- * غزل 461 *
1- کَتَبتُ قِصَّهَ شَوقــــی و مَدمَعی باکی
بیـا کـه بی تـو به جان آمدم، زِ غَمناکی
بَسا که گفتهام از شوق، با دو دیدۀ خویش
اَیا منازِلَ سَلمـــــی فَـاَینِ سَـلمــــاکِ
2- بَسا که گفتهام از شوق، با دو دیدۀ خود
اَیا منازِلَ سَلمـــــی فَـاَینِ سَـلمــــاکِ
عَجیـب واقـعهای و غَـریب حادثهای است
اَنَـا اصطَبَــرتُ قَتیِــلاً و قَــاتِـلی شــاکی
3- عَجیـب واقـعهای و غَـریب حادثهای
اَنَـا اصطَبَــرتُ قَتیِــلاً و قَــاتِـلی شــاکی
4- که را رَسَد که کُنَد عِیبِ دامَنِ پاکَت
که هَمچو قَطره که بَر بَرگِ گُل چِکَد، پاکی
ز خاکِ پایِ تو داد آبِ روی لاله و گُل
چو کِلـکِ، صُنـع رَقَـم زد بَر آبی و خـاکی
5- ز خاکِ پایِ تو داد آبِ روی لاله و گُل
چو کِلـکِ، صُنـع رَقَـم زد به آبی و خـاکی
صَـبا عَبـیرفَشـان است ،سـاقیا بـَرخیز
وَ هَـاتِ شَـمـسَـهَ کَـــرمٍ مُطَــیَّبٍ زاکــی
6- صَـبا عَبـیرفشـان گَشـت ،سـاقیا بـَرخیز
وَ هَـاتِ شَـمـسَـهَ کَـــرمٍ مُطَــیَّبٍ زاکــی
7- دَعِ التَّکاسُلَ تَغنَـــم فَقَد جـَـرَی مَثَلٌ
کـه زادِ راهـرَوان، چُـستی اسـت و چالاکی
8- اَثَر نماند زِ من، بی شَمایِلَت آری
اَرَی مَآثِرَ مـَحیـــایَ مـِن مـَُـحَیّـاکِ
زِ وَصفِ حُسنِ تو حافظ چگونه دَم بِزَنَد
که چو ن صفاتِ الهی وَرایِ اِدراکی
9- زِ وَصفِ حُسنِ تو حافظ چگونه نُطق زَنَد
که هم چو صُنـــعِ خدایـی، وَرایِ اِدراکی
*****************************
وزن غزل 461 : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن ( بحر مجتث مثمن مخبون اصلم )
1- کَتَبتُ قِصَّهَ شَوقــــی و مَدمَعی باکی
بیـا کـه بی تـو به جان آمدم، زِ غَمناکی
موضوع بیت:حدیث فراق-رؤیت (تمنای دیدار)
مضمون بیت: دوري يار
معنی واژگان:به جان آمدن: نزديک مرگ بودن
قواعد: باکی ، شاکی ، زاکی را که تنوین دارد و در قافیه باید باکِ شاکِ زاکِ نوشت و کسره را باشباع خواند .
آرایه ها:ملمع
واج آرایی:آوای «gh»
معنی بیت: داستان اشتیاق به دوست را نوشتم و چشم من گریان است ؛ بشتاب که جدا از تو از غمگینی جانم به لب رسید .
…………………………..
2- بَسا که گفتهام از شوق، با دو دیدۀ خود
اَیا منازِلَ سَلمـــــی فَـاَینِ سَـلمــــاکِ
موضوع بیت:یار(در جستجوی کوی یار)
مضمون بیت: جستجوي معشوق
معنی واژگان:سلمي: از عرايس شعري است و به صورت اسم عام به معني معشوق به کار مي رود.
آرایه ها:ملمع.
واج آرایی:تکرار حرف «س»
معنی بیت: از اشتیاق به دیدار تو بارها با دو چشم خود چنین گفته ام : ای منزلگاه سلمی ( مقصود معشوق من ) سلمی تو ( سلمای تو ) کجاست .
………………………….
3- عَجیـب واقـعهای و غَـریب حادثهای
اَنَـا اصطَبَــرتُ قَتیِــلاً و قَــاتِـلی شــاکی
موضوع بیت:عشق(شهید راه عشق)
مضمون بیت: عاشق و معشوق
معنی واژگان:عجيب: شگفت انگيز/ واقعه: اتفاق /غريب: نادر، کمياب /عجیب واقعة : پیش آمدی شگفت ، و همچنین است غریب حادثة
قواعد: عجیب واقعة : صفت و موصوف
آرایه ها:ملمع/ترادف در واقعه و حادثه
واج آرایی:تکرار آوای «آ»
معنی بیت: پیش آمدی شگفت و رویدادی کم نظیرست : من که کشتة عشقم ، شکیبائی ورزیدم ولی کشندة من ( معشوق ) دادخواه و شاکی است
…………………………….
4- که را رَسَد که کُنَد عِیبِ دامَنِ پاکَت
که هَمچو قَطره که بَر بَرگِ گُل چِکَد، پاکی
موضوع بیت:مقام اخلاص
مضمون بیت: پاک دامني معشوق يا ممدوح
معنی واژگان: که را رسد: چه کسي مي تواند/ عيب کردن: ايراد گرفتن، سرزنش کردن
آرایه ها:استفهام انکاری
واج آرایی:تکرار حرف «ک»
معنی بیت: چه کسي مي تواند بر دامن پاک تو عيب بگيرد؟ زيرا که تو مانند قطره ي شبنمي که بر روي گل مي چکد، پاکي.
محصول بيت ــ كه جرئت مىكند كه دامن پاكات را لكهدار كند: كه مىتواند؟ به طريق استفهام انكارى.
زيرا تو چون برگ گلى كه بر رويش قطره مىچكد پاكى، يعنى تو مانند برگ گلى كه بر رويش قطره شبنم مىنشيند پاك هستى.
………………………
5- ز خاکِ پایِ تو داد آبِ روی لاله و گُل
چو کِلـکِ، صُنـع رَقَـم زد به آبی و خـاکی
موضوع بیت:اولیای الهی(مقام اولیاء)
مضمون بیت: معشوقي برتر از لاله و گل
معنی واژگان:آب: زينت و زيور/ آبی و خاکی : آفریدگان بحری و بری/ روي: چهره/ کلک صنع: قلم آفرينش/ رقم زدن: بر صفحه ي روزگار ترسيم کردن، به وجود آوردن/ آبي: موجودات بحري/ خاکي: موجودات برّي/
قواعد: آبی و خاکی : صفت جانشین موصوف
آرایه ها: تناسب و تضاد ميان خاک و آب /تناسب و تضاد در آبي و خاکي / تناسب در کلک صنع با رقم زدن و آب دادن / تشبيه مضمر و تفضيل معشوق به لاله و گل.
واج آرایی:تکرار حروف «ل» و «ک»
معنی بیت: آنگاه که خامة آفرینش نقش آفریدگان بحری و بری را میزد ، رونق و تازگی بلاله و گل از غبار قدم تو بخشید .
……………………
6- صَـبا عَبـیرفشـان گَشـت ،سـاقیا بـَرخیز
وَ هَـاتِ شَـمـسَـهَ کَـــرمٍ مُطَــیَّبٍ زاکــی
موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت از ساقی)
مضمون بیت: فصل بهار و شراب
معنی واژگان:عبيرفشان: عطرآگين، افشاننده ي بوي گلها.
آرایه ها:ملمع.
واج آرایی:تکرار حرف «ش» و آوای «s»
معنی بیت: باد بهاری عطر میپراگند ، ای ساقی ، برخیز و خورشید تاک ( بادة ناب ) را که خوشبوست و پاکیزه است ، بیار و بده .
………………………….
7- دَعِ التَّکاسُلَ تَغنَـــم فَقَد جـَـرَی مَثَلٌ
کـه زادِ راهـرَوان، چُـستی اسـت و چالاکی
موضوع بیت:کشش وکوشش (کوشش در راه وصال)
مضمون بیت: دور داشتن از تنبلي
معنی واژگان:زاد: توشه/ چستي: جنبش و حرکت /چالاکي: زرنگي
آرایه ها: تضاد در تکاسل با چستي و چالاکي
واج آرایی:تکرار حروف «س» و «چ»
معنی بیت: تن آسانی و سست کوشی را رها کن تا سود بری ؛ همانا مثلی سایرست که توشة پویندگان راه عشق چابکی و جلدی است .
……………………………..
8- اَثَر نماند زِ من، بی شَمایِلَت آری
اَرَی مَآثِرَ مـَحیـــایَ مـِن مـَُـحَیّـاکِ
موضوع بیت:حدیث فراق(بلای هجران)
مضمون بیت: فراق
معنی واژگان:شمايل: خوبيها، عادات نيک، چهره، روي
قواعد: شمايل: جمع شميله
آرایه ها:ملمع.
واج آرایی:تکرار حروف «م» و «ی»
معنی بیت: جدا از چهره نکو و اندام زیبا و خوی نیک تو از من نشانی نماند آثار نیک و نمایان زندگی خود را از پرتو رخسار تو می بینم و می شناسم .
…………………………
9- زِ وَصفِ حُسنِ تو حافظ چگونه نُطق زَنَد
که هم چو صُنـــعِ خدایـی، وَرایِ اِدراکی
موضوع بیت:یار(یاربی همتا)
مضمون بیت: حافظ و ناتواني از وصف يار
معنی واژگان:وصف: چگونگي، صفت، چگونگي گفتن، صفت گفتن/ نطق زدن: سخن گفتن/ صنع: هنر/ ورا: بالاتر / ادراک: فهم و درک کردن
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: حافظ نمی تواند در وصف زیبائی تو سخن گوید ، چه مانند کارهای خدائی برتر از حد دریافت و شناخت میباشی .
………………………….