- *غزل 489*
1-ای در رُخِ تو پِیدا اَنوارِ پادشاهی
در فِکرَتِ تو پَنهان صَد حِکمَتِ الهی
کِلکِ تو بارَکَ الله بر مُلک و دین گُشاده
صَد چَشمه آبِ حِیوان از قَطره ای سیاهی
2- کِلکِ تو بارَکَ الله بر مُلک و دین گُشاده
صَد چَشمه آبِ حِیوان از قَطرة سیاهی
3-بر اَهرِمَن نَتابَد اَنوارِ اسمِ اعظم
مُلک آنِ تُست و خاتَم،فَرمای هر چه خواهی
در حِشمَتِ سلیمان هر کس که شَک نُماید
بر عقل و دانشِ او خندند مرغ و ماهی
4-در حِکمَتِ سلیمان هر کس که شَک نُماید
بر عقل و دانشِ او خندند مرغ و ماهی
5-باز اَرچه گاه گاهی بر سَر نَهَد کُلاهی
مُرغانِ قاف دانند آیینِ پادشاهی
6-تیغی که آسمانَش، از فِیضِ خود دهد آب
تَنها جَهان بِگیرد بی مِنَّتِ سپاهی
کِلکِ تو خوش نِویسد در شأنِ یار و اَغیار
تَعویذِ جان فَزایی و اَفسونِ عُمر کاهی
7-کِلکِ تو خوش نِویسد در شأنِ یار و اَغیار
تَعویذِ جان فَزایی اَفسونِ عُمر کاهی
ای عُنصُرِ تو مَخلوق از کِبریایِ عِزَّت
وی دولتِ تو ایمِن از صَدمَتِ تباهی
8-ای عُنصُرِ تو مَخلوق از کیمیایِ عِزَّت
وی دولتِ تو ایمِن از وَصمَتِ تباهی
9-ساقی، بیار آبی از چَشمة خَرابات
تا خِرقِه ها بشوییم از عُجبِ خانِقاهی
10-عُمریست پادشاها، کَز مَی تَهیست جامم
اینک ز بنده دَعوی و ز مُحتَسِب گواهی
11-گر پَرتُوی زِ تیغَت بر کان و معدن افتد
یاقوتِ سُرخ رو را بخشند رنگِ کاهی
دانم دلت ببخشد بر عَجزِ شب نشینان
گر حالِ من بِپُرسی از بادِ صُبحگاهی
12-دانم دلت ببخشد بر عَجزِ شب نشینان
گر حالِ بنده پرسی از بادِ صُبحگاهی
13-جایی که بَرقِ عِصیان بر آدمِ صَفی زد
ما را چگونه زیبَد دَعویِّ بیگناهی؟
حافظ چو پادشاهَت گَه گاه می برد نام
رنجش ز بَخت مَنمای، بازآ به عُذرخواهی
14-حافظ چو پادشاهَت گَه گاه می برد نام
رنجش ز بَخت مَنما، بازآ به عُذرخواهی
******************************
وزن غزل 489: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن(بحر مضارع مثمن اخرب)
1-ای در رُخِ تو پِیدا اَنوارِ پادشاهی
در فِکرَتِ تو پَنهان صَد حِکمَتِ الهی
موضوع بیت:اولیای الهی (وصف اولیاء)
مضمون بیت: مدح شاه
معنی واژگان:رخ: چهره /انوار: نورها، روشني ها /پادشاهي: سلطنت/ فکرت: انديشه /حکمت: علم و فلسفه/ الهي: خدايي
قواعد: حکمت الهی: موصوف و صفت نسبی.
آرایه ها:تضاد در پیدا و پنهان
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: ای آنکه در چهرة تو فروغ شاهی نمایان است و در اندیشة تو صدگونه حکمت و دانش یزدانی نهان.
…………………………….
2- کِلکِ تو بارَکَ الله بر مُلک و دین گُشاده
صَد چَشمه آبِ حِیوان از قَطرة سیاهی
موضوع بیت:اولیای الهی (اولیاء گشایندۀ درهایند)
مضمون بیت: مدح شاه
معنی واژگان:کلک: قلم /بارک الله: مبارک کند خدا /ملک: مملکت /صد: علامت کثرت/ آب حيوان: آب زندگي /قطره ي سياهي: مرکب قلم / اشاره است به اين که شاه با قلم خود در مملکت و دين کارهاي زندگي بخش مي کند.
آرایه ها:تناسب در کلک و قطره سياهي / تناسب در سياهي و چشمه ي آب حيوان
واج آرایی: تکرار حرف «ک» در مصراع اول
معنی بیت: خامة تو که خداوند برکتش دهاد، صد منبع آب حیات از یک چکه دوده (یک قطره مرکب) بر پادشاهی و شریعت روان ساخته است؛ به کنایه مقصود آنست که خامة تو دین و شاهی را حیاتی تازه بخشیده است.
………………………..
3-بر اَهرِمَن نَتابَد اَنوارِ اسمِ اعظم
مُلک آنِ تُست و خاتَم،فَرمای هر چه خواهی
موضوع بیت:اولیای الهی (همه چیز به فرمان اولیاست)
مضمون بیت: مدح شاه
معنی واژگان:اهرمن: اشاره است به اهريمني که انگشتري حضرت سليمان را ربود و در انگشت کرد و در حقيقت اشاره است به رقيب شاه/ انوار: درخششها، نورها /اسم اعظم: نام بزرگ خدا که بر نگين انگشتري حضرت سليمان نقش بسته بود/ ملک: مملکت، پادشاهي/ آن: مال/ خاتم: انگشتري و نگين پادشاهي با اشاره به انگشتري و نگين حضرت سليمان/ فرماي: بفرما، فرمان بده
آرایه ها:تناسب در اسم اعظم و خاتم/تضاد در اسم اعظم و خاتم با اهرمن
واج آرایی:تکرار آوای «آ»
معنی بیت: خامة تو که خداوند برکتش دهاد، صد منبع آب حیات از یک چکه دوده (یک قطره مرکب) بر پادشاهی و شریعت روان ساخته است؛ به کنایه مقصود آنست که خامة تو دین و شاهی را حیاتی تازه بخشیده است.
……………………………..
4-در حِکمَتِ سلیمان هر کس که شَک نُماید
بر عقل و دانشِ او خندند مرغ و ماهی
موضوع بیت:اولیای الهی(در حشمت اولیاء جای هیچ شکی نیست)
مضمون بیت: مدح شاه
معنی واژگان:حکمت: علم و فلسفه /سليمان: چون در ادب ايران جمشيد و سليمان يکي دانسته شده است و مملکت فارس را ملک سليمان مي گويند، بنابراين سليمان در اين بيت اشاره است به پادشاه ملک فارس که در اين غزل قصيده گونه ممدوح حافظ است/ شک: ترديد /مرغ و ماهي: اشاره است بر همه موجودات
آرایه ها:تناسب در مرغ و ماهي با سليمان / تناسب در حکمت و عقل و دانش
واج آرایی:تکرار حرف «م»
معنی بیت: هر که در دانش و استقامت رای حضرت سلیمان به گمان افتد، مرغ و ماهی هم با همه بی خردی بر خرد و علم او خنده خواهند زد تا چه رسد به آدمیزادگان.
……………………………
5-باز اَرچه گاه گاهی بر سَر نَهَد کُلاهی
مُرغانِ قاف دانند آیینِ پادشاهی
موضوع بیت:اولیای الهی(سلطنت دایمی از آن اولیاء است)
مضمون بیت: مدح پادشاه
معنی واژگان:باز: مرغ شکاري لاشه خوار که وقتي آن را تربيت کنند علاوه بر اين که پلکهاي چشمهايش را مي دوزند بر سر او کلاهي مي گذارند که هر وقت شاه بخواهد او را به پرواز درآورد آن کلاه را از سر او مي بردارد و او را به دنبال شکار مي فرستد، در مصراع اول بيت اشاره به همين مطلب شده است و باز در حقيقت رقيب شاه در اين بيت به حساب آمده است/ مرغان قاف: مرغي که جايگاه آنها در کوه قاف (کوهي خيالي) است و مقصود سيمرغ است که طبق کتاب منطق الطير شاه مرغان شده است/ آيين: روش
آرایه ها: در اين بيت پادشاه ممدوح حافظ به سيمرغ تشبيه شده است
واج آرایی: تکرار «هي» در بيت
معنی بیت: اگرچه باز پرندة شکاری برخی اوقات کلاهی بر سر دارد ولی تنها پرندگان کوه قاف یا سیمرغانند که از رسوم شاهی و فرمانروایی بر دیگر مرغان آگاهی دارند؛ چنانکه می دانیم برای تربیت باز کلاهکی بر سرش می گذاشتند.
…………………………….
6-تیغی که آسمانَش، از فِیضِ خود دهد آب
تَنها جَهان بِگیرد بی مِنَّتِ سپاهی
موضوع بیت:اولیای الهی (قدرت الهی اولیاء)
مضمون بیت: مدح شاه
معنی واژگان:تيغ: شمشير/ فيض: بخشش/ دهد آب: آب داده و تيز و برّاکند/ تنها: به تنهايي/ جهان بگيرد: جهانگيري کند /منت: سپاس /سپاهي: سرباز، لشکري
آرایه ها:تناسب در تيغ و آب دادن و جهان بگيرد / تناسب در آسمان و فيض و آب
واج آرایی: تکرار حرف «ن» در مصراع دوم
معنی بیت: آن شمشیری را که آسمان از عطا و بخشش خود آبدار سازد بی مدد لشکری جهان را تسخیر می کند.
…………………………..
7-کِلکِ تو خوش نِویسد در شأنِ یار و اَغیار
تَعویذِ جان فَزایی اَفسونِ عُمر کاهی
موضوع بیت:اولیای الهی(مرگ و حیات همه به دست اولیاء است)
مضمون بیت: مدح شاه
معنی واژگان:کلک: قلم /خوش: به خوبي، جالب توجه/ در شأن: درباره ي/ اغيار: بيگانگان/ تعويذ جان فزايي: دعاي جان بخش /افسون عمرکاهي: نفرين و سحر کوتاه کننده عمر/ افسون: دعايي که جادوگران مي خوانند
قواعد: تعویذ: مصدر باب تفعیل
آرایه ها: در بيت لف و نشر مرتب است يعني تعويذ جان فزايي مربوط به يار و افسون عمرکاهي مربوط به اغيار است.
واج آرایی:تکرار حرف «ش»
معنی بیت: قلم تو در کار دوستان دعا یا حرز جان بخش می نویسد و دربارة بیگانگان سحری می نگارد که زندگی آنان را کوتاه کند.
……………………….
8-ای عُنصُرِ تو مَخلوق از کیمیایِ عِزَّت
وی دولتِ تو ایمِن از وَصمَتِ تباهی
موضوع بیت:اولیای الهی(وصف جسم اولیاء)
مضمون بیت: مدح شاه
معنی واژگان:عنصر: ذات، آخشيج/ مخلوق: خلق شده/ دولت: مجموعه اي که بر مملکتي حکومت مي کنند/ ايمن: در امنيت، محفوظ/ وصمت: عيب، ننگ و عار/ تباهي: فساد و از بين رفتن/ کیمیای عزت: اکسیر بزرگی
قواعد:کيمياي عزت: (اضافه ي تشبيهي) يعني ارجمدي و بزرگواري به کيميا تشبيه شده و کيميا ماده اي است که به هر چه بزنند آن چيز طلا خواهد شد.
آرایه ها:تناسب در عنصر با کيميا و دولت با ايمن و وصمت
واج آرایی: تکرار حرف «ت»
معنی بیت: ای که اصل وجود تو آفریده از اکسیر بزرگی است و ای آنکه بخت و پادشاهی تو در امان از عیب و فساد نابودی است.
………………………….
9-ساقی، بیار آبی از چَشمة خَرابات
تا خِرقِه ها بشوییم از عُجبِ خانِقاهی
موضوع بیت:خرابات و خانقاه در برابر هم
مضمون بیت: شراب و خرقه ي صوفي
معنی واژگان:آب: شراب/. خرقه ها: لباس هاي صوفيانه و درويشي/ عجب: تکبر و خودپسندي /عجب خانقاهي: تکبر و خودپسندي که از بودن در خانقاه ايجاد شده است
قواعد: عجب خانقاهی: موصوف و صفت.
آرایه ها:تقابل ميخانه و خانقاه/ تناسب در ساقي و آب /تناسب در خرقه و عجب و خانقاهي / چشمه ي خرابات: ميخانه به چشمه تشبيه شده است
واج آرایی: تکرار حرف «ب»
معنی بیت: ای ساقی، آبی از منبع میکدة معرفت بیار تا دلقها را از خودبینی و خودپسندی صوفیان خانقاه نشین پاک سازیم.
……………………………..
10-عُمریست پادشاها، کَز مَی تَهیست جامم
اینک ز بنده دَعوی و ز مُحتَسِب گواهی
موضوع بیت:عنایت(طلب عنایت از ساقی)
مضمون بیت: حسن طلب
معنی واژگان:عمري: مدتي به اندازه ي يک عمر/ پادشاها: اي پادشاه/ کز مي تهي است جامم: شرابي ننوشيده ام/ اينک: اکنون/ بنده: به معني من است با بياني به صورت خفض جناح /دعوي: ادعا/ محتسب: بازدارنده از منکرات، آن که در شهر امر و نهي شرعي مي کند و شرابخواران را مجازات مي کنند/ گواهي: شهادت
قواعد: محتسب: اسم فاعل از احتساب مصدر باب افتعال.
آرایه ها: نوعی تناسب در مي و جام و محتسب / در بيت طنزي بسيار ظريف وجود دارد.
واج آرایی:تکرار حرف «س»
معنی بیت: اي پادشاه، مدّت زيادي است که جام من از مي خالي است و شرابي نوشيده ام؛ اين ادّعاي من است و محتسب به آن گواهي مي دهد.
محصول بيت ــ اى پادشاه مدتى است قدحم از باده خالى است يعنى خرجى ندارم كه باده بخرم و بنوشم حاصل اينكه قدرت ماليم اجازه نمىدهد كه باده بخورم. اينك دعوى از من و شهادت از محتسب. مراد: محتسب شاهد است كه براى خرجى باده معطلم و چيزى ندارم. خواجه در بيت حسن طلب را رعايت كرده است.
……………………………
11-گر پَرتُوی زِ تیغَت بر کان و معدن افتد
یاقوتِ سُرخ رو را بخشند رنگِ کاهی
موضوع بیت:اولیای الهی(قدرت اولیاء)
مضمون بیت: مدح شاه و شمشير او
معنی واژگان:پرتو: برق، درخشش/ تيغ: شمشير/ کان: معدن/ رنگ کاهي: يعني زرد
قواعد: رنگ کاهی: موصوف و صفت
آرایه ها: تضاد در سرخ و رنگ کاهي / بيت مختص شمشير شاه است و قدرت آن.
واج آرایی:تکرار حرف «ت»
معنی بیت: اگر شعاعی از شمشیر تو بر معادن افتد، یاقوت سرخ فام از بیم تیغ تو از ترس زرد روی خواهد شد.
………………………….
12-دانم دلت ببخشد بر عَجزِ شب نشینان
گر حالِ بنده پرسی از بادِ صُبحگاهی
موضوع بیت:عنایت(طلب عنایت از یار)
مضمون بیت: مدح شاه
معنی واژگان:ببخشد: رحم آورد/ عجز: ناتواني/ شب نشينان: شب زنده داران/ باد صبحگاهي: باد بامدادي
آرایه ها: نوعی تضاد در شب نشينان و صبحگاهي
واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ش»
معنی بیت: اگر حال زار مرا از نسیم بامدادی جویا شوی، یقین دارم که دل تو بر ناتوانی و ضعف حال شب زنده داران عاشق رحمت خواهد آورد.
………………………….
13-جایی که بَرقِ عِصیان بر آدمِ صَفی زد
ما را چگونه زیبَد دَعویِّ بیگناهی؟
موضوع بیت:مقام عصمت
مضمون بیت: آدم و بقيه ي بشر
معنی واژگان: صفي: برگزيده/ زيبد: زيباست، شايسته است/ دعوي: ادعا/ عصیان: نافرمانی و گناهکاری.
قواعد:برق عصيان (اضافه تشبيهي) يعني نافرماني به برق آسمان تشبيه شده است/ صفی: صفت آدم.
آرایه ها: نوعي تضاد در عصيان و بيگناهي
واج آرایی:تکرار حرف «ب»
معنی بیت: آنجا که آذرخش گناهکاری به حضرت آدم برگزیدة خدا آسیب زد و وی را به گناه خوردن گندم گرفتار کرد تا از بهشت رانده شد ما که فرزندان آن پدریم و از طاعت و تقوای آن حضرت چندان بهره ای نداریم، چگونه می توانیم ادعا کنیم که گناه نکرده ایم.
………………………….
14-حافظ چو پادشاهَت گَه گاه می برد نام
رنجش ز بَخت مَنما، بازآ به عُذرخواهی
موضوع بیت:حافظ و طلب بخشش
مضمون بیت: حافظ و شاه
معنی واژگان:رنجش: رنجيدن/ بخت: سرنوشت
واج آرایی:تکرار آوای «z»
معنی بیت: ای حافظ، چون شهریار گاهگاهی از تو نامی بر زبان می آورد، از طالع خویش گله مکن و عذر تقصیر خدمت را بخواه.
…………………..