- *غزل 53*
1-مَنَم که گوشة میخانه خانقاهِ من است
دعایِ پیرِمُغان وِردِ صبحگاهِ من است
2- گَرَم ترانة چنگِ صـَبوح نیست چه باک؟
نوایِ من به سَحَر، آهِ عُذرخواهِ من است
ز پـادشـاه و گِـدا فـارِغَـم بـِحـَمدِالله
کَمین گدایِ درِ دوست پادشاهِ من است
3- ز پـادشـاه و گِـدا فـارِغَـم بـِحـَمدِالله
گدایِ خاکِ درِ دوست پادشاهِ من است
4- غَرَض ز مسجد و میخانهام وصالِ شماست
جـز ایـن خیـال ندارم ،خدا گُواهِ من است
مگر به تیـغِ اجـل خِـیمه برکَنَـم ،ور نـه
رمیدنِ از درِ دولت نه رَسم و راهِ من است
5-مگر به تیـغِ اجـل خِـیمه برکَنَـم ،ور نـی
رمیدنِ از درِ دولت نه رَسم و راهِ من است
6- از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فـرازِ مَسنَدِ خورشید تکیه گاهِ من است
گـنـاه اگــر چه نبـود اخـتیارِ مـا حـافظ
تو در طریقِ ادب کوش ، گو گناهِ من است
7- گـنـاه اگــر چه نبـود اخـتیارِ مـا حـافظ
تو در طریقِ ادب باش و گو گناهِ من است
گـنـاه اگــر چه نبـود اخـتیارِ مـا حـافظ
تو بر طریقِ ادب باش و گو گناهِ من است
*********************************
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات ( بحر مجتث مثمن مخبون مقصور )
1-مَنَم که گوشة میخانه خانقاهِ من است
دعایِ پیرِمُغان وِردِ صبحگاهِ من است
موضوع بیت: خانقاه و میخانه در برابر هم
مضمون بیت: ترجيح ميخانه بر خانقاه
معنی واژگان:ميخانه: شرابخانه، ميکده، نقطه ي مقابل خانقاه، امّا در خانقاه امکان ريا و رياکاري هست امّا در ميخانه اين امکان نيست و اين علت ترجيح نهادن حافظ است/خانقاه: محل تجمع صوفيان و عبادتگان آنان، حافظ صوفيان زمان خويش را رياکار مي داند و خانقاه را محل رياکاري/پير مغان: رهبر زردشتيان که گرداننده ميخانه است، در ادب صوفيانه به خصوص در ديوان حافظ پير مغان نماينده ي مراد و مرشد صوفيان راستين است و مغبچگان سالکان طريق تصوّف حقيقي هستند/ ورد: دعايي که به صورت مکرر خوانده مي شود/ ورد صبحگاه: ذکر بامدادي صوفيان که در خانقاه مرسوم است
آرایه ها: تناسب درميخانه با پير مغان/تناسب در ورد صبحگاه با خانقاه و گوشه / تضاد در میخانه و خانقاه/ تضاد در دعا و ورد
واج آرایی:تکرار حروف«م»و«ن»
معنی بیت: من زاویۀ میکدۀ عرفان را خانقاه خود ساختم و دعای دولت پیر میخانه را که رهبر روحانی منست هر بامداد مکرر بر زبان میرانم .
2- گَرَم ترانة چنگِ صـَبوح نیست چه باک؟
نوایِ من به سَحَر، آهِ عُذرخواهِ من است
موضوع بیت: گریة سحری(ترجیح صدای دعای سحری بر تمام نواهای خوش ظاهری)
مضمون بیت: آه سحرگاهي و ترانه ي چنگ صبوح
معنی واژگان:ترانه: سرود، نغمه/ چنگ صبوح: چنگي (= هارپ) که به هنگام صبح و در وقت نوشيدن شراب صبحگاهي مي نواخته اند/ چه باک؟: اهميتي ندارد، هيچ نگراني نيست/ نوا: آوا، ترانه/ آه عذرخواه: آهي که جايگزين ترانه ي چنگ صبوح است، و با اين آه از گناهان خود در پيشگاه حق عذرخواهي مي کنم.
آرایه ها: تناسب در ترانه و چنگ و نوا و آه /تناسب در صبوح و سحر
واج آرایی: تکرار حرف «گ»و «ب»و«ن»وآواي «s»
معنی بیت: اگر سرود با نوای چنگ بامدادی بگوشم نمیرسد غمی نیست ، چه به جای آن ترانۀ سحری من که آه سوزانست ، عذر گناهان گذشتة مرا خواهد خواست .
3- ز پـادشـاه و گِـدا فـارِغَـم بـِحـَمدِالله
گدایِ خاکِ درِ دوست پادشاهِ من است
موضوع بیت: گدائی و پادشاهی (تسلیم در برابر فقير الي الله بودن)
مضمون بیت: تسليم در برابر عاشق حق و فقير الي الله
معنی واژگان:فارغ: آسوده، بدون فکر و ذکر، مهم نشمرنده/ بحمدالله: سپاس خداي را/ گدا: نيازمند/ دوست: مقصود معشوق حقيقي است/پادشاه: سرور، مُطاع
آرایه ها: تضاد در پادشاه و گدا /تکرارملیح کلمۀ گدا و پادشاه
واج آرایی: تکرار حرف «د»
معنی بیت: خدا را شکر که در عين فقر و تنگ دستي، از پادشاه و گدا بي نيازم و توجّهي به تعلّقات مادّي ندارم، زيرا پادشاهان حقيقي همان گدايان کوي دوست هستند.
مَبين حقير گدايانِ عشق را، کاين قوم
شهانِ بي کمر و خسروانِ بي کُلَهند
(غزل 4 / 201)
محصول بيت ـ بحمدالله از پادشاه و گدا فارغم، چون پادشاه من آن گدايى است كه ملازم خاك در دوست است، يعنى از پادشاهان و گدايان دنيا فارغم، پس پادشاه من آن گداى بىنوايى است كه ملازم آستانه جانان است.
4- غَرَض ز مسجد و میخانهام وصالِ شماست
جـز ایـن خیـال ندارم ،خدا گُواهِ من است
موضوع بیت: عشق ( برای عاشق همه جا خانه معشوق است )
مضمون بیت: مقصود من از کعبه و ميخانه تويي تو
معنی واژگان:غرض: هدف، مقصود/ وصال: رسيدن به معشوق/ خيال: فکر، انديشه/گواه: شاهد
آرایه ها: تضاد در مسجد و ميخانه / تناسب درغرض و خيال
واج آرایی: تکرار حرف «م» و آوای «š»و«z»
معنی بیت: مقصودم از رفتن به عبادتگاه و میکدۀ عشق یا خانقاه دیدار محبوب است و خدا شاهد است که غیر از این اندیشه ای بسرم نیست ، شیخ بهائی گوید :
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که ترا می طلبم خانه به خانه
5-مگر به تیـغِ اجـل خِـیمه برکَنَـم ،ور نـی
رمیدنِ از درِ دولت نه رَسم و راهِ من است
موضوع بیت: عشق و جاودانی (برای عشق تا پای جان ایستادن)
مضمون بیت: فقط مرگ عاشق حقيقي را از ميخانه ي عشق دور مي کند
معنی واژگان:تيغ اجل: شمشير مرگ/ خيمه برکندن: از جايي رفتن و کوچ کردن/ ورني: وگرنه/ رميدن: دور شدن، فرار کردن/ دولت: سعادت و سلامت. اشاره است به در ميخانه/ رسم و راه: روش و طريق
قواعد: تيغ اجل: اضافه ي تشبيهي
آرایه ها: تناسب درخيمه برکندن و رميدن و راه /تناسب در رسم و راه/ ترادف ملیح در رسم و راه
واج آرایی:تکرار حرف«د» و «ر»
معنی بیت: جز آنکه خنجر مرگ خیمۀ هستی مرا بدرد و از جای برکند وگرنه روی برتافتن و گریختن از آستان نیکبختی یعنی درگاه دوست شیوه و آئین من نیست .
6- از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فـرازِ مَسنَدِ خورشید تکیه گاهِ من است
موضوع بیت: اولیاء الهی ومقام عزت آنان (بلندی مقام گدایان درگاه عشق)
مضمون بیت: مقامِ چاکر آستان عشق برتر از خورشيد است
معنی واژگان:آستان: آستانه، درگاه. مقصود آستانه ي عشق است/ فراز: بالاي، بالاتر از/ مسند: تکيه گاه/ خورشيد: گويند خورشيد در آسمان چهارم است.
آرایه ها: تناسب در آستان و مسند و تکيه گاه و فراز / تضاد در فراز و آستان
واج آرایی: تکرار حروف «ز»و«ن»و«ر»
معنی بیت: از آن زمان که به درگاه معشوق روي آوردم و چهره بر خاک آن درگاه گذاشتم، به مقام و مرتبه اي رسيدم که خود را بر آسمان مي بينم که بر مسند خورشيد تکيه زده ام. خواجه اين معني را در بيت سوم همين غزل نيز آورده است.
محصول بيت ـ از آن زمان كه به آستان جانان رو نهادم مقام و تكيهگاهم يعنى قرارگاهم از فلك شمس بالاتر شده است، حاصل اينكه به كمال اوج عزت و رفعت رسيدهام.
7- گـنـاه اگــر چه نبـود اخـتیارِ مـا حـافظ
تو در طریقِ ادب باش و گو گناهِ من است
موضوع بیت: اولیاء الهی (حافظ به ظاهر جبری و در باطن جباری بوده است)
مضمون بیت: جبر تشريعي حافظ
معنی واژگان:اختيار: مختار بودن در کار و آزاد بودن در رفتار در مقابل جبر/ تو در طريق ادب باش: تو مؤدّب باش، تو باادب باش.
آرایه ها: تکرار ملیح کلمۀ گناه
واج آرایی: تکرار حرف «گ»و«ر»
معنی بیت: ای حافظ اگر چه به خواست و میل خود گناه را برنگزیدم و ما را بر آن داشتند ، تو ادب نگه دار و بگو نافرمانی از من آمد ؛ ظاهراً از این گفتۀ حافظ نشانی از اعتقاد به جبر نمایانست ، شاید هم اشارتی به سرپیچی آدم از فرمان خداوند و رانده شدن او از بهشت به تقدیر ایزدی رفته باشد .