*غزل 466*
1- این خِرقه که من دارم در رَهنِ شَراب اَولی
وین دَفتـَــرِ بیمَعنی غَــرقِ مَیِ ناب اَولی
2-چون عُمر تَبَه کردم، چَندان که نِگَه کردم
در کُنجِ خَراباتـــی، افتاده خـَــراب اولی
چون مَصلَحَت اندیشی دور است ز دَرویشی
هم سینه پـُـر آتَش به ، هم دیده پُرآب اولی
3- چون مَصلَحَت اندیشی دور است ز دَرویشی
هم سینه پـُـر از آتَش، هم دیده پُرآب اولی
من حالِ دِلِ زاهد با خَلق نخواهم گفت
کاین قِصِّه اگر گویم با چَنگ و رَباب اولی
4- من حالَتِ زاهد را با خَلق نخواهم گفت
این قِصِّه اگر گویم با چَنگ و رَباب اولی
تا بی سَر و بی پایَم مانندِ فَلَک زین پَس
در سَر هَوَسِ ساقـی در دَست شَراب اولی
5- تا بی سَر و پا باشد اوضاعِ فَلَک زین دَست
در سَر هَوَسِ ساقـی در دَست شَراب اولی
از هَمچو تو دِلـــــداری دل بَرنَکَنَــم آری
چون نازکَشَم باری زان زُلفِ به تاب اولی
6- از هَمچو تو دِلـــــداری دل بَرنَکَنَــم آری
چون تاب کَشَم باری زان زُلفِ به تاب اولی
7- چون پیر شُدی حافظ از مَیکَده بیرون آی
رِندی و هَوَسناکی در عَهــــدِ شَباب اولی
*******************************
وزن غزل:مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن(بحر هزج مثمن اخرب)
1- این خِرقه که من دارم در رَهنِ شَراب اَولی
وین دَفتـَــرِ بیمَعنی غَــرقِ مَیِ ناب اَولی
موضوع بیت:سود و زیان (سالک و تجارت عشق )
مضمون بیت: خرقه و دفتر و شراب
معنی واژگان:خرقه: لباس درويشي و صوفيانه/ رهن: گرو/اولي: بهتر است، سزاوارتر/ دفتر بي معني: کتابي که در آن سخن از عشق نيست/ مي ناب: شراب خالص
قواعد: اولی: افعل تفضیل.
آرایه ها:تناسب در خرقه و دفتر
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: این دلقی که من برتن پوشیده دارم؛سزاوارتر آن است که برای خرید باده به گرو گذاشته شود و دفتردانش مارا که حقیقتی درآن نیست،به آب می خالص شستن سزاوارتراست.
……………………………..
2-چون عُمر تَبَه کردم، چَندان که نِگَه کردم
در کُنجِ خَراباتـــی، افتاده خـَــراب اولی
موضوع بیت:سود و زیان (سالک و تجارت عشق )
مضمون بیت: حاصل تجربه ي عمر
معنی واژگان:تبه کردم: از بين بردم، بدون فايده از دست دادم/ چندان که: هر قدر که/نگه کردم: توجه کردم/ خرابات: ميخانه/ خراب: مست مست
آرایه ها:نوعی جناس در ميان خرابات و خراب
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: چون زندگانی خود را ضایع کردم،هر چند نگریستم،دریافتم سزاوارتر آن است که در گوشۀ میکدۀ رندان مست و خراب بمانم.
…………………………..
3- چون مَصلَحَت اندیشی دور است ز دَرویشی
هم سینه پـُـر از آتَش، هم دیده پُرآب اولی
موضوع بیت: سالک(سالک وترک مصلحت اندیشی)
مضمون بیت: بهترين برنامه ي زندگي، عشق و شيفتگي
معنی واژگان:مصلحت انديشي: خير و صلاح خود را در نظر گرفتن/ درويشي: صوفي گري حقيقي/ پر از آتش: پر از آتش عشق/ پرآب: پر از اشک/ مصلحت انديشي فردي (از غير درويش حقيقي) آرامش دل و خندان بودن است و وقتي درويش از اين مصلحت انديشي دور مي شود سينه اش پر از آتش عشق مي شود و چشماني گريان پيدا مي کند
آرایه ها:تضاد در آتش و آب /تضاد در مصلحت انديشي و درويشي
واج آرایی:تکرار حروف «ي» و «ش» و آواي «s».
معنی بیت: چون به اندیشۀ سود و صلاح خود بودن ازآئین درویشی و فقر که تسلیم و رضاست دوراست؛پس چه بهترکه عاشق صادق همواره در سوز و گداز باشد واشک وی روان.
……………………………………..
4- من حالَتِ زاهد را با خَلق نخواهم گفت
این قِصِّه اگر گویم با چَنگ و رَباب اولی
موضوع بیت:زاهدی و رندی در برابر هم
مضمون بیت: زاهد و حافظ
معنی واژگان:حالت: وضع/ زاهد: مقصود زاهد رياکار است/ چنگ و رباب: دو آلت موسيقي است./ حافظ مي خواهد بگويد که حالت زاهد رياکار آن قدر بد است که گفتني نيست اما مي گويد اگر بگويم همراه ساز و آواز مي گويم که حالت طنز و شوخي داشته باشد.
آرایه ها:تناسب در رباب و چنگ
واج آرایی:تکرار حرف «گ»
معنی بیت: وضع و حال پارسای ریاکار را با مردم نخواهم گفت و اگر باز گویم سزاوارتر آن است که سرگذشت وی آشکارا با نوای چنگ و رباب بگویم(تا بیش دیگران را نفریبد)
………………
5- تا بی سَر و پا باشد اوضاعِ فَلَک زین دَست
در سَر هَوَسِ ساقـی در دَست شَراب اولی
موضوع بیت:سالک (در کار سلوک همت گماشتن )
مضمون بیت: در دنياي بي ثبات مستي بهترين کار است
معنی واژگان:بي سر و پا: بي آغاز و انجام، پست و حقير/ زين دست: اين طور، اينگونه/ هوس: عاشقي، شيفتگي
قواعد: بی سر وپا:مجازاً به معنی پریشان و نا بسامان؛صفت مرکب،مسند.
آرایه ها:جناس در سر و سر/جناس در دست و دست / تضاد در سر و پا / تناسب در ساقي و شراب /ایهام در بی سر و پا
واج آرایی: تکرار آواي «z» و تکرار حرف «س»
معنی بیت: تا حال گردون بدین گونه پریشان و نا بسامان باشد،سزاوارآن است که در دست ساغر گیری و در سرهوای دیدار ساقی داشته باشی.
…………………………………
6- از هَمچو تو دِلـــــداری دل بَرنَکَنَــم آری
چون تاب کَشَم باری زان زُلفِ به تاب اولی
موضوع بیت: سالک (در کار سلوک همت گماشتن )
مضمون بیت: زلف يار
معنی واژگان:دلدار: معشوق/ دل برکندن: صرفنظر کردن، منصرف شدن/ تاب کشيدن: رنج کشيدن/ باري: در هر حال/ بتاب: پرچين و شکن، تابدار/ تاب:خشم وآزار.
قواعد: بتاب: صفت مرکب از پیشوندبه +تاب(اسم)؛زلف موصوف.
آرایه ها: جناس در ميان تاب و تاب /جناس گونه ای ميان دلداري و آري /نوعی جناس در آري و باري
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: ازدلبری چون تو دل برنمی گیرم و چون مقررشده است که خشم وآزارتحمل کنم،به هرحال سزاوارترآن است که این محنت ازآن گیسوی تابداربه من برسد.
……………………………
7- چون پیر شُدی حافظ از مَیکَده بیرون آی
رِندی و هَوَسناکی در عَهــــدِ شَباب اولی
موضوع بیت:پیری و جوانی (پیری و پرهیزگاری)
مضمون بیت: حافظ و پيري
معنی واژگان:رندي: در معني منفي آن است؟ /شباب: جواني
آرایه ها:تضاد در شباب و پیر
واج آرایی:تکرار آوای«h»
معنی بیت: چون کهنسال و ناتوان شدی ازمیخانه بیرون شو؛سزاوارترآن است که درروزگارجوانی بی قیدی و هوسبازی کنندنه هنگام پیری و ناتوانی.
………………………..