- * غزل 487*
1- ای بیخَبَر بِکوش که صاحِب خَبَر شوی
تا راهرو نباشی کِی راهبَر شوی
در مَکتَبِ حَقایق و پیشِ ادیبِ عشق
هان ای پسر، بِکوش ،که روزی پدر شوی
2- در مَکتَبِ حَقایق، پیشِ ادیبِ عشق
هان ای پسر، بِکوش ،که روزی پدر شوی
3- دَست از مِسِ وجود چو مَردانِ رَه بشوی
تا کیمیایِ عِشق بیابیّ و زَر شوی
4- خواب و خورَت ز مَرتَبة خویش دور کرد
آنگَه رَسی به خویش که بی خواب و خَور شوی
5- گر نورِ عشقِ حَق به دِل و جانَت اوفتد
بِالله کَز آفتابِ فَلَک خوبتر شوی
6- یکدَم غریقِ بَحرِ خدا شو گُمان مَبَر
کز آبِ هفت بَحر به یِک موی تَر شوی
از پای تا سَرَت همه نورِ خدا شود
در شاهراهِ عِشق چو بی پا و سَر شوی
7- از پای تا سَرَت همه نورِ خدا شود
در راهِ ذُوالجَلال چو بی پا و سَر شوی
وَجهِ خدای اگر شَوَدَت مَنظَرِ نَظَر
زان پس شَکی نماند که صاحب نَظَر شوی
8- وَجهِ خدا اگر شَوَدَت مَنظَرِ نَظَر
زین پس شَکی نماند که صاحب نَظَر شوی
بُنیادِ هَستیِ تو چو زیر و زِبَر شود
در دِل گُمان مَدار که زیر و زبر شوی
9- بُنیادِ هَستیِ تو چو زیر و زِبَر شود
در دِل مَدار هیچ که زیر و زبر شوی
10-گر در سَرَت هوایِ وِصالَست حافظا
باید که خاکِ دَرگَهِ اَهلِ هُنَر شوی
******************************
وزن غزل 487: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1- ای بیخَبَر بِکوش که صاحِب خَبَر شوی
تا راهرو نباشی کِی راهبَر شوی
موضوع بیت: آگاهی – خامی و پختگی
مضمون بیت: سالک و پير
معنی واژگان:بي خبر: آن که از چيزهاي لازم خبري ندارد/ صاحب خبر: آن که از چيزهاي لازم خبر دارد/ راهرو: سالک، رونده ي راه/ راهبر: رهبر، پير، مراد، مرشد
آرایه ها:تضاد در بيخبر و صاحب خبر / نوعی تضاد و جناس در راهرو و راهبر
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: ای ناآگاه از مراتب معرفت، جهدی کن تا دل آگاه شوی و بدان که اگر سالک طریق حق نباشی، هیچگاه به مقام ارشاد و دستگیری نخواهی رسید.
…………………………..
2- در مَکتَبِ حَقایق، پیشِ ادیبِ عشق
هان ای پسر، بِکوش ،که روزی پدر شوی
موضوع بیت: ادب
مضمون بیت: عشق و تجربه آموزي
معنی واژگان:مکتب: مدرسه/ حقايق: جمع حقيقت، حقيقتها که همان عشقها و فضيلتها باشد/ اديب: معلم/ هان: آگاه باش، مراقب باش/ پدر: صاحب تجربه و خرد
قواعد: مکتب حقایق: تشبیه صریح/ادیب عشق: تشبیه صریح
آرایه ها: اديب عشق هم به معني معلم عشق است و هم مي تواند عشق به اديب تشبيه شده باشد/ تناسب در مکتب و اديب و پسر
واج آرایی:تکرار حرف «ش»
معنی بیت: ای فرزند بکوش تا در دبیرستان حقیقت نزد آموزگار محبت درس آموزی تا تو هم روزی به مقام پدری و ولایت برسی.
………………………
3- دَست از مِسِ وجود چو مَردانِ رَه بشوی
تا کیمیایِ عِشق بیابیّ و زَر شوی
موضوع بیت:عشق(کیمیای عشق)
مضمون بیت: از خودي خود رستن و به عشق پيوستن
معنی واژگان: دست شستن: صرف نظر کردن/ مردان راه: مقصود رهروان راه عشق است/ کيميا: تبديل کننده چيز کم ارزش به چيز باارزش مثل مس که تبديل به طلا مي شود/ زر: طلا، چيز باارزش
قواعد:مس وجود: هستي انسان را به مس تشبيه کرده است (اضافه تشبيهي) /کيمياي عشق: اضافه تشبيهي است يعني عشق به کيميا تشبيه شده است/ از خودي خود رستن و به عشق پيوستن و تبديل به عاشق همچون زر گشتن
آرایه ها: تناسب در مس و کيميا و زر / تضاد در جهتي مس و طلا / شستن هم در ميان مس و کيميا و طلا مناسبتي دارد
واج آرایی:تکرار حروف «ش» و «س»
معنی بیت: از مس ناقص وجود و نیستی هست نمای خود مانند رهروان طریقت مردانه چشم بپوش و در پیراستن خود از صفات بهیمی بکوش تا اکسیر عشق به دست آوریو به مدد آن مس وجودت را زر پاک سازی.
………………………………
4- خواب و خورَت ز مَرتَبة خویش دور کرد
آنگَه رَسی به خویش که بی خواب و خَور شوی
موضوع بیت:سالک(سالک و دوری از راحت طلبی )
مضمون بیت: به خود رسيدن
معنی واژگان:خواب و خور: خوابيدن و خوردن/ مرتبه ي خويش: رتبه ي خود يعني انسانيت/ بي خواب و خور يعني علاقه ات به خواب و خوراک کم شود و بيشتر به فکر خواب و خوراک خود نباشي بلکه به فکر خود باشي، منظور گذشتن از مراحل مادي است
آرایه ها:تناسب در خواب و خور/تکرار کلمه «خویش»
واج آرایی:تکرار حرف «خ»
معنی بیت: پرداختن به کارهای حیوانی مانند خفتن و خوردن تو را از مرتبة والای انسانیت جدا ساخت، آنگاه به کرامت انسانی نائل می شوی که از لذات مادی اعراض کنی؛ ناصر خسرو گوید:
کسی که قصد ز عالم بخواب و خور دارد
اگرچه چهرش خوبست، طبع خر دارد
……………………….
5- گر نورِ عشقِ حَق به دِل و جانَت اوفتد
بِالله کَز آفتابِ فَلَک خوبتر شوی
موضوع بیت:عشق (نورعشق)
مضمون بیت: نور عشق خدا
معنی واژگان: عشق حق: عشق خدا/ دل و جان: درون/ اوفتد: بتابد /بالله: به خدا قسم (قسم جلاله) /آفتاب فلک: خورشيد/ خوبتر: زيباتر
قواعد:نور عشق: (اضافه تشبيهي) يعني عشق به نور تشبيه شده است/ نور عشق حق: تشبیه صریح
آرایه ها: تناسب در نور و افتادن و آفتاب و خوبتر
واج آرایی:تکرار حرف «ت»
معنی بیت: اگر پرتو عشق الهی دل و جان تو را روشن کند به خدا سوگند که از مهر سپهر نوروزتر و باشکوه تر خواهی شد.
……………………….
6- یکدَم غریقِ بَحرِ خدا شو گُمان مَبَر
کز آبِ هفت بَحر به یِک موی تَر شوی
موضوع بیت:مقام تجرد
مضمون بیت: غريق بحر خدا
معنی واژگان:يک دم: يک لحظه /غريق: غرقه شده/ گمان مبر: تصور مکن، مترس /هفت بحر: هفت دريا که قدما قبول داشتند و به درياها و اقيانوسهاي مختلف مي گفتند که عبارت بود از بحر اخضر، دریای عمان، دریای احمر، دریای بربر، دریای اقیانوس، بحر الروم، دریای اسود (نقل به اختصار از فرهنگ معین)/ اشاره است به عارفان و صوفيان بزرگ که مي گويند بر روي دريا راه مي رفتند بدون اين که قدم آنها تر شود/ اشاره است به معجزه گر بودن عاشق حقيقي خدا
آرایه ها: تناسب در غريق و بحر و آب و هفت دريا و تر./ بحر خدا: خدا به دريا تشبيه شده است
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: اگر یک نفس غرقة دریای حق شوی و به مقام فناء فی الله رسی مرتبة بقاء بالله را خواهی یافت و هفت دریا هم یک موی تو را تر نتواند کرد و آسیبی به تو نخواهد رساند.
…………………………
7- از پای تا سَرَت همه نورِ خدا شود
در راهِ ذُوالجَلال چو بی پا و سَر شوی
موضوع بیت:مقام حیرت
مضمون بیت: در راه خدا سر از پا نشناختن
معنی واژگان:ذوالجلال: خداي صاحب عظمت /بي پا و سر شدن: سر از پا نشناختن و غرق خدا شدن
آرایه ها: تناسب در پا و راه و سر
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: سرتا سر وجودت فروغ ایزدی خواهد گشت، آنگاه که در طریق معرفت حق سر از پا نشناسی و به فنای مطلق برسی و از قید خودپرستی یک باره برهی.
…………………………
8- وَجهِ خدا اگر شَوَدَت مَنظَرِ نَظَر
زین پس شَکی نماند که صاحب نَظَر شوی
موضوع بیت:اهل نظر(طریقۀ صاحب نظر شدن)
مضمون بیت: صاحب نظر
معنی واژگان:وجه: صورت، در اينجا به معني جلوه هاست/ منظر نظر: چشم انداز/ صاحب نظر: کسي که نظرش هميشه جلوه هاي خدا باشد/ وجه خدا: ذات حق/ نماند: نمی ماند،
قواعد: نماند: مستقبل محقق الوقوع است که به صیغة ماضی از آن تعبیر شده است.
آرایه ها:نوعی جناس در ميان منظر و نظر / ایهام تناسب در وجه با منظر / تناسب در صاحب نظر و منظر و نظر
واج آرایی:تکرار آواي «s» و «z»
معنی بیت: اگر تنها ذات حق نظرگاه دیدة تو شود و از هر چیز جز خدا چشم بپوشی، بی گمان بینا دل و روشن روان خواهی گشت.
……………………….
9- بُنیادِ هَستیِ تو چو زیر و زِبَر شود
در دِل مَدار هیچ که زیر و زبر شوی
موضوع بیت:استقامت
مضمون بیت: غرق ذات خدا
معنی واژگان:بنياد: اساس /هستي: وجود/ زير و زبر شدن: در هم ريختن /در دل مدار: مترس، ترس به خود راه مده/ زير و زبر (در مصراع دوم) در پست و بلند روزگار مادي افتادن/ وقتي انسان از نظر رواني به مرحله اي رسيد که زير و زبر شد و در بحر خدا غرق شد نبايد از بلندمرتبه کردن و پست کردن اين روزگار بترسد.
آرایه ها: نوعی جناس در زير و زبر با زير و زبر
واج آرایی:تکرار حروف «ز» و «ر» و «د»
معنی بیت: اگر بنیان خودپرستی و انانیت تو واژگون شود، از این زیر و زبر شدن غم مدار چه کمال استقامت حال تو این است که از قید این نیستی هست نما برهی و باقی ببقای حق شوی.
………………………
10-گر در سَرَت هوایِ وِصالَست حافظا
باید که خاکِ دَرگَهِ اَهلِ هُنَر شوی
موضوع بیت:ادب –تواضع و فروتنی
مضمون بیت: راه وصال
معنی واژگان:هوي: عشق /وصال: رسيدن به يار/ خاک درگه اهل هنر: در پيشگاه هنرمندان (هنر عشق) چهره بر خاک ماليدن و اظهار حقارت و شاگردي کردن
آرایه ها:تضاد در هوا و خاک / تضاد در سر و خاک درگه
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: اگر آرزوی دیدار و پیوستن به محبوب ازلی در اندیشة توست، باید کمر خدمت صاحبان کمال و معرفت را بر میان بندی.
………………………..