- *غزل 62*
1-مَـرحَبا ای پیـکِ مُشتـاقان، بِدِه پیغامِ دوست
تـا کنـم جـان از سَـرِ رَغبَت فِدایِ نامِ دوست
2-والِـه و شِیداسـت دایِم هَمچو بلبل در قفس
طـوطیِ طَبـعَـم ز عِشـقِ شـکّر و بـادامِ دوست
3-زلفِ او دام است و خالش دانة آن دام و من
بــر امــیدِ دانـهای افـتــادهام در دامِ دوست
4-سَـرزمستی بـرنگـیـرد تـا بـه صُـبـحِ روزِ حَشـر
هرکه چون من در اَزَل یک جُرعه خورد ازجامِ دوست
5-بس نَگویَم شِمِّهای از شرحِ شوقِ خود از آنک
دردِسـر باشد نُمـودن بیش از این اِبـرامِ دوست
من نگفتم شِمِّهای از شرحِ شوقِ خود ولی
دردِسـر باشد نُمـودن بیش از این اِبـرامِ دوست
6-گـر دهـد دستم کَشَم در دیده همچون توتیا
خـاکِ راهی کان مُشَرَّّف گردد از اَقدامِ دوست
7-میـلِ من سـویِ وصال و قصـدِ او سویِ فِراق
تَـرکِ کـامِ خـود گـرفتم تا برآیَد کامِ دوست
8-حافظ اندر دردِ او میسوز و بیدرمان بساز
زان کـه درمـانی نـدارد دردِ بـیآرامِ دوست
حافظ اندر دردِ او میسوز و بیدرمان بساز
زان کـه آرامی نـدارد دردِ بـیآرامِ دوست
* * * * * *
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (بحر رمل مثمن مقصور)
1-مَـرحَبا ای پیـکِ مُشتـاقان، بِدِه پیغامِ دوست
تـا کنـم جـان از سَـرِ رَغبَت فِدایِ نامِ دوست
موضوع بیت: وصل و هجران (عاشق منتظر پیام وصل )
مضمون بیت: شنيدن نام يار و فدا کردن جان عاشق
معنی واژگان:مرحبا: آفرين بر، خوش آمدي/ پيک مشتاقان: قاصد عاشقان دور از يار/ رغبت: ميل.
قواعد: مرحبا: در سیاق فارسی از اصوات یا شبه جمله است که برای آفرین و خوشامد گفته می شود و مأخوذ است از مرحباً که در عربی مفعول مطلق است که فعل و متعلق آن به جهت تخفیف حذف شده است و در اصل رَحَبَت لَکَ الدّارُ مَرحَباً (گشاده شد بر تو خانه گشاده شدنی.) بوده است و مرحب مصدر میمی است به معنی فراخ شدن و الف آخر آن بازماندة نشان تنوین نصب است.
آرایه ها: تناسب در پيک و پيغام و دوست /تناسب در مشتاق و رغبت /ایهام جناس در پیغام و نام
واج آرایی: تکرار حرف «م»و«د»و «ب»وآوای «gh» و «آ»
معنی بیت: اي صبا که پيک مشتاقان عاشقي، آفرين بر تو، پيغام يارم را بده تا با کمال ميل جانم را فداي نام او گردانم.
محصول بيت ـ اى پيك عاشقان مشتاق، مرحبا. خبر دوست را بده تا از سر علاقه جانم را فداى نام دوست نمايم، يعنى به محض شنيدن نام مباركش بىاختيار جان و دل را نثار نام شريف جانان نمايم.
……………………….
2-والِـه و شِیداسـت دایِم هَمچو بلبل در قفس
طـوطیِ طَبـعَـم ز عِشـقِ شـکّر و بـادامِ دوست
موضوع بیت: عشق(معشوق هر دم تلقین سخن به عاشق می کند)
مضمون بیت: طبع شاعرانه ي عاشق و لبان و چشمان معشوق
معنی واژگان:واله: سرگشته از عشق/ شيدا: ديوانه از عشق/ شکر: اشاره به لبان معشوق است/ بادام: اشاره به چشمان معشوق است/ طوطی طبع: طوطی سخن گوی قریحه
قواعد: طوطي طبع: اضافه ي تشبيهي است
آرایه ها: تناسب در طوطي با شکر و بادام / تناسب دربلبل و قفس و طوطي /تناسب در بلبل و قفس و شیدایی/تناسب در واله و شيدا و عشق و دوست /شکر و بادام: استعاره است از لب نوشین و چشم بادامی
واج آرایی:تکرار حرف«ط» و «د» و«ش» و«م»
معنی بیت: طوطي طبعم از عشق لب و چشم هم چون شکر و بادام يار، مانند بلبلِ در قفس مانده، پيوسته بي قرار و حيران است.
محصول بيت ـ طوطى طبعام چون بلبل در قفس واله و شيدا است، از شكر و بادام دوست يعنى از لب و دهان و چشم دوست. چون غذاى طوطى شكر و بادام مىباشد به همين مناسبت اينها را با طوطى جمع كرده.
……………………….
3-زلفِ او دام است و خالش دانة آن دام و من
بــر امــیدِ دانـهای افـتــادهام در دامِ دوست
موضوع بیت: وحدت و کثرت(از کثرت زلف به وحدت خال)
مضمون بیت: نقطه ي وحدت و عالم کثرت
معنی واژگان:زلف نشانه ي کثرت و خال نقطه ي وحدت است و عاشق حقيقي به اميد رسيدن به نقطه ي وحدت در دام کثرت مي افتد
آرایه ها: تناسب در دام و دانه و افتادن در دام /تناسب در زلف و خال دوست /تناسب در خال و دانه /تناسب درزلف و دام/تکرار ملیح دام و دانه
واج آرایی: تکرار حرف «م»و«د»و«ن»
معنی بیت: گيسوي معشوق هم چون دام و خال زيباي چهره اش همانند دانه ي آن دام است که دل عاشق و شيداي من به اميد وصال يار در دام او گرفتار شده است.
محصول بيت ـ زلف آن جانان دام است و خالش دانه دام، و من به اميد يك دانه به دام دوست افتادهام.
…………………………..
4-سَـرزمستی بـرنگـیـرد تـا بـه صُـبـحِ روزِ حَشـر
هرکه چون من در اَزَل یک جُرعه خورد ازجامِ دوست
موضوع بیت: عهد الست (بادۀ الستی)
مضمون بیت: مست ازل و هوشياري او
معنی واژگان:سر ز مستي برنگيرد: هوشيار نخواهد شد/ روز حشر: روز قيامت/ ازل: روز آغاز خلقت که خود بي آغاز است/ اشاره به روز الست و روز عرضه ي امانت – آيه ي 72 از سوره ي اعراف و آيه ي 73 از سوره ي احزاب
آرایه ها: تناسب در صبح و روز و ازل /تناسب در مستي و جرعه و خوردن و جام / نوعی تضاد در روز حشر و ازل /تناسب در مستی با ازل / تلمیحی دارد به روز الست و پیمان گرفتن خداوند از آدمی بر نوشیدن پیمانة عشق و پرستیدن حق یگانه.
واج آرایی: تکرار آواهاي «s» و «ز»و«د»
معنی بیت: آن که مانند من در روز نخست یک آشام (= جرعه) از ساغر دوست نوشید تا بامداد رستخیز، هم چنان از مستی سر بر ندارد؛ تلمیحی دارد به روز الست و پیمان گرفتن خداوند از آدمی بر نوشیدن پیمانة عشق و پرستیدن حق یگانه.
………………………..
5-بس نَگویَم شِمِّهای از شرحِ شوقِ خود از آنک
دردِسـر باشد نُمـودن بیش از این اِبـرامِ دوست
موضوع بیت: ادب(ادب عاشق در برابر معشوق در خاموشی است)
مضمون بیت: شرح شوق عاشق و ملول کردن معشوق
معنی واژگان:بس: بسيار، زياد /شمه اي: کمي/ شوق: عشق، اشتياق/ از آنک: زيرا که/ دردسر: صداع، گراني/ ابرام: ملول کردن، به ستوه آوردن
قواعد: (مي توان بس را در اينجا به عنوان شبه جمله = کافي است، گرفت)/ ابرام: مصدر باب افعال.
آرایه ها: تناسب در گفتن و شرح و دردسر/تناسب در شمّه با گفتن /تضاد در شِمِّه و شرح
واج آرایی: تکرار حرف «ش»و«م»و«ن»و«ب»
معنی بیت: بیش از اندکی از اشتیاق خود را باز نمی گویم، چه افزون از این دوست را با گفتة خود به ستوه آوردن مایة رنج خاطر و تصدیع است.
………………………….
6-گـر دهـد دستم کَشَم در دیده همچون توتیا
خـاکِ راهی کان مُشَرَّّف گردد از اَقدامِ دوست
موضوع بیت: عشق(خاک درگاه معشوق مایۀ بصیرت چشم عاشق)
مضمون بیت: خاک قدم يار و چشم عاشق
معنی واژگان:دهد دستم: براي من حاصل شود/ توتيا: اکسيد طبيعي و ناخالص روي که در زمان قديم در معالجه ي امراض چشم مصرف شده است و عقيده داشتند که نابينا را بينا مي کند/ مشرّف: شرف يافته، سرفراز/اقدام: جمع قدم، قدمها
قواعد: مشرف: اسم مفعول از تشریف از مجرد شرف
آرایه ها: تناسب در ديده و در ديده کشيدن و توتيا / نوعی تضاد در توتيا و خاک / تناسب در خاک و راه / نوعی تضاد در دست و قدم /ایهام جناس در دستم و کشم /تناسب در دست و کشیدن
واج آرایی: تکرار حرف «د»و «م»و«ک»
معنی بیت: اگر برايم ميسّر شود، خاک راهي را که معشوق بر آن قدم گذاشته و آن را عزيز و مشرّف گردانيده است، هم چون سرمه اي بر ديدگانم مي کشم؛ به عبارت ديگر، شاعر خاک پاي يار را آن چنان مؤثّر مي داند که آن را چون دارويي شفابخش، روشني بخش چشمان خود مي پندارد.
محصول بيت ـ اگر دستم دهد چون توتيا به چشم مىكشم آن خاكى را كه زير پاشنههاى دوست مشرف شده است، يعنى اگر خاك زير پاى دوست برايم ميسر شود و به دستم رسد، چون توتيا آن را به چشمم مىكشم.
…………………………….
7-میـلِ من سـویِ وصال و قصـدِ او سویِ فِراق
تَـرکِ کـامِ خـود گـرفتم تا برآیَد کامِ دوست
موضوع بیت: مقام تسلیم و رضا(ترجیح و رجحان دادن ارادۀ معشوق بر عاشق)
مضمون بیت: ميل معشوق برتر از ميل عاشق
معنی واژگان: وصال: رسيدن به معشوق/ فراق: دوري/ کام: آرزو/ ترک گرفتن: چشم پوشيدن/ برآيد: برآورده شود، عملي شود
آرایه ها: تضاد در وصال و فراق/ تناسب در ميل و قصد و کام /تکرارملیح کام و سوی
واج آرایی: تکرار حرف «م»و«ک» و آوای«š»
معنی بیت: نهايت آرزويم پيوند با محبوب است، ولي او ميل به جدايي دارد و از من دوري مي گزيند. من از خواسته و ميلم چشم پوشي کردم تا يارم به آنچه مي خواهد برسد؛ يعني من عاشق، تسليم بي چون و چراي اويم.
محصول بيت ـ من مرادم وصال جانان است، اما جانان قصد فراق دارد، با اين وصف من مراد و ميل خود را ترك كردم تا مراد دوست حاصل شود، يعنى مقصود او كه فراق و هجران است من هم دلخواه او را اختيار كردم.
…………………………………
8-حافظ اندر دردِ او میسوز و بیدرمان بساز
زان کـه درمـانی نـدارد دردِ بـیآرامِ دوست
موضوع بیت: عشق (عشق بي درمان).
مضمون بیت: درد عشق بي درمان است
معنی واژگان:بساز: مدارا کن/ بي آرام: بدون آرامش/ مي سوز: امر مستمر، دائماً بسوز/ درد عشق که تسکین ناپذیر است یا درد آن کس که از هجران دوست بی قرار است.
قواعد: درد بی آرام: موصوف و صفت
آرایه ها: تناسب در درد و درمانم و آرام / ایهام جناس در مي سوز و بساز /تضاد در درد و درمان/تناسب در درد و بی آرام / تضاد در درد وآرام /نوعی جناس در بی درمان و درمانی
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ر» و«م»و«ن»و آوای«ž»
معنی بیت: اي حافظ، با درد عشق بسوز و بساز و در فکر درمان مباش، زيرا درد عشق درد بي درماني است و آرام و قرار را از عاشق مي ستاند.
محصول بيت ـ اى حافظ در درد و الم جانان بسوز و بساز، و با بىدرمانى دردت بساز، خلاصه از اين وضع خود كه دردت درمان ندارد راضى و قانع باش، زيرا كه درد بىآرام دوست درمان ندارد.
* * * * * *