- غزل 442
1- به جانِ او ،که گَرَم دَسترَس به جان بودی
کَمینه پیشـکَشِ بَنـــدِگانـــش، آن بودی
2- بِگُفتَمی که بَها چیست، خاک پایَش را
اگـــر، حَیاتِ گِرانمایه، جاودان بودی
3- به بندگیِّ قَدَش، سَرو مُعتَرِف گَشتی
گَرَش، چو سوسنِ آزاده، دَه زبان بودی
4- به خواب نیز نمیبینَمَش ،چه جایِ وصال؟
چو این نبـود و ندیدیـــم، باری آن بودی
اگر دِلـَـــم نَشُدی، پایبنـدِ طُـــــرة او
کِیَم قرار دَرین تیره خاکدان بودی
5- اگر دِلـَـــم نَشُدی، پایبنـدِ طُـــــرة او
کِیَش قرار دَرین تیره خاکدان بودی
6- به رُخ چو مِهرِ فَلَک، بینظیر ِآفاق است
به دل دِریغ ،که یک ذرّه مِهـربان بودی
درآمدی ز دَرَم ،کاجکی چو لَمعة نور
که بر دو دیدة ما حُکمِ او روان بودی
درآمدی ز دَرَم ،کاجکی چو لَمعة نور
که تا دو چَشمِ مرا روشَنی از آن بودی
7-درآمدی ز دَرَم ،کاشکی چو لَمعة نور
که بر دو دیدة ما حُکمِ او روان بودی
8- زِ پـَــرده نالة حافظ بُرون، کِی افتادی ؟
اگر نه، هَمدَمِ مُرغانِ صُبح خوان بودی
*****************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن ( بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)
1- به جانِ او ،که گَرَم دَسترَس به جان بودی
کَمینه پیشـکَشِ بَنـــدِگانـــش، آن بودی
موضوع بیت:ایثار(جانفشانی در راه یار)
مضمون بیت: جان عاشق هديه به بندگان معشوق
معنی واژگان: بجان او: قسم به جان معشوق/ دست رس: توانايي و حصول /کمينه: کمترين/ پيشکش: هديه /بندگان: غلامان، نوکران، اطرافيان
قواعد: کمینه: صفت پیشکش
آرایه ها:جناس در جان و آن/تکرار ملیح «جان»
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: سوگند بجان عزیزش میخورم که اگر اختیار جان در دست من بود، آن را کمترین هدیه ای میشمردم که بچاکران درگاهش تقدیم کنم.
…………………………………
2- بِگُفتَمی که بَها چیست، خاک پایَش را
اگـــر، حَیاتِ گِرانمایه، جاودان بودی
موضوع بیت:یار(یار بی همتا )
مضمون بیت: ارزش خاک پاي معشوق
معنی واژگان:بها: ارزش /حيات: زندگي/ گرانمايه: باارزش/ جاودان: هميشگي
آرایه ها: تناسب در بها و گرانمايه / تناسب در حيات و جاودان
واج آرایی:تکرار حروف «ک» و «گ» و نزدیکی مخرج آنها.
معنی بیت: اگر زندگانی عزیز ابدی بود، آنگاه بتو میگفتم که عمر جاوید بقدر غبار قدم وی ارزش دارد.
………………………………
3- به بندگیِّ قَدَش، سَرو مُعتَرِف گَشتی
گَرَش، چو سوسنِ آزاده، دَه زبان بودی
موضوع بیت: تسبیح
مضمون بیت: قد يار و سرو
معنی واژگان:بندگي: نوکري، چاکري/ معترف: اقرار کننده، اعتراف کننده /سوسن آزاده: سوسن سفيد که از قيد و بند رنگ آزاد است/ ده زبان: معمولاً سوسن داراي پرچمهايي است که به زبان سوسن تعبير شده است
قواعد: معترف: اسم فاعل از اعتراف، مصدر باب افتعال
آرایه ها:تناسب در سرو و سوسن با هم و معترف و زبان
واج آرایی:تکرار حروف «د» و «س»
معنی بیت: اگر مانند سوسن آزاد سرو هم ده زبان داشت، اقرار میکرد که با همه راستی بندة قامت موزون یار ماست.
…………………………….
4- به خواب نیز نمیبینَمَش ،چه جایِ وصال؟
چو این نبـود و ندیدیـــم، باری آن بودی
موضوع بیت:رؤیت (تمنای دیدار یار به خواب)
مضمون بیت: آرزوي ديدن معشوق در عالم رؤيا
معنی واژگان:نيز: هم/ چه جاي وصال: تا چه رسد به وصال/ باري: يک بار
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: وی را در خواب هم نمی بینم تا چه رسد که بوصلش توانم رسید، اکنون که وصال میسر نیست، بهر حال کاش خیالش را در رؤیا می دیدم.
………………………………..
5- اگر دِلـَـــم نَشُدی، پایبنـدِ طُـــــرة او
کِیَش قرار دَرین تیره خاکدان بودی
موضوع بیت:عشق (عشق و اسارت)
مضمون بیت: دل عاشق و زلف يار
معنی واژگان:پاي بند: اسير/ طرّه: قسمتي از گيسو که روي پيشاني معشوق قرار دارد و به اعتبار ذکر جزء و اراده کل معني زلف و گيسو مي دهد/ قرار: ماندن/ تيره خاکدان: کره ي خاکي، دنياي خاکي ظلماني
آرایه ها:تناسب و نوعی جناس در طره و تيره /تضاد در قرار و طره
واج آرایی:تکرار آواي «t» و حرف «د»
معنی بیت: اگر دل من گرفتار شکن گیسوی یار نمیشد، در جهان تاریک خاکی نمی ماند و بعالم پاک برمیشد و از بند تعلق میرست.
……………………………..
6- به رُخ چو مِهرِ فَلَک، بینظیر ِآفاق است
به دل دِریغ ،که یک ذرّه مِهـربان بودی
موضوع بیت:یار (بی وفایی یار ماهرو)
مضمون بیت: چهره و دل يار
معنی واژگان:رخ: چهره، صورت/ مهر فلک: خورشيد/ بي نظير: بي مانند/ آفاق: دنيا، جهان/ دريغ: کاش/ ذره: اشياء ريزي که در شعاع آفتاب ديده مي شوند
آرایه ها:تناسب در مهر و ذره / تناسب در مهر و فلک و آفاق
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: يار از جهت زيبايي صورت مانند خورشيد آسمان در همه ي عالم بي نظير است. اي کاش که در دلش ذرّه اي مهرباني بود.
محصول بيت ــ با داشتن صورت زيبائى چون خورشيد فلك در دنيا بىنظير است اما حيف كه در دل يك ذره محبت ندارد: يا كاش در دلش هم ذره مهربانى وجود داشت.
در معناى مصراع دوم گفتهاند: حيف بر دلش كه ذرهاى مهربان بودى، اين مفسر از معناى حروف اطلاع نداشته.
……………………………..
7-درآمدی ز دَرَم ،کاشکی چو لَمعة نور
که بر دو دیدة ما حُکمِ او روان بودی
موضوع بیت:وصال (طلب وصال )
مضمون بیت: آرزوي ديدن يار
معنی واژگان:لمعه ي نور: پرتو نور، درخشش نور/ حکم او روان بودي: فرمانش را اطاعت مي کرديم
آرایه ها:تناسب در نور و ديده
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: اي کاش آن يار گرامي مانند پرتو نور به درون خانه ي من وارد مي شد تا حکم و فرمان او را اجرا کنم و بر ديده قرار دهم.
محصول بيت ــ كاشكى از درم چون درخشش نور درميامد و حكمش بر دو ديدهام جارى و روان مىشد. مراد: چون نور چشم بر دو ديدهام حكمش روان مىشد: حاكم دو چشم من مىشد. در معناى مصراع دوم: كه حكمش بر دو ديدهام روان بود اين مفسر معناى بيت را روان و روشن نگفته است.
……………………………..
8- زِ پـَــرده نالة حافظ بُرون، کِی افتادی ؟
اگر نه، هَمدَمِ مُرغانِ صُبح خوان بودی
موضوع بیت:حافظ و شعر او – حافظ و سحرخیزی
مضمون بیت: حافظ و ناله ي عشق
معنی واژگان:ز پرده برون افتادن: آشکار شدن/ همدم: هم آواز/ مرغان صبح خوان: بلبلان
آرایه ها: تناسب در پرده و ناله برون افتادن و همدم و صبح خوان
واج آرایی:تکرار آوای «h»
معنی بیت: اگر حافظ با پرندگانی که هر بامداد نواخوانی میکنند هم آوا نمیشد، ناله اش از پرده برون نمی افتاد و فاش نمیگشت.
………………………………