- *غزل 494*
1- ای دل گر از آن چاهِ زَنَخدان به دَرآیی
هر جا که رَوی زود پَشیمان به درآیی
هُش دار، که گر وَسوَسة نَفس کنی گوش
آدم صِفَت از روضة رِضوان به درآیی
2- هُش دار، که گر وَسوَسة عَقل کنی گوش
آدم صِفَت از روضة رِضوان به درآیی
3- شاید که به آبی، فَلَکَت دست نگیرد
گر تَشنه لب از چَشمة حِیوان به درآیی
جان میدهم از دولَتِ دیدارِ تو ،چون صبح
باشد که چو خورشیدِ دُرَخشان به درآیی
4- جان میدهم از حَسرَتِ دیدارِ تو ،چون صبح
باشد که چو خورشیدِ دُرَخشان به درآیی
5- چَندان چو صَبا بر تو گُمارَم دَمِ هِمَّت
کز غُنچه چو گُل خُرَّم و خَندان به درآیی
تا کِی چو صَبا بر تو گُمارَم دَمِ هِمَّت
کز غُنچه چو گُل خُرَّم و خَندان به درآیی
6- در تیره شَبِ هِجرِ تو جانم به لَب آمد
وَقتَست که هَمچون مَهِ تابان به درآیی
بر خاکِ دَرَت بَسته ام از دیده دوصَد جوی
تا بو که تو چون سَروِ خُرامان به درآیی
7- بر رَهگُذَرَت بَسته ام از دیده دوصَد جوی
تا بو که تو چون سَروِ خُرامان به درآیی
حافظ مَکُن اندیشه که آن خُسرُوِ خوبان
بازآید و از کُلبة اَحزان به درآیی
8- حافظ مَکُن اندیشه که آن یوسفِ مَهرو
بازآید و از کُلبة اَحزان به درآیی
******************************
وزن غزل494: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1- ای دل گر از آن چاهِ زَنَخدان به دَرآیی
هر جا که رَوی زود پَشیمان به درآیی
موضوع بیت:یار(با یار همه چیز و بی یار هیچ چیز)
مضمون بیت: دل عاشق و چاه زنخدان يار
معنی واژگان:چاه زنخدان: فرورفتگي زيبايي چانه ي محبوب/ به درآيي: بيرون بيايي، بيرون مي آيي/ چاه زنخدان يار بهترين جاي دل عاشق است
قواعد: چاه زنخدان: اضافه ي تشبيهي
آرایه ها: بیت دارای تشخیص است
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: دلا، اگر از چاه ذقن یار بیرون شوی، به هر جا که روی آوری، پشیمان خواهی شد.
………………………….
2- هُش دار، که گر وَسوَسة عَقل کنی گوش
آدم صِفَت از روضة رِضوان به درآیی
موضوع بیت:عقل و عشق
مضمون بیت: وسوسه ي عقل
معنی واژگان:هش دار: به هوش باش، هوشيار باش/ وسوسه: دچار ترديد کردن و دو دل کردن/ عقل: در مقابل عشق است/ آدم صفت: مانند حضرت آدم عليه السلام/ روضه ي رضوان: باغ رضوان يعني بهشت/ روضه ي رضوان عاشق در اين دنيا همان چاه زنخدان يار است و عقل که در مقابل عشق است مي تواند چنين کند يعني انسان را از اين روضه ي رضوان به درآورد.
آرایه ها: تناسب در آدم و روضه رضوان / تشخیص
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: دلا، بهوش باش که اگر به بد اندیشی خرد گوش فرادهی مانند پدر خود حضرت آدم که عقل وی به وسوسة شیطان گرفتار آمد، از باغ رضوان یا بهشت جاودان رانده می شوی.
…………………………..
3- شاید که به آبی، فَلَکَت دست نگیرد
گر تَشنه لب از چَشمة حِیوان به درآیی
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: چشمه ي آب زندگي
معنی واژگان:شايد: شايسته است، امکان دارد /دست نگيرد: کمک نکند (آبي به تو ندهد)/ تشنه لب: خشک لب /چشمه حيوان: آب زندگي
آرایه ها: تناسب در آب و تشنه لب و چشمه ي حيوان /تشخیص/ نوعی جناس در تشنه و چشمه
واج آرایی: تکرار حروف «گ» و «ک» و نزدیکی مخرج آن ها، تکرار حرف «ش»
معنی بیت: اگر به چشمة آب حیات رسیدی و سیر ننوشیدی، کفران نعمت کرده ای و سزاوارآنی که گردون از آن پس تو را به اندک آبی مدد نکند.
………………………..
4- جان میدهم از حَسرَتِ دیدارِ تو ،چون صبح
باشد که چو خورشیدِ دُرَخشان به درآیی
موضوع بیت:ایثار(جانفشانی در راه وصال)
مضمون بیت: ديدار يار
معنی واژگان:حسرت: نااميدي/ صبح: در ديوان حافظ صبح قبل از طلوع آفتاب است/ باشد: شايد
آرایه ها: تناسب در ديدار و صبح و خورشيد درخشان و به درآمدن
واج آرایی: تکرار حروف «ت» و «د» و نزدیکی مخرج آن ها
معنی بیت: مانند صبح که چون خورشید برآید، سپری می شود، من هم در اندوه ندیدن رخسار تو همچون صبح جان می سپارم به این امید که چون مهر تابان طلوع کنی و رخ بنمایی.
………………………….
5- چَندان چو صَبا بر تو گُمارَم دَمِ هِمَّت
کز غُنچه چو گُل خُرَّم و خَندان به درآیی
موضوع بیت:خدمت
مضمون بیت: آرزوي ظاهر شدن يار
معنی واژگان:صبا: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور ميان عاشق و معشوق است/ دم همت: نفس رحماني، نفسي که از دل برآيد و جهت آن خوشي و شادابي باشد/ گمارم: به کار مي برم/ غنچه: گل تازه اي که در پرده قرار دارد/ گل: در مقابل غنچه است که از پرده بيرون آمده است و اين کار باد صباست که غنچه را به گل تبديل مي کند/ خرم: شاداب
آرایه ها:تناسب در صبا و دم و غنچه و گل و خرم و خندان /تشخیص
واج آرایی:تکرار حرف «چ»/ حرف «خ» در مصراع دوم
معنی بیت: مانند نسیم بهاری آنقدر نفس خود را که همراه با دعا و توجه باطنی است به نگهبانی تو وامی دارم تا مانند گل از حجاب غنچه تازه روی و شکوفان بیرون آیی.
…………………………
6- در تیره شَبِ هِجرِ تو جانم به لَب آمد
وَقتَست که هَمچون مَهِ تابان به درآیی
موضوع بیت:رؤیت (تمنای رؤیت)
مضمون بیت: هجران يار و انتظار ديدار او
معنی واژگان:تيره شب: شب تاريک هجر/ جانم به لب آمد: نزديک به مرگ شدم/ وقت است: هنگام آن است
آرایه ها: تناسب در تيره شب و مه تابان و به درآمدن
واج آرایی: تکرار حرف «ب» و «ت»
معنی بیت: در شب تاريک فراق تو جانم به لب رسيد و بي طاقت شدم؛ زمان آن فرارسيده است که مانند ماه درخشان بيرون بيايي و شب مرا روشن سازي.
محصول بيت ــ در شب تار هجران تو جانم به لب آمد. يعنى در فراقت جان مىدهم وقتش است كه چون ماه تابان طلوع نمايى.
………………………………
7- بر رَهگُذَرَت بَسته ام از دیده دوصَد جوی
تا بو که تو چون سَروِ خُرامان به درآیی
موضوع بیت:اشک عاشق(گریۀ فراق به امید وصال)
مضمون بیت: گريه ي عاشق و ديدار معشوق
معنی واژگان:رهگذر: محل عبور/ ديده: چشم /دو صد جوي: جويهاي زيادي /تا بوکه: تا شايد که/ سرو خرامان: معشوق زيباروي خوش قد و قامت
آرایه ها: تناسب در جوي و سرو / تناسب در رهگذر و خرامان (در بعضي از نسخ «بر خاک درت بسته ام» است که از جهاني مناسبت تر مي نمايد).
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ت»
معنی بیت: بر گذرگاه تو از دیدگان جویهای بسیار روان کرده ام، به امید آنکه تو مانند سرو در کنار جوی به ناز روان شوی.
…………………………..
8- حافظ مَکُن اندیشه که آن یوسفِ مَهرو
بازآید و از کُلبة اَحزان به درآیی
موضوع بیت:رؤیت (به امید دیدار)
مضمون بیت: حافظ و اميد ديدار معشوق
معنی واژگان:مکن انديشه: غصه مخور/ يوسف: مظهر زيبايي/ مهرو: کسي که رويش مانند ماه زيباست/ يوسف مهرو :یوسف جمال ماه جبین (معشوق) /کلبه ي احزان: در اصل خانه اي که يعقوب در آن مي رفت و در غم يوسف مي گريست، خانه ي عاشق دور از معشوق/ به در آمدن: بيرون آمدن
آرایه ها: تناسب در يوسف و کلبه ي احزان / آن یوسف مهرو: به استعاره مراد محبوب ماه رخسار
واج آرایی:تکرار حرف «د»
معنی بیت: ای حافظ، نگران مباش که آن یوسف جمال ماه رخسار بازگردد و تو از خانة غمها مانند حضرت یعقوب بیرون خواهی آمد و به دیدار یار شادمان خواهی شد.
…………………………….