• *غزل 453*

1-  ای که دایِم به خویش مَغروری

           گـر تو را عِشق نیست مَعذوری

2-  گِردِ دیوانِگانِ عشق،مَگـَـرد

            که به عَقلِ عَقیله مَشهوری

مَستیِ عِشق نیست در سَرِ تو

          زانکه تو مَستِ آبِ انگـــوری

3-  مَستیِ عِشق نیست در سَرِ تو

           رو که تو مَستِ آبِ انگـــوری

رویِ زَرد است و آهِ دَردآلود

            عاشقان را گُواهِ رَنجــوری

4-  رویِ زَرد است و آهِ دَردآلود

            عاشقان را دَوایِ رَنجــوری

*مِهرِ آن ماه بایَدَت وَرزید

             گرچه چون آفتاب مَشهوری

5-  بُگذَر از نام و نَنگِ خود حافظ

           ساغرِ مَی ‌طلب که مَخمُوری

*****************************

وزن غزل: فاعلاتن مفاعلن فع لن ( بحر خفیف مسدس مخبون اصلم)

1-  ای که دایِم به خویش مَغروری

           گـر تو را عِشق نیست مَعذوری

موضوع بیت:تواضع و فروتنی(عشق و خاکساری)

مضمون بیت: عشق و خودپسندي

معنی واژگان:دايم: هميشه، همواره/ مغرور: فريفته، خودپسند/ معذور: بي گناه، کسي که عذرش پذيرفته است

سعدی گوید:

تو در کمند نیفتاده ای و معذوری

     از آن بقوت بازوی خویش مغروری

واج آرایی:تکرار حرف «ي»

معنی بیت: ای آنکه پیوسته فریفتة خویشی، اگر از عشق بیخبری، عذرت خواسته است، چه مغرور از عشق بوئی نتواند برد، سعدی گوید:

تو در کمند نیفتاده ای و معذوری

     از آن بقوت بازوی خویش مغروری

……………………………..

2-  گِردِ دیوانِگانِ عشق،مَگـَـرد

            که به عَقلِ عَقیله مَشهوری

موضوع بیت:عشق و عقل(برتری عشق بر عقل)

مضمون بیت: دعواي عقل و عشق

معنی واژگان:گردگشتن: نزديک شدن ديوانگان /عشق: کساني که به جهت عشق ديوانه شده اند/ عقل عقيله: عقل پاک و شريف و نفيس، عقل و خرد مقيد کننده

قواعد: عقیله: صفت عقل

آرایه ها: تضاد در ديوانه و به عقل عقيله مشهور

واج آرایی:تکرار حروف «گ» و «ع»

معنی بیت: پیرامون آنانکه از تأثیر عشق مجنون شده اند مرو، چه تو بداشتن خرد گرامی وعقل رسا شهرت داری که مصلحت جوی است نه عافیت سوز.

…………………………………

3-  مَستیِ عِشق نیست در سَرِ تو

           رو که تو مَستِ آبِ انگـــوری

موضوع بیت:عشق(عشق حقیقی و عشق مجازی)

مضمون بیت: عشق(عشق حقیقی و عشق مجازی)

آرایه ها:تناسب در مست و آب انگوری

واج آرایی:تکرار حرف «س»

معنی بیت: تو مست بادة محبت نیستی، برو که این سر مستی تو از شراب انگورست، سعدی گوید:

از شراب عشق جانان مست شو

                       کانچه عقلت میبرد و شرّ است و آب

…………………………………..

4-  رویِ زَرد است و آهِ دَردآلود

            عاشقان را دَوایِ رَنجــوری

موضوع بیت:عشق (عاشق و تن فرسوده )

مضمون بیت: دواي عشق

معنی واژگان:روي زرد: چهره ي زردي که از غم عشق نصيب عاشق شده است /آه دردآلود: آهي که از روي درد فراق از دل عاشق برمي آيد/ دوا: دارو/ رنجوري: درد

آرایه ها: تناسب در روي زرد و آه دردآلود و دوا و رنجوري

واج آرایی: تکرار حرف «و»

معنی بیت: داروی بیماری عشق چهرة زرد و آه دردناک است که سرانجام عاشقان را بوصال میرساند و دردشان را درمان میکند؛ در صفحة 555 جامع نسخ دیوان حافظ تألیف مسعود فرزاد در چند نسخه گواه رنجوری بجای دوای رنجوری آمده که بر متن ترجیح دارد که معنی بیت چنین میشود: شاهد بیماری عشاق چهرة زرد و آه کشیدن از سر دردست.

…………………………………

5-  بُگذَر از نام و نَنگِ خود حافظ

           ساغرِ مَی ‌طلب که مَخمُوری

موضوع بیت:نام و ننگ(عاشق و ترک نام و ننگ)

مضمون بیت: حافظ و شراب

معنی واژگان:بگذر: صرف نظر کن/ نام و ننگ: آبرو، حيثيت، اعتبار/ ساغر مي: پياله شراب/ مخمور: خمار، خمارزده

آرایه ها:تناسب در می و شراب مخمور و ساغر

واج آرایی:تکرار آوای «z»

معنی بیت: ای حافظ، از شهرت و نامجوئی اعراض کن و بادة معرفت بجوی تا خمار جاه طلبی را از سر تو دور کند.

……………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا