- *غزل 479*
1-صُبحَست و ژاله میچَکَد از ابرِ بَهمَنی
بَرگِ صَبوح ساز و بِدِه جامِ یک منی
2-در بَحرِ مایی و مَنی افتاده ام، بیار
مَی تا خَلاص بَخشَدَم از مایی و منی
خونِ پیاله خور که حَلالَست خونِ او
در کارِ باده باش که کاریست کردنی
3-خونِ پیاله خور که حَلالَست خونِ او
در کارِ یار باش که کاریست کردنی
4-ساقی به دَست باش که غَم در کَمینِ ماست
مُطرِب نگاه دار هَمین رَه که میزنی
مَی دِه که سر به گوشِ من آورد چَنگ و گفت
خوش باش و پَند بِشنو ازین پیرِ مُنحَنی
5-مَی دِه که سر به گوشِ من آورد چَنگ و گفت
خوش بگذران و بِشنو ازین پیرِ مُنحَنی
6-ساقی به بی نیازیِ رِندان که، مَی بده
تا بِشنوی زصوتِ مُغَنّی هُوَ الغَنِی
ساقی به بی نیازیِ یَزدان که، مَی بده
تا بِشنوی زصوتِ مُغَنّی هُوَ الغَنِی
*حافِظ نِهالِ قَدِ تو در جویبارِ دِل
خون خورد و بَر نشاند ، تو خواهی که بَرکَنی
******************************
وزن غزل 479: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1-صُبحَست و ژاله میچَکَد از ابرِ بَهمَنی
بَرگِ صَبوح ساز و بِدِه جامِ یک منی
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت – سحرخیزی
مضمون بیت: صبح زمستان و شراب صبحگاهي
معنی واژگان: صبح: بامداد/ ژاله: باران /ابر بهمني: ابري که در بهمن ماه بر فراز آسمان آمده است/ برگ: وسيله، اسباب/ صبوح: شراب صبحگاهي/ ساز: آماده کن /جام يک مني: جام بزرگ
آرایه ها: تناسب در صبح و باران و زمستان و صبوح و جام
واج آرایی: تکرار حرف «ب»
معنی بیت: ساقیا، بامداد است و از ابر بهمن ماه قطره های شبنم می بارد، ساز و برگ بزم باده نوشی صبحگاهی را آماده کن و ساغری سرشار که یک من باده گنجایش داشته باشد، برای ما بیاور.
………………………………
2-در بَحرِ مایی و مَنی افتاده ام، بیار
مَی تا خَلاص بَخشَدَم از مایی و منی
موضوع بیت: تکبّر (علاج تکبر)
مضمون بیت: شراب و خودپسندي
معنی واژگان: مايي و مني: خودپسندي و خودبيني و تکبر/ خلاص: رهايي
آرایه ها:مايي و مني و مي نوعي هماهنگي دارند/ بحر مايي و مني: مايي و مني به دريا تشبيه شده است
واج آرایی:تکرار حرف «م»
معنی بیت: من در دریای خودپرستی و لاف مستی زدن غرقه شده ام، بادة معرفت بده تا مرا از قید خودی و خودپرستی برهاند.
…………………………….
3-خونِ پیاله خور که حَلالَست خونِ او
در کارِ یار باش که کاریست کردنی
موضوع بیت: کشش و کوشش (کوشش در راه وصال)
مضمون بیت: شراب و يار
معنی واژگان:خون پياله: يعني شراب که قرمز رنگ است/ معمولاً خوردن خون حرام است ولي خوردن خون جام حلال است/ در کار يار باش: هميشه مشغول کار مربوط به معشوق خود باش/ کاري است کردني: کاري است که ارزش انجام دادن را دارد
قواعد: کردنی: یای آخر کردنی یای لیاقت و لزوم است، صفت کار.
آرایه ها:نوعی تضاد در خون و حلال / تناسب درکار و کردن
واج آرایی:تکرار حرف «ک» و «ر» در مصراع دوم] معنی بیت: خون جام را بنوش که خون پیاله نوشیدن رواست، به عشق دوست بپرداز که مهرورزی کاری شایسته انجام دادن است؛ سعدی گوید:
می حلالست کسی را که بود خانه بهشت
خاصه از دست حریفی که برضوان ماند
………………………………
4-ساقی به دَست باش که غَم در کَمینِ ماست
مُطرِب نگاه دار هَمین رَه که میزنی
موضوع بیت:عنایت (انتظار عنایت از ساقی و مطرب)
مضمون بیت: ساقي و مطرب
معنی واژگان:به دست باش: آگاه باش و تقصير مکن/ مطرب: نوازنده /نگاه دار: ادامه بده/ همين ره: همين آهنگ/ مي زني: مي نوازي
آرایه ها: نوعی جناس در کمين و همين / ایهام تناسب در ره و کمين
واج آرایی:تکرار حروف «س» و «م»
معنی بیت: ساقیا، آگاه باش که اندوه دنیا از نهانگاه قصد حمله دارد و ای خنیاگر همین آهنگ که می نوازی بنواز و همین پرده را نگاهدار و باز بزن.
…………………………..
5-مَی دِه که سر به گوشِ من آورد چَنگ و گفت
خوش بگذران و بِشنو ازین پیرِ مُنحَنی
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: نصيحت پير کوژپشت
معنی واژگان:چنگ: سازي است زهي که سرش خميده است و مانند کوژپشت شده است/ پير منحني: پير خميده و کوژپشت
آرایه ها:تناسب در گوش و شنيدن /پیر منحنی: به استعاره مراد چنگ
واج آرایی:تکرار حروف «گ» و «ن»
معنی بیت: باده بریز و بده که چنگ آهسته در گوش من چنین گفت: زندگی را به خوشی سپری ساز و پند چنگ این پیر خمیده قامت را بنیوش.
……………………………
6-ساقی به بی نیازیِ رِندان که، مَی بده
تا بِشنوی زصوتِ مُغَنّی هُوَ الغَنِی
موضوع بیت: عنایت (طلب عنایت از ساقی )
مضمون بیت: رندان و بي نيازي و خدا و بي نيازي
معنی واژگان:بي نيازي: عدم احتياج به غير/ رندان: کساني که ظاهري بد و باطني نيکو دارند و از دقايق عمر براي رسيدن به خدا استفاده مي کنند/ صوت: آواز/ مغني: آواز خوان، مطرب /هوالغني: خدا بي نياز است
آرایه ها:تناسب در بي نياز و غني / تناسب در صوت و مغني
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: ای ساقی تو را به غنای دل وارستگان قلندر سوگند می دهم که باده چندان به ما بنوشان تا از آوای سرودخوان بزم بانگ هوالغنی (خدا بی نیازست)به گوش برسد، در حاشیة صفحة 340 دیوان حافظ تصحیح قزوینی در برخی نسخ بی نیازی یزدان بجای بی نیازی رندان آمده که بر متن ترجیح دارد.
………………………….