• *غزل 61*

1-صَبا اگر گُذری افتدت به کشورِ دوست

         بیـار نَفحِـه‌ای از گیــسویِ مُعَنبَـرِ دوست

2-به جانِ او کـه به شُکـرانه جان بَرافشانم

         اگر به سویِ من آری پیامی از برِ دوست

3-و گر چُنان که در آن حَضرتت نباشد بار

         برایِ دیـده بـیـاوَر غُـباری از درِ دوست

و گر چُنان که در آن حَضرتت نباشد بار

   بدین دو دیـده بـیـاوَر غُـباری از درِ دوست

4-مـنِ گـدا و تـَمَـنـّایِ وصـلِ او هِـیهـات

         مـگر به خواب ببینم خیـالِ مَنـظَرِ دوست

 مـنِ گـدا و تـَمَـنـّایِ وصـلِ او هِـیهـات

            کجا به چشم ببینم جمالِ مَنـظَرِ دوست

دلِ صـنـوبَریَم هـمچـو بیـد می لرزد

         ز حسـرتِ قد و بالایِ چون صنوبرِ دوست

5-دلِ صـنـوبَریَم هـمچـو بیـد لرزان است

         ز حسـرتِ قد و بالایِ چون صنوبرِ دوست

6-اگر چـه دوست به چیزی نمی‌خَرَد ما را

         به عـالَـمی نفروشیـم مـوئی از سَرِ دوست

7-چـه بـاشد ار شود از بندِ غم دلـش آزاد

    چو هست حافِظِ مسکین، غُلام و چاکرِ دوست

                     * * * * * *

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات (بحر مجتث مثمن مخبون مقصور )

1-صَبا اگر گُذری افتدت به کشورِ دوست

         بیـار نَفحِـه‌ای از گیــسویِ مُعَنبَـرِ دوست

موضوع بیت: عنایت (طلب عنایت از محبوب)-نفحات ربانی

مضمون بیت: عاشق و قناعت به بوي گيسوي يار

معنی واژگان:صبا: بادي که از شمال يا مشرق مي وزد و پيغامبر و پيام آور عشاق است/ کشور: سرزمين، اقليم/ نفحه: بو/ معنبر: عبيرآميز، خوشبو، معطّر.

آرایه ها: تناسب در صبا و نفحه و گيسو و معنبر/تناسب در صبا و کشور وگذر

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و «گ»و«ب»و«ت»

معنی بیت: اي باد صبا، اگر به سرزمين معشوق من گذر کردي و بر پيچ و تاب زلف عطرآگين او وزيدي، بوي خوشي از گيسوي معطّر يار برايم به ارمغان بياور.

محصول بيت ـ اى صبا اگر گذرت به مملكت دوست افتد، يعنى اگر به آن‌جا رفتى از گيسوى معنبر دوست بوى خوش بيار، خطاب به صبا براى آن است كه نشر نفحات با صبا است و تا صبا حركت نكند بوى گيسوى جانان دماغ‌ها را معطر نمى‌كند.

…………………..

2-به جانِ او کـه به شُکـرانه جان بَرافشانم

         اگر به سویِ من آری پیامی از برِ دوست

موضوع بیت: عشق (عاشق و جان افشانی)

مضمون بیت: پيام دوست و ارزش آن

معنی واژگان:به جان او: قسم به جان او/ شکرانه: سپاس، سپاسگزاري/ جان برافشاندن: جان خود را نثار کردن/ بَرِ: نزد، پيش.

آرایه ها: جناس در جان و جان / ارتباطي هست ميان «بر» و «برافشاندن»

واج آرایی: تکرار حرف «ب»و«ر»و«ن»

معنی بیت: اي صبا، سوگند به جان دوست که اگر پيامي از جانب او برايم بياوري، به شکرانه ي اين نعمت، جان خود را به رسم هديه نثار خواهم کرد.

محصول بيت ـ قسم به جان دوست اگر از جانب دوست خبرى برايم بياورى به شكرانه آن، يا براى شكرانه آن جان نثار كنم.

اين سه بيت متواليآ مكالمه با صبا است (اين دو بيت به انضمام بيت بعدى).

…………………………

3-و گر چُنان که در آن حَضرتت نباشد بار

         برایِ دیـده بـیـاوَر غُـباری از درِ دوست

موضوع بیت: بصیرت (کنایت از تمنای بصیرت از دوست کردن)

مضمون بیت: غبار درگاه دوست و چشم عاشق

معنی واژگان:حضرت: درگاه، دربار، پيشگاه/ بار: اجازه ي ورود/ ديده: چشم./ غبار درگاه يار سرمه ي ديده ي عاشق است يا توتياي آن

آرایه ها: تناسب درحضرت و بار و در تناسب دارندو نیزدیده و غبار و درو حضرت/

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «د»و«ب»

معنی بیت: ای نسیم صبا، اگر به آستان دوست راه نتوانی یافت، گردی از درگاه وی برای روشنی چشم من بیاور.

……………………

4-مـنِ گـدا و تـَمَـنـّایِ وصـلِ او هِـیهـات

         مـگر به خواب ببینم خیـالِ مَنـظَرِ دوست

موضوع بیت: تواضع و فروتنی (عاشق خاکی را چه نسبت است با دلبر افلاکی)

مضمون بیت: نااميدي عاشق از وصل معشوق

معنی واژگان: تمنّي: خواستاري، آرزو، خواهش/ وصل: رسيدن به معشوق/ هيهات: دور است، امکان ندارد/ خيال: تصور خيالي و مبهم/ منظر: ظاهر شخص، قيافه.

قواعد: و: نوعي معيّت است به معني «با» «همراه» «در مقابل»/ و: حرف ربط مفید تعجب

آرایه ها:تناسب در گدا و تمنا / تناسب و تطابق  در خواب و خیال /ایهام تضاد و تطابق در وصل و خیال

واج آرایی:تکرار حرف«م»و«ن»

معنی بیت: من بینوا جای شگفتی است که خیال وصل او را در سر بپرورم، این آرزو بعید است که میسر شود، مگر آن که نقش خیالی چهرة وی را در رؤیا ببینم.

……………………..

5-دلِ صـنـوبَریَم هـمچـو بیـد لرزان است

         ز حسـرتِ قد و بالایِ چون صنوبرِ دوست

موضوع بیت: تجلی (تجلی معشوق بر عاشق و تأثیرآن )

مضمون بیت: دل عاشق و قد و بالاي معشوق

معنی واژگان:صنوبري: مانند ثمر درخت صنوبر، مخروطي شکل/ بيد: درخت بيد که انواعي دارد/حسرت: نااميدي، دست نيافتن/ صنوبر: درخت صنوبر، نوعي سرو است

قواعد: صنوبری: صفت نسبی از صنوبر، دل موصوف؛ دل را به سبب مخروطی بودن صنوبری گفته اند.

آرایه ها:  جناس در صنوبري و صنوبر / تناسب در صنوبر و بيد / تشبيه قد و بالاي يار به صنوبر و قلب به ثمر درخت صنوبر که مخروطي شکل است/ تناسب در بيد و لرزان /لرزیدن بید را استخدام کرده است برای لرزیدن دل

واج آرایی: تکرار آواي «s» و حرف«ب»و«ل»

معنی بیت: دل صنوبر شکل من از اندوه و دریغ نادیدن قد موزون و رسای چون صنوبر دوست بر خود مانند بید می لرزد و نگران است، سلمان ساوجی گوید:

شکل صنوبری که دلش نام کرده اند

                سلمان به یاد قد تو در بر گرفته است

…………………….

6-اگر چـه دوست به چیزی نمی‌خَرَد ما را

         به عـالَـمی نفروشیـم مـوئی از سَرِ دوست

موضوع بیت: عشق (ارزش والای معشوق در چشم عاشق)-مقام آزادگی (دوست برای ما و نعمت فردوس برای دیگران)

مضمون بیت: ارزش عاشق و معشوق

معنی واژگان:به چيزي نخريدن: بي ارزش شمردن.

آرایه ها: تناسب در خريدن و فروختن و چيز /تناسب در مو وسر/تناسب در  چیز و مو/ایهام تضاد در چیزی و عالمی /ایهام جناس در چه و چیزی /تضاد در خریدن و فرو ختن

واج آرایی: تکرار حرف «م»و«چ»

معنی بیت: اگرچه در نظر يار بي قدر و ارزشيم، ولي او در نزد ما آن چنان ارجمند و باارزش است که يک تار موي او را به دنيا نمي دهيم.

محصول بيت ـ اگرچه دوست ما را به چيزى نمى‌خرد، اما يك تار موى دوست را به دنيايى نمى‌فروشيم، يعنى اگرچه دوست ما را به هيچ مى‌فروشد، اما ما يك تار موى او را به تمام دنيا نمى‌دهيم.

………………………..

7-چـه بـاشد ار شود از بندِ غم دلـش آزاد

    چو هست حافِظِ مسکین، غُلام و چاکرِ دوست

موضوع بیت:تعلق(رهایی از تعلقات در سایۀ بندگی )

مضمون بیت: حافظ مسکين، حافظ غلام يار

معنی واژگان:چه باشد: چطور مي شود اگر

آرایه ها: تناسب در بند و غلام و چاکر / تناسب در مسکين و غلام و چاکر/تضاد در آزاد و غلام /ترادف ملیح در غلام و چاکر

واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «س»

معنی بیت: کنون که حافظ مسکين و بي نوا غلام و بنده ي معشوق است، اگر دل عاشق او نيز از بند غم و درد رهايي پيدا مي کرد و به وصال يار مي رسيد، چه مي شد.

محصول بيت ـ چه مى‌شود اگر دلش از بد غم فارغ و آزاد گردد، چون كه حافظ مسكين بنده و چاكر تو است، يعنى چون از غلامان وابسته به تو است پس نبايد دلش در بند غم باشد، زيرا تو عالى‌جنابى و غلامانت هم بايد مثل تو باشند. حاصل اين‌كه غلامان تو در بى‌غمى بايد از غلامان ديگران متمايز باشند.

                     * * * * * *

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا