گر پـیـرِ مُـغان مُـرشِدِ مَـن شُد چه تفاوت؟

          در هیـچ سَری نیست که سِرّی ز خدا نیست

موضوع بیت:پیر ( پیر مغان مرشد حافظ )- خداوند و تسبیح موجودات- عشق ( همه جای عالم برای عاشق پر از جلوة معشوق است )

مضمون بیت: اسرار خدا در همه جا مي توان يافت/ به ظاهر منگر

معنی واژگان:پير مغان: در معني اصلي خود يعني پير مي فروش زردشتي. مُرشد: ارشاد کننده، هدايت کننده، مراد. چه تفاوت؟ چه عيبي دارد، با ديگر مرادها فرقي ندارد، هرکس مي تواند هر مرادي را انتخاب کند. سرّ: راز

قواعد:

آرایه ها: نوعی جناس در سر و سرّ / ترادف در پير و مرشد

واج آرایی: تکرار حروف «س» و «م»و«ر»و«ن»

معنی بیت: اگر پیر میکدة رندان راهنمای من گشت، تفاوتی ندارد و جای خرده گیری نباشد، چه در هر سری از سرهای بندگان رازی از معرفت حق توان یافت.

……………………………

10- عاشـق چـه کنـد، گـر نَکَشَـد بارِ مَلامَت ؟

          بـا هـیـچ دلاور سِـپَـرِ تـیــرِ قـضــا نیسـت

موضوع بیت: عشق (تحمل جفای محبوب).

مضمون بیت: عاشق بايد يار سرزنش را تحمل کند). (در نسخه ي خانلري به جاي اين بيت چنين آمده است: گفتن بر خورشيد که من چشمه ي نورم- دانند بزرگان که سزاوار سُها نيست).

معنی واژگان:ملامت: سرزنش. دلاور: پهلوان. قضا: حکم الهي، سرنوشت.(در نسخه ي خانلري به جاي اين بيت چنين آمده است: گفتن بر خورشيد که من چشمه ي نورم- دانند بزرگان که سزاوار سُها نيست).

قواعد:

آرایه ها: تناسب در دلاور و سپر و تير

واج آرایی: تکرار حروف   «ک» و «د»وآوای«t»

معنی بیت: بیدل جز تحمل بار سرزنش کاری نتواند کرد، چه هیچ دلیری در برابر تیر قضای آسمانی سپری ندارد که از آسیب ایمن ماند.

……………………………

11- در صـومعة زاهـد و در خلـوتِ صوفی

           جـز گـوشة اَبـرویِ تـو مِحـرابِ دعا نیست

موضوع بیت: عشق ( همه جای عالم برای عاشق پر از جلوة معشوق است )

مضمون بیت: ابروي يار و محراب دعا

معنی واژگان:صومعه: عبادتگاه مسيحيان و زاهدان و عابدان. خلوت: گوشه ي خلوتي که صوفيان و زاهدان دور از خلق به عبادت و ذکر خدا مي پردازند/ ابروي معشوق چون شباهتي به طاق محراب دارد در ادبيات ابروي يار را مظهر محراب دعا مي دانند

قواعد:

آرایه ها: تناسب در صومعه و صوفی/تناسب در  زاهد و محراب و دعا /تناسب در صوفي و زاهد/تناسب در خلوت و گوشه/تضاد در زاهد و صوفی

واج آرایی:  تکرار حروف   «ر»و«د»وآوای«s»

معنی بیت: پارسا در عبادتگاه و صوفی در خلوت، پیشگاه دعا و نیازشان تنها قبلة ابروی توست. یعنی همه دعاگو و ثنا خوان تو باشند که محبوب جهانیانی

…………………………

12-ای چَنگ فـروبـرده به خونِ دلِ حافظ

           فکـرت مـگر از غیـرتِ قـرآن و خدا نیست؟

موضوع بیت: شکایت (تمنای ترحم از معشوق).

مضمون بیت: حافظ و عشق و قرآن و خدا

معنی واژگان:چنگ فرو برده به خون دل حافظ: اي کسي که دستت را در خون دل حافظ کرده اي يعني در عالم عشق کاري کرده اي که حافظ عاشق را غصه دار و ناراحت کرده اي. فکرت مگر … نيست: آيا نمي انديشي؟ آيا نمي ترسي؟ غيرت: احساس بيگانگي کردن و توافق نداشتن، (تفسیر مختصر بیت :حافظي که قرآن در دل دارد و خدا در دلش جلوه گر است، آن کسي که به خونِ چنين دلي دست فرو بَرَد مورد خشم قرآن و خدا قرار مي گيرد. )

آرایه ها: تناسب در چنگ  فرو بردن با خون

واج آرایی: تکرار حرف «ف»و«ت»و«ر»وآوای«gh»

معنی بیت: ای آن که پنجه به خون دل حافظ آغشته ای، آیا تو را پروا و اندیشه ای از خشم خداوند و حمیت قرآن که حافظ آن را از بردارد، نباشد؟

                            * * * * * *

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا