- *غزل 455*
1-عُمر بُگذَشت به بــیحاصِلی و بُوالهَوَسی
ای پِسَر جامِ مِیام دِه که به پیری برسی
2- چه شِکَرهاست در این شهر،که قانِع شدهاند
شاهبـازانِ طَریقـَــــت به مَقــــامِ مَگَسی ؟
دوش در خِیلِ غُلامــانِ دَرَش مــیرفتم
گفت: ای بیدِلِ بیچاره تو باری چه کسی ؟
3- دوش در خِیلِ غُلامــانِ دَرَش مــیرفتم
گفت: ای عاشقِ بیچاره تو باری چه کسی ؟
4- با دلِ خون شده چون نافه خوشَش باید بود
هر که مَشهورِ جهان گشت به مُشکین نفسی
5- لَمَعَ البَرقُ مِنَ الطُّورِ و آنَستُ بِهِ
فَلَعَلَّـــیِ لـَکَ آتٍ بِشِهابٍ قَبَسٍ
کاروان رفت و تو در راهِ کَمینگاه به خواب
وَه که بَس بیخَبـَـر از این همه بانگِ جَرَسی
6- کاروان رفت و، تو در خواب و بیابان در پیش
وَه که بس بیخَبـَـر از غُلغُلِ چندین جَرسی
بال بُگشای و صَفیـــر از شَجَـرِ طوبی زن
حِیف باشد چو تو مرغی که، اسیر ِقفسی
7- بال بُگشا و صَفیـــر از شَجَـرِ طوبی زن
حِیف باشد چو تو مرغی که، اسیر ِقفسی
تا چو مِجمَـر نفسی، دامنِ جانان گیریم
جان نهادیم بر آتش ز پیِ خوش نفسی
8- تا چو مِجمَـر نفسی، دامنِ جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پیِ خوش نفسی
9-چند پویَد به هوایِ تو ز هر سو حافظ؟
یَسَّرَ اللهُ طــَـــــریقاً بِک یا مُلتَمَسیِ
*******************************
وزن غزل:فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن(بحر رمل مثمن مخبون محذوف)
1-عُمر بُگذَشت به بــیحاصِلی و بُوالهَوَسی
ای پِسَر جامِ مِیام دِه که به پیری برسی
موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت -پیر(راهیابی به محضر پیر)
مضمون بیت: دريغ از گذشت عمر
معنی واژگان:بي حاصلي: بدون نتيجه بودن/ بوالهوسي: هوسرانی، گذراندن وقت به دنبال آرزوها و هوسها/ پسر: مقصود مغبچه ي ميخانه است/ در شعر طنزي نهفته است که هم شرابخواري را بوالهوسي نمي داند و هم مغبچه را به اين تشويق مي کند/ بوالهوسی: املای صحیح این کلمه در سیاق فارسی بلهوسی است چه این ترکیبی است از پیشوندبل فارسی به معنی پر و بسیار و هوس و یای مصدری؛ نظیر این پیشوند در کلمۀ بلکامه و بلکارزار دیده میشود.
آرایه ها: نوعی تضاد در پسر و پير
واج آرایی:تکرار حرف «ب» و آواي «s» و «z»
معنی بیت: زندگانی به هوسرانی بی نتیجه سپری شد،ای فرزند،ساغر باده بیاور و به ما بده که از خداوند می خواهم که زنده بمانی و پیر شوی.
……………………………..
2- چه شِکَرهاست در این شهر،که قانِع شدهاند
شاهبازانِ طَریقـَت به مَقامِ مَگَسی ؟
موضوع بیت:انسان کامل(دل نبستن انسان به دنیا)
مضمون بیت: انتقاد از سالکان زمان
معنی واژگان:شکر: مقصود جاه و مقام و مال و منال دلخواهي است که همه را فريفته مي کند و چون شکر شيرين است/ شاهبازان طريقت: سالکان راه حق/ مقام مگس: مقامي حقير و پست
آرایه ها:تضاد در شاهباز و مگس / تناسب در شکر و مگس
واج آرایی: تکرار حرف «ش» و آواي «آ» معنی بیت: در صفحۀ558جامع نسخ دیوان حافظ تألیف مسعود فرزاد در یک نسخه به «شکار مگسی» به جای به «مقام مگسی» آمده که برمتن ترجیح دارد.
اینک معنی بیت به هر دو وجه:نمیدانم دراین شهر چه جلوه های فریبنده و خوشی است که سالکان شاهین پرواز طریق معرفت را از سیردر جهان برین باز داشته و به صید یک مگس قانع ساخته است(یا به مقام یک مگس خرسند داشته است).
…………………………
3- دوش در خِیلِ غُلامــانِ دَرَش مــیرفتم
گفت: ای عاشقِ بیچاره تو باری چه کسی ؟
موضوع بیت:پیر(طلب عنایت مرید از پیر)
مضمون بیت: عاشق بيچاره اي که کمتر از غلامان معشوق است
معنی واژگان:دوش: ديشب/ خيل: دسته، گروه/ باري: ديگر
واج آرایی: تکرار حرف «ر» در بيت و حرف «د» در مصراع اول
معنی بیت: دیشب در جمع چاکران درگاه وی راه می سپردم،یارگفت:ای بیدل نا توان تو به هر حال کسی نیستی که غلامی درگاه ما را شایسته باشی.
……………………………..
4- با دلِ خون شده چون نافه خوشَش باید بود
هر که مَشهورِ جهان گشت به مُشکین نفسی
موضوع بیت:مقام صبر و رضا
مضمون بیت: عاشق و بيان گرم و گيراي او
معنی واژگان:دل خون شده: دل پرغصه/ نافه: ناف آهوي ختن که پر از مشک است/ خوشش بايد بود: بايد خوشحال باشد/ مشکين نفسي: دم گرمي و بيان گيرا داشتن
آرایه ها:تناسب در خون و نافه و مشکين
واج آرایی: تکرار حرف «ش»
معنی بیت: آن که به صاحب نفسی و دم خوش شهرۀ آفاق گشت،بایدمانند نافه با دل خونین بسازد و خوش نفس و شیرین سخن باشد.
……………………………….
5- لَمَعَ البَرقُ مِنَ الطُّورِ و آنَستُ بِهِ
فَلَعَلَّـــیِ لـَکَ آتٍ بِشِهابٍ قَبَسٍ
موضوع بیت:تجلی(تجلی یار)
مضمون بیت: خبري از وصال
معنی واژگان:شهاب: شعله ي نور يا شعله آتش/ قبسي: مقداري از آتش، حبه اي از آتش/ اشاره است به آيه شريفه ي فَلَمّا قضي موسي الاجل و سار باهله آنس من جانب الطّور ناراً (قصص آيه 29) و نيز اين آيه «اذ قال موسي لاهله اني آنست ناراً سآتيکم منها بخير او آتيکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون (نمل آيه 7) همچنين آيه دهم از سوره ي طه/
آرایه ها:در شعر تلميح است.
واج آرایی:تکرار حرف «ل»
معنی بیت: برق از کوه طور درخشید و من آن را دیدم،پس شاید برای تو پاره ای آتش افروخته بیاورم- مرحوم قزوینی در حاشیۀ صفحۀ318دیوان حافظ نوشته اند،اشاره به آیۀ شریفۀ« فلما قضی موسی الاجل و سار باهله آنس من جانب الطور ناراً» الخ و نیز این آیه:«اذ قال موسی لاهله انی آنست ناراً سآتیکم منها بخبراً او آتیکم بشهاب قبس لعلکم تصطلون»؛«وآنس» از باب افعال چنان که در دو آیۀ شریفه ملاحظه شد همیشه متعدی به نفس است و متعدی بباء استعمال نشده بنابراین«آنست به» در بیت خواجه از ضرورت شعر و باء زائده خواهدبود،چنانکه مشهود است تلمیحی دارد به داستان حضرت موسی درآنگاه که پیمان خدمت کردن برای حضرت شعیب را به پایان رساند و با اهل بیت خویش از حضور آن حضرت به خانه و دیار خود باز می گشت ناگهان آتشی از سوی کوه طور دید؛با اهل بیت خودگفت در این جا درنگ کنید که من آتشی از دور می بینم؛اینک میروم تا شایدازآن خبری آوردم یا برای گرم شدن شما پاره ای ازآن برگیرم،چون موسی به نزدیکی آتش رسید،از جانب وادی ایمن درآن بقعه مبارک از درخت مقدس ندائی شنید که ای موسی آگاه باش که من خدای یکتا پروردگار جهانیانم.
………………………
6- کاروان رفت و، تو در خواب و بیابان در پیش
وَه که بس بیخَبـَـر از غُلغُلِ چندین جَرسی
موضوع بیت: غفلت (غفلت زدایی از سالک با هشدار)
مضمون بیت: گذشت عمر و بيخبري
معنی واژگان:کاروان: قافله، مقصود کاروان عمر است/ بس: بسيار/ بي خبر: غافل/ غلغل: سر و صدا /جرس: زنگ، زنگ شتر
قواعد: وه: از اصوات یا شبه جمله است برای بیان تعجب و افسوس یعنی در شگفتیم و افسوس میخورم/چندین جرس: صفت موصوف.
آرایه ها: تناسب در کاروان و بيابان و غلغل و جرس
واج آرایی:تکرار حروف «ر» و «د»
معنی بیت: کاروان عمر گذشت و تو در خواب غفلت به سر مي بري، در حالي که بيابان فنا و مرگ مقابل توست و شگفتا از تو که با صداي چندين جرس هم چنان بي خبر و ناآگاهي.
محصول بيت ــ كاروان رفت و حال آن كه تو در كمينگاه در خوابى، وه كه از غلغل اينهمه جرس بىخبرى: اينهمه نفوس به آخرت پيوست، اما تو هنوز در خواب غفلتى، حيف كه از سخنان اين همه مرشد بىخبرى، حاصل، مرشدها دائمآ متوجهات مىكنند كه توشه آخرت را فراموش مكن، اما تو از شدت غفلت متنبه نمىشوى.
……………………………..
7- بال بُگشا و صَفیـــر از شَجَـرِ طوبی زن
حِیف باشد چو تو مرغی که، اسیر ِقفسی
موضوع بیت:انسان کامل(مقام انسان کامل)
مضمون بیت: مقام انسان
معنی واژگان:بال بگشا: پرواز کن/ صفير زدن: نغمه سرايي کردن مرغان، صدا کردن مرغان/شجر طوبي: درختي است در بهشت/ حيف باشد: ظلم است، ستم است.
آرایه ها: تناسب در بال و صفير و مرغ و اسير قفس
واج آرایی:تکرار آوای «s»
معنی بیت: پرواز کن و ازسرشاخسار درخت بهشتی طوبی آواز در ده،دریغم آید که تو،پرندۀ خوش آوا گرفتار تنگنای قفس باشی.
………………………………
8- تا چو مِجمَـر نفسی، دامنِ جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پیِ خوش نفسی
موضوع بیت:همّت(تلاش برای یافتن پیر)
مضمون بیت: عاشق و جان بر آتش نهادن
معنی واژگان:مجمر: آتشدان، منقل ،عودسوز/
نفسي: يک لحظه /جانان: معشوق /ز پي: براي/ خوش نفسي: گرم و گيرايي، معطّر کردن فضا/ معمولاً زيبارويان (و اصولاً زنان) در فصل زمستان براي گرم شدن دامن خود را بر روي آتشدان مي گرفته اند
آرایه ها: تناسب در مجمر و آتش و خوش نفس
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: تا مانندعودسوز یک نفس دستم به دامن یار برسد جان عزیز را برای دم خوش یافتن برآتش غم نهادیم به این امید که یاری برما گذاری آرد.
…………………………………..
9-چند پویَد به هوایِ تو ز هر سو حافظ؟
یَسَّرَ اللهُ طــَـریقاً بِک یا مُلتَمَسیِ
موضوع بیت:عنایت(التجاء به درگاه پیر)
مضمون بیت: حافظ و آرزوي رسيدن به معشوق
معنی واژگان:پوييدن: دويدن/ هوا: عشق. آرایه ها:ملمع است
واج آرایی:آوای «h»
معنی بیت: حافظ تا کی به دوستاری تو به هرسو دوان رود،ای مطلوب من،خداوند راه رسیدن مرا به سوی تو آسان سازد.
…………………………………