• *غزل 45*

در این زَمانه رَفیقی که خالی از خَلَل است

             صُـراحیِ مَیِ صاف و سـَفیـنـة غـزل است

1-  در این زَمانه رَفیقی که خالی از خَلَل است

             صُـراحیِ مَیِ نـاب و سـَفیـنـة غـزل است

2-  جَریده رو که گُذَرگاهِ عافیَت تنگ است

               پـیاله گـیر،که عُمـرِ عزیـز بی‌بَدَل است

3-  نه من ز بی عملی در جهان مَلولَم و بس

               مـَلالـتِ عُـلَما هـم ز علمِ بی عمل است

4-  بـه چـشمِ عَـقل در این رهـگُذارِ پرآشوب

            جهان و کارِ جهان بی‌ثَبات و بی‌محل است

5-  بـگیر طُـرِّة مـَه چهـره‌ای و قـصّه مخوان

             که سَعد و نَحس ز تأثیرِ زُهره و زُحَل است

6-  دلم اُمیدِ فراوان به وصلِ رویِ تو داشت

                ولـی اَجَـل به رَهِ عمـر رهزنِ اَمَل است

*خَلَل پذیر بود هر بنا که می بینی

                   مَگَر بنای محبت که خالی از خَلَل است

7-  بـه هـیچ دُور نـخواهند یافت هُشیارَش

                چُنین که حافظِ ما مستِ بادة اَزَل است

                *********************

وزن غزل:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات(بحر مجتث مثمن مخبون مقصور)

1-  در این زَمانه رَفیقی که خالی از خَلَل است

             صُـراحیِ مَیِ نـاب و سـَفیـنـة غـزل است

موضوع بیت: خداوند و محبت او و وحی او(بهترین رفیق یاد خداست)

مضمون بیت: کميابي رفيق و بهترين رفيق

معنی واژگان:زمانه: دوران، روزگار/ خلل: فساد و تباهي/ صراحي: کوزه ي مخصوص شراب/ ناب: خالص/ سفينه: جنگ شعر، دفتر حاوي اشعار/ غزل: شعر عاشقانه

آرایه ها: سفينه به معني کشتي هم هست و در زمان قديم گاهي جام شراب را به شکل کشتي مي ساخته اند که به آن هم سفينه مي گفتند و از اين نظر صراحي با سفينه تناسب دارد/ جناس در خالي و خلل

واج آرایی: تکرار آواي «s» و حرف«ل»و«ن»و«ی»

معنی بیت: در اين روزگار هم دمي که به دور از نيرنگ و تباهي باشد، فقط شراب ناب است و دفتر اشعار.

جز صراحي و کتابم نبُوَد يار و نديم

تا حريفانِ دغا را به جهان کم بينم

(غزل 3 / 355)

محصول بيت ـ در اين زمانه رفيقى كه خالى از هرگونه فساد بوده و بى‌ضرر باشد عبارت از يك صراحى شراب صاف و يك دفتر غزل يعنى ديوان غزل است.

2-  جَریده رو که گُذَرگاهِ عافیَت تنگ است

               پـیاله گـیر،که عُمـرِ عزیـز بی‌بَدَل است

موضوع بیت: مقام تجرد و بی تعلقی –غنیمت شمردن فرصت

مضمون بیت: سبکبار و تنها رفتن در طريق حق، دم را غنيمت شمردن

معنی واژگان:جريده: تنها، سبکبار، بدون تعلّق، آزاد – نَجَاالمُخَفَفونَ و هَلَکَ المُثقَلونَ(سبکباران رستگار و گرانجانان هلاک شدند) (حديث)/ گذرگاه: کوچه، محلّ عبور/ عافيت: سلامت، رستگاري و امن و پارسايي و محافظه کاري/ پياله گير: جام شراب بگير (خوش باش و در عالم بيخبري به سر ببر)/ بدل: همانند، نظير، جايگزين

قواعد: جریده: قید وصف و روش.

آرایه ها: تناسب در جريده و گذرگاه و رو و تنگ

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «گ» و آوای «اَ»

معنی بیت: سبکبار راه زندگی را بپیما تا از معبر باریک ایمنی و سلامت از بلا بتوانی گذشت، مقصود آنکه اگر سلامت خواهی خود را از تعلقات دنیوی گرانبار مساز، باده بنوش که فرصت گرامی عمر اگر از دست برود، چیزی جانشین آن نتواند شد.

3-  نه من ز بی عملی در جهان مَلولَم و بس

               مـَلالـتِ عُـلَما هـم ز علمِ بی عمل است

موضوع بیت: علم و عمل

مضمون بیت: علم بدون عمل و عالمان ناعامل

معنی واژگان:ملول: افسرده، غمگين/ وبس: فقط، تنها/ ملالت: افسردگي، غم و اندوه/ علما: در اصل جمعِ عليم و معمولاً آن را جمعِ عالم (دانشمند مذهبي) به حساب مي آورند

آرایه ها: جناس در عملي و عمل/جناس در علم و علما /جناس در ملول و ملالت

واج آرایی: تکرار دو حرف «ل» و «م» و«ع»و آوای«اَ»

معنی بیت: خواجه با زبان طنز، تعريضي به مشايخ زمان دارد و اين يکي از شيوه هاي اوست که با در ميان آوردن نام خود، در واقع قصد حمله با رياکاران زمانش و استهزاي آنها را داشته است؛ به همين سبب مي فرمايد: تنها من نيستم که از بي عملي و انجام ندادن کارهاي نيک دل تنگ و آزرده ام، بلکه ملالت علما نيز از علمي است که بدآن عمل نمي کنند.

محصول بيت ـ در دنيا از بى‌عملى تنها من ملول و مضطرب نيستم، بلكه ملالت علما هم از علم بى‌عمل است. يعنى فقط من نيستم كه از قلت عمل غصه مى‌خورم، علما هم به‌واسطه قلت عمل مضطرب حال و شكسته‌بال‌اند.

مراد خواجه از ادخال خود به اين حكم تعريض به علماء بى‌عمل است.

4-  بـه چـشمِ عَـقل در این رهـگُذارِ پرآشوب

            جهان و کارِ جهان بی‌ثَبات و بی‌محل است

موضوع بیت: دنيا و بي اعتباري آن

مضمون بیت: دنيا و ناپايداري و بي اعتباري آن

معنی واژگان:رهگذار: محلّ عبور/ بي ثبات: ناپايدار/ بي محل: بي قدر و اعتبار.

قواعد: چشم عقل:اضافه ي اقتراني است يعني ديده اي که با عقل و درايت نگاه کند

آرایه ها: تناسب در رهگذار و محل / تکرارملیح  جهان

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و«ب»آوای«h»

معنی بیت: در اين دنياي پرآشوب، از نظر عقل، دنيا و کار دنيا بي ثبات و بي اعتبار است.

محصول بيت ـ در اين رهگذر پر غوغا در چشم عاقل و عارف تمام امور مربوط و متعلق به جهان بى‌ثبات و بى‌اعتبار است. يعنى اگر با نظر عبرت بنگرى دنيا و مافيها هيچ ارزش ندارد، زيرا فانى و سريع‌الزوال است.

5-  بـگیر طُـرِّة مـَه چهـره‌ای و قـصّه مخوان

             که سَعد و نَحس ز تأثیرِ زُهره و زُحَل است

موضوع بیت: دانایی و نادانی در برابر هم(سخن از روی نادانی)

مضمون بیت: خوش بودن و از لحظه هاي عمر لذّت بردن

معنی واژگان:طرّه: قسمتي از زلف که بر روي پيشاني قرار مي گيرد و تَوَسُّعاً به معني خود زلف است/ مه چهره: ماهرو، ماه رخسار، زيبارو/ قصه مخوان: افسانه مگو، سخن شکايت آميز مگو/ سعد: خوشبخت/ نحس: بدبخت/ زهره: سيّاره ي ناهيد (سعدِ اصغر در مقابل مشتري يا برجيس که سعد اکبر است)/ زحل: سيّاره ي کيوان (نحسِ اکبر)

آرایه ها: تناسب ميان مه و زهره و زحل/ تضاد در سعد و نحس / تضاد در زهره و زحل/لف و نشر مرتب در سعد و نحس با زهره و زحل

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي«s» و «z» و «h»

معنی بیت: دست به گیسوی یاری زیبا برسان  و این افسانه را دیگر باز مگو که نیکبختی و بدبختی از اثربخشی ناهید اختر سعد و کیوان ستارة نحس است.

6-  دلم اُمیدِ فراوان به وصلِ رویِ تو داشت

                ولـی اَجَـل به رَهِ عمـر رهزنِ اَمَل است

موضوع بیت: دنیا و بی اعتباری آن

مضمون بیت: اميد دراز و عمر کوتاه

معنی واژگان:وصل: وصال، رسيدن به معشوق/ اجل: مرگ/ رهزن: حرامي، دزد سر گردنه، دزد بياباني/ امل: آرزو، اميد

آرایه ها: ترادف و تناسب در اميد و امل  / جناس و تناسب در ره و رهزن /تناسب و جناس در اجل و امل

واج آرایی: تکرار حروف «ر» و«و» و «م» و«ل»و آوای «اَ»

معنی بیت: دلم در آرزوي آن بود که به ديدار تو برسد؛ امّا در راه عمر مرگ هم چون راهزني مانع از رسيدن من به تو شد.

وصلِ تو اجل را ز سرم دور همي داشت

از دولتِ هجرِ تو کنون دور نماندَه است

(غزل 4 / 38)

محصول بيت ـ دلم به وصل روى تو خيلى اميدها داشت، يعنى خيلى اميدوار بود، يا خيلى اميدها دارد اما در طريق عمر اجل حرامى امل است، يعنى خاطرم خيلى اميدوار به وصل تو بود. اما اجل اميدها را افنا مى‌كند و مانع وجود پيدا كردن آن‌ها مى‌شود، يعنى با كشتن صاحب آرزو و يا آرزومند اميدها باطل مى‌شود.

7-  بـه هـیچ دُور نـخواهند یافت هُشیارَش

                چُنین که حافظِ ما مستِ بادة اَزَل است

موضوع بیت:   عهدالستی

مضمون بیت: حافظ و مستي شراب ازلي

معنی واژگان:دور: زمان، دوران/ هشيار: هوشيار (ضد مست)/ باده ي ازل: شرابي که در روز ازل و صبح الست خداوند به انسان عرضه کرد و عاشقان خود را سرمست نمود

قواعد: ش: ضمیر متصل سوم شخص مفردِ مفعولی، مرجع آن حافظ که پس از ضمیر آمده و به اصطلاح دستوری در اینجا اِضمار قبل از ذکر مرجع است.

آرایه ها: تناسب در دور و هشيار و مست و باده / تضاد در مست و هشيار

واج آرایی:تکرار حرف«ی»و«ن»

معنی بیت: بدینگونه که حافظ مست بادة محبت از روز ازل شده است، دیگر در هیچ زمانی بهوش نخواهد آمد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا