- *غزل 68*
ماهَم این هفته شُد از شَهر و به چشمم سالیست
حالِ هِجران تو چه دانی که چه مُشکِل حالیست ؟
1-ماهَم این هفته بُرون رفت و به چشمم سالیست
حالِ هِجران تو چه دانی که چه مُشکِل حالیست ؟
مَردُمِ دیـده ز لـطــفِ رُخِ او بَر رُخِ او
عکسِ خود دید گُمان برد که مُشکین خـالیست
2-مَردُمِ دیـده ز لـطــفِ رُخِ او در رُخِ او
عکسِ خود دید گُمان برد که مُشکین خـالیست
3- میچـِکَد شیر هَنـوز از لبِ هم چون شَکَرَش
گر چه در شیـوه گـری، هر مُـژهاش قَتـّـالیست
4- ای کـه انـگشت نَمـائی به کَرَم در همه شهر
وَه که در کــارِ غَـریبان عَـجَبَـت اِهمـالیست
بَعـد از ایـنَم نـَبُـوَد شائِـبـه در جوهَـرِ فَـرد
که دهانِ تـو بَرآن نُکتـه خوش اِستدلالیست
5-بَعـد از ایـنَم نـَبُـوَد شائِـبـه در جوهَـرِ فَـرد
که دهانِ تـو در این نکتـه خوش اِستدلالیست
6- مُژده دادَنـد که بر مـا گُذَری خواهی کرد
نـیّتِ خیــر مگـردان کـه مُبـارک فـالیـست
کـوهِ انـدوهِ فِـراقَـت بـه چه حیلَـت بِکِشَـد؟
حـافظِ خستـه کـه از نـاله تنش چون نالیست
7-کـوهِ انـدوهِ فِـراقَـت بـه چه حالـت بِکِشَـد؟
حـافظِ خستـه کـه از نـاله تنش چون نالیست
* * * * * *
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان (بحر رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ)
1-ماهَم این هفته بُرون رفت و به چشمم سالیست
حالِ هِجران تو چه دانی که چه مُشکِل حالیست ؟
موضوع بیت: حدیث فراق(هجران طاقت فرسای معشوق)
مضمون بیت: هجران معشوق
معنی واژگان: امّا کلمات هفته و سال باعث شده است که در کلمه ي ماه به ماه سي روزه هم اشاره اي باشد. هجران: دوري از معشوق/ ماه: قمر
قواعد: ماه: استعاره از یار ماه رخسار است
آرایه ها: ماهم: کنايه از معشوق است که به ماه شب چارده (از نظر درخشش و زيبايي) تشبيه شده است/ تناسب در ماه و هفته و سال /جناس در حال و حالي /جناس در چه ي (پرسشي) و چه ي (تعجبي)
ماه ایهام دارد از دو معنا: 1- چهره ی معشوق، 2- ماه آسمان
واج آرایی: تکرار حروف «هـ» و «چ» و «ل»و«ن»و«ت»
معنی بیت: یار ماه رخسارم در این هفته از من جدا شد و این هفت روز در دیدة من یک سال می نماید.
………………………..
2-مَردُمِ دیـده ز لـطــفِ رُخِ او در رُخِ او
عکسِ خود دید گُمان برد که مُشکین خـالیست
موضوع بیت: اولیای الهی(انسان کامل مردمک چشم عالم وجود است)
مضمون بیت: لطافت چهره ي معشوق، خال معشوق، مردمک ديده ي عاشق
معنی واژگان:مردم ديده: مردمک چشم. لطف: لطافت. عکس: انعکاس. گمان برد: تصوّر کرد. مشکين خال: خال سياه و معطر
قواعد:
آرایه ها: تناسب در مردم(مردمک) و ديده و عکس /تناسب در دیده و رخ/تناسب در رخ و خال /تناسب در مردمک و مشکین
مشکین ایهام از دو معنا:1- سیاهی، 2- خوشبو بودن.
خال سياه چهره ي دوست به مردمک چشم عاشق تشبيه شده است/تکرار ملیح رخ
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «خ» و «ر» وآوای«-ِ»
معنی بیت: مردمک چشم عکس خود را در آینة روی یار از لطافت و پاکی مشاهده کرد و پنداشت که خالی مشکفام است.
……………………………….
3- میچـِکَد شیر هَنـوز از لبِ هم چون شَکَرَش
گر چه در شیـوه گـری، هر مُـژهاش قَتـّـالیست
موضوع بیت:اولیای الهی(مقام بی رنگی و بی تعلقی)-خداوند(وصف صفات جلال و جمال معشوق.)
مضمون بیت: معشوق جوانِ عاشق کُش
معنی واژگان:شير چکيدن از لب: نوجوان بودن، بچه سال بودن. لب همچون شکر: لب شيرين. شيوه گري: دلفريبي، عاشق کشي. قتّال: کُشنده، عاشق کُش.
قواعد: قتال: صیغه مبالغه از قتل
آرایه ها: تناسب ميان شير و شکر و لب /تناسب در مژه (دشنه) و قتّال/ تناسب در شير و چکيدن/تناسب در شیر و شیوه/ایهام جناس در شیر و شکر
واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «چ»
معنی بیت: یار چندان نوجوان است که گویی از لب نوشین وی ، هنوز قطره های شیری که در طفلی خورده است تراوش می کند، با آن که هر مژه اش در قتل عاشقان خنجر غمزه و ناز برکشیده است.
…………………………….
4- ای کـه انـگشت نَمـائی به کَرَم در همه شهر
وَه که در کــارِ غَـریبان عَـجَبَـت اِهمـالیست
موضوع بیت: خداوند (تجلی صفات جلالی محبوب)
مضمون بیت: معشوق کريم ولي بي اعتنا به عاشقان
معنی واژگان:انگشت نما بودن: در حدّ نهايي شهرت بودن. کرم: بخشش و بزرگواري. وه: آوخ، افسوس. غريبان: عاشقان غريب و دور از وطن. عجب: عجيب. شگفت. اهمال: سهل انگاري ، فروگذاشت و سستی و غفلت
قواعد: انگشت نما: صفت مرکب از مادة فعل امر به معنی مفعولی، آن که همه وی را با انگشت نشان دهند/ وه : از اصوات است یا شبه جمله که برای بیان افسوس و شگفتی در اینجا به کار رفته است/اهمال: مصدر باب افعال
آرایه ها: تناسب در انگشت نما بودن و شهر /ایهام تضاد و تناسب در غريب و شهر /طبق کاربرد حافظ ایهام تضاد در کرم و اهمال / انگشت نما:کنایه از مشهور و معروف/ایهام تضاد درانگشت نما و غریب
واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «ا»و«ر»و«ب»
معنی بیت: اي کسي که در همه ي شهر به بخشندگي مشهوري، شگفتا که در توجّه کردن به کار غريبان اين همه سهل انگار و بي توجّه هستي.
محصول بيت ـ اى جانانى كه در تمام شهر در كرم انگشتنمايى، يعنى به كرم مشهورى، واه كه اهمال عجيبى در كار غريبان دارى. حاصل اينكه نسبت به همه كس با احسان و لطف هستى اما نسبت به غربا اهمال مىورزى كانه خواجه از غربا است.
………………………….
5-بَعـد از ایـنَم نـَبُـوَد شائِـبـه در جوهَـرِ فَـرد
که دهانِ تـو در این نکتـه خوش اِستدلالیست
موضوع بیت: خداوند(وصف صفات جمالی محبوب).
مضمون بیت: دهن کوچک و زيباي معشوق
معنی واژگان:شايبه: شک و ترديد. جوهر فرد: عبارت است از جزء لايتجزّي يا به بيان ديگر اَتُم، امّا فرق جوهر فرد يا جزء لايتجزّي اين است که جوهر فرد براي خود استقلال دارد، در صورتي که جزء لايتجزّي جزئي از چيزي است و ديگر اين که جوهر به معني گوهر است و جوهر فرد گوهر يگانه است که دهان معشوق علاوه بر اين که از کوچکي تقريباً هيچ است مانند جواهري سرخ رنگ و آبدار است. نکته: موضوع. استدلال: دليل و برهان آوردن
آرایه ها: تناسب در جوهر فرد و استدلال و نکته /تناسب در دهان با جوهر فرد، شائبه و استدلال/ایهام جناس در شائبه و نکته / جوهر فرد: کنایه از دهان محبوب
واج آرایی: تکرار حرف «د»و«ب»و«ن»
معنی بیت: از این پس دربارة جوهر فرد که تجزیه ناپذیر است شائبه شکی نخواهم داشت؛ چه دهان تو از خردی بر حل این مسئلة دشوار دلیلی پسندیده و مقبول است.
………………………
6- مُژده دادَنـد که بر مـا گُذَری خواهی کرد
نـیّتِ خیــر مگـردان کـه مُبـارک فـالیـست
موضوع بیت: وصل و هجران (مژده ي وصال معشوق).
مضمون بیت: مژده ي عبور معشوق
معنی واژگان:مژده: بشارت. گذري خواهي کرد: يک بار عبور خواهي کرد. نيّت: قصد. مگردان: تغيير مده. مبارک: بابرکت. فال: گفتن کاري نيکو قبل از عمل آن.
قواعد:
آرایه ها: تناسب در مژده و خير و مبارک و فال / تناسب در نيّت و خیر و مبارک و فال / نوعی تضاد در گذر کردن و برگرداندن
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «د»و«م»و«ک»
معنی بیت: بشارت دادند که بر عاشقان غمت خواهي گذشت و به ديدار آنها خواهي آمد. چه نيّت خوب و مبارکي است. بر همان قصد و نيّت باش و آن را تغيير مده.
محصول بيت ـ مژده دادند كه از نزد ما گذر خواهى كرد، يعنى عبور خواهى كرد، اين خود يك نيت خير است پس ديگر نيت خير را تغيير مده كه فال مباركى است، يعنى نيت كردهاى كه از نزد ما بگذرى و اين نيت مباركى است و آن را تغيير مده.
……………………………..
7-کـوهِ انـدوهِ فِـراقَـت بـه چه حالـت بِکِشَـد؟
حـافظِ خستـه کـه از نـاله تنش چون نالیست
موضوع بیت: حدیث فراق (حافظ و فراق).
مضمون بیت: حافظ و ناتواني تحمّل فراق
معنی واژگان:به چه حالت: چگونه. بکَشَد: تحمّل کند. خسته: مجروح (از عشق). نال: نِي ميان تهي
قواعد: کوه اندوه فراق: تشبیه صریح /
آرایه ها : نوعی جناس در ناله و نال / به چه حالت بکشد: استفهام مجازاً مفید نفی، به هیچ حال نتواند کشید/ اندوه فراق به کوه تشبيه شده است که ني نمي تواند آن کوه را تحمّل کند/تناسب و ایهام جناس در چه و چون /تناسب در اندوه و خسته و ناله
واج آرایی: تکرار آواي «h» و حرف «ل»و«ن»و«ت»
معنی بیت: حافظ دردمند و آزرده که از ناله ي فراوان، تنش هم چون نال ضعيف و سست شده، چگونه بار غم هجران تو را به دوش بکشد.؟
محصول بيت ـ كوه غم هجران تو را حافظ با چه فن و تدبير بكشد كه از ناله تناش چون نال گشته، يعنى چون نال ضعيف شده است، يعنى كوه كوه بار هجران را چگونه تحمل نمايد كه از درد عشق و محبت چون نال ضعيف و نحيف شده.