- *غزل 390*
رایَتِ سُلطانِ گُل پیـدا شد از طَرفِ چَمَن
مَقدَمَش یا رب مُبارَک باد بر سَرو و سَمَن
1- اَفسَرِ سُلطانِ گُل پیـدا شد از طَرفِ چَمَن
مَقدَمَش یا رب مُبارَک باد بر سَرو و سَمَن
2-خوش به جایِ خویشتن بود این نِشَستِ خُسرَوی
تا نِشینَد هــر کسی اکنـون به جــایِ خویشتَن
3- خاتَمِ جَم را بِشارَت دِه به حُسنِ خاتمت
کِاِسمِ اَعظَم کرد از او کوتاه دستِ اَهرِمَن
تا اَبَد مَعمور باد این خانه، کَز خاکِ دَرَش
هـر نَفَس با بویِ رَحمَت میوَزَد بادِ یَمَن
4- تا اَبَد مَعمور باد این خانه، کَز خاکِ دَرَش
هـر نَفَس با بویِ رَحمن میوَزَد بادِ یَمَن
5- شوکَتِ پــورِ پَشَنگ و تیغِ عالَمگیرِ او
در همه شَهنامهها ،شد داستانِ اَنجُمَن
خَنگِ چوگانیِّ چَرخَت رام شد، در زیرِ زین
شَهسَوارا خوش به میدان آمـدی گوئی بِزَن
6- خَنگِ چوگانیِّ چَرخَت رام شد، در زیرِ زین
شَهسَوارا چون به میدان آمـدی گوئی بِزَن
جویبارِ مُلــک را ،آب از سَرِ شَمشیـرِ توست
تو درختِ عَدل بِنشان، بیخِ بَدخواهان بِکَن
7-جویبارِ مُلــک را ،آبِ رَوان شَمشیـرِ توست
تو درختِ عَدل بِنشان، بیخِ بَدخواهان بِکَن
8-بعد از این نَشگِفت اگر با نَکهَتِ خُلقِ خوشَت
خیــزَد از صَحــرایِ ایــذَج ،نافۀ مُشکِ خُتَن
گوشه گیران اِنتِظارِ جِلوه ای خوش میکنند
بـَـرشِکَن طَرفِ کُلاه و، بُرقَع از رُخ بَرفِکَن
9- گوشه گیران اِنتِظارِ جِلوۀ خوش میکنند
بـَـرشِکَن طَرفِ کُلاه و، بُرقَع از رُخ بَرفِکَن
مَشوِرَت با عقل کردم گفت حافظ باده نوش
ساقیـا ،مــَـی ده بـه قــولِ مُستَـشارِ مُؤتَمَن
10- مَشوِرَت با عقل کردم گفت حافظ مَی بنوش
ساقیـا ،مــَـی ده بـه قــولِ مُستَـشارِ مُؤتَمَن
11- ای صَبا بـَـر ساقیِ بَــزمِ اَتابَک عَـــرضه دار
تا از آن جامِ زَرافشان جُرعهای بَخشَد به من
*******************************
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن(بحر رمل مثمن محذوف)
1- اَفسَرِ سُلطانِ گُل پیـدا شد از طَرفِ چَمَن
مَقدَمَش یا رب مُبارَک باد بر سَرو و سَمَن
موضوع بیت: عشق (فصل گل و عشق )
مضمون بیت: آمدن فصل بهار
معنی واژگان:افسر: تاج / طرف: گوشه و کنار/ چمن: باغ/ مقدم: باز آمدن از سفر، قدوم/ سمن: گل ياسمن.
قواعد: سلطان گل: (اضافه ي تشبيهي) گل به پادشاه تشبيه شده، پادشاه فصل بهار.
آرایه ها: تناسب در گل و چمن و سرو و سمن /تناسب در افسر و سلطان و مقدم
واج آرایی:تکرار حرف «س» در آغاز و انجام بيت
معنی بیت: تاج شهریار گل از گوشة چمن باغ نمایان شد، پروردگارا فراز آمدن گل بر سرو و یاسمن فرخنده باد.
………………………..
2-خوش به جایِ خویشتن بود این نِشَستِ خُسرَوی
تا نِشینَد هــر کسی اکنـون به جــایِ خویشتَن
موضوع بیت: عدالت(پادشاه عدل گستر)
مضمون بیت: شادي از جلوس شاه
معنی واژگان:خوش: بسيار خوب و مناسب/نشست خسروي: جلوس شاهانه/ تا: براي اين که
قواعد: نشست: اسم(مصدر مرخم)
آرایه ها: تناسب در جا و نشست و نشيند / نوعی جناس در بجاي خويشتن در دو مصراع
واج آرایی: تکرار حروف «ش» و «ي»
معنی بیت: این جلوس شاهانه بسیار بجا و سزاوار بود تا هر کس حد خود بشناسد و پای از گلیم خویش فراتر ننهد و داعیة محال در سر نپرورد.
………………………………….
3- خاتَمِ جَم را بِشارَت دِه به حُسنِ خاتمت
کِاِسمِ اَعظَم کرد از او کوتاه دستِ اَهرِمَن
موضوع بیت: عدالت(پادشاه عدل گستر)-اسم اعظم (درپناه اسم اعظم )
مضمون بیت: شادي از جلوس شاه
معنی واژگان:خاتم: نگين انگشتري/ جم: مقصود حضرت سليمان است/ بشارت: مژده /حسن خاتمت: خوبي و خوشي پايان کار، عاقبت خوش، سرانجام نيک/ اسم اعظم: نام بزرگ خدا که هرکس بداند، با به زبان آوردن آن هر مشکلي را آسان مي کند و حضرت سليمان با به زبان آوردن آن، انگشتري خويش را پيدا کرد و دوباره در انگشت خود کرد/ اهرمن: شيطان، آن کسي که انگشتري حضرت سليمان را دزديده و در دست کرده بود./ اشاره ي حافظ به پادشاهي ممدوح و مذمّت از پادشاه پيشين است.
قواعد: اسم اعظم: موصوف و صفت
آرایه ها: تناسب در خاتم و جم و اسم اعظم و اهرمن /نوعی تضاد در اهرمن هم با اسم اعظم و هم با جم
معنی بیت: به نگین سلیمانی یا انگشتری جم مژده برسان که نیک فرجام شدی، چه نام مهین خدای از تو دست دیو را دور ساخت و دوباره بدست حضرت سلیمان رسیدی؛ چنانکه میدانیم حضرت سلیمان که وی را با جم یکی شمرده اند، انگشتری داشت که اسم اعظم خداوند بر آن نقش بود و به مدد آن بر جن و انس حکم می راند آنگاه به سبب غفلتی که پیش آمد بدست دیو افتاد و خود را سلیمان خواند سرانجام آن حضرت پس از کوشش بسیار انگشتری خود را باز بدست آورد و بر مسند فرمانروائی نشست ،نگاه کنیدبه صفحة 581تاریخ بلعمی تصحیح بهار)
………………………………..
4- تا اَبَد مَعمور باد این خانه، کَز خاکِ دَرَش
هـر نَفَس با بویِ رَحمن میوَزَد بادِ یَمَن
موضوع بیت: دعا(دعا در حق اولیاء)
مضمون بیت: دعا به خانه و خاندان ممدوح
معنی واژگان:ابد: شام بي پايان خلقت/ معمور: آباد/ هرنفس: هر لحظه/ با بوي رحمن مي وزد باد يمن: اشاره است به روايت پيغمبر اسلام (ص) درباره ي اويس قرني که حضرت رو سوي يمن مي کرد و مي فرمود: «اِنّي لاَجِدُ نَفَسَ الرّحمن من قِبَلِ اليَمَن» (نفس رحمن را از جانب يمن مي يابم).
قواعد: معمور: اسم مفعول عمران
آرایه ها: جناس در باد در دو مصراع / تناسب در نفس و بوي و باد
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ن» و «د» و آواي «آ»
معنی بیت: این سرای تا پایان روزگار آبادان باد که هر دم باد یمن از غبار آستانه اش بوی لطف و کرم رحمن را با خود میآورد؛ تلمیحی دارد به خبر نبوی که اویس قرنی پیامبر اسلام را ندیده ایمان آورد و آن حضرت دربارة اویس فرمود: ندانّی اشمُّ رائحةَ الرَّحمنِ مِن قبلِ الیمنِ(از سوی یمن بوی رحمن را می شنوم)
…………………………..
5- شوکَتِ پــورِ پَشَنگ و تیغِ عالَمگیرِ او
در همه شَهنامهها ،شد داستانِ اَنجُمَن
موضوع بیت:عبرت
مضمون بیت: اشاره به نام ممدوح معنی واژگان:شوکت: جلال و شکوه/ پور پشنگ: افراسياب توراني/ نام ممدوح و در اين غزل به روايتي اتابک شمس الدين پشنگ بن ملک سلغر شاه و به روايتي ديگر اتابک افراسياب پور نصرت الدين احمد است، پدر افراسیاب پادشاه توران
آرایه ها: تناسب در پور پشنگ و تيغ و شهنامه و داستان
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: شکوه و جلال افراسیاب پسر پشنگ و سرگذشت شمشیر جهانگیر او در شاهنامه ها افسانة مشهور محفل گشت؛ شاید در اینجا اشارتی به خانوادة شاه شیخ ابواسحاق یعنی آل اینجو دارد که گویا ترک نژاد بودند.
…………………………
6- خَنگِ چوگانیِّ چَرخَت رام شد، در زیرِ زین
شَهسَوارا چون به میدان آمـدی گوئی بِزَن
موضوع بیت: عدالت(بیان قدرت پادشاه عدالت گستر)
مضمون بیت: تحريک و تشويق ممدوح
معنی واژگان:خنگ چوگاني: اسب مخصوص چوگان بازي/ چرخ: آسمان، فلک که به اسب مخصوص چوگان بازي تشبيه شده است/ رام: مطيع و سربراه/ شهسوار: اي سوار مقتدر و توانا و ماهر
قواعد: خنگ چوگانی چرخ: تشبیه صریح
آرایه ها: تناسب در خنگ چوگاني و رام شدن و زين و شهسوار و ميدان و گوي و زدن
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ي»
معنی بیت: توسن تندپوی فلک در زیر زین تو آمد و فرمانبردار تو گشت، ای سوار یگانه اینک که پا در میدان نهادی، گوئی به مراد دل بزن.
………………………………
7-جویبارِ مُلــک را ،آبِ رَوان شَمشیـرِ توست
تو درختِ عَدل بِنشان، بیخِ بَدخواهان بِکَن
موضوع بیت: عدالت(بیان قدرت پادشاه عدالت گستر)
مضمون بیت: تحريک و تشويق ممدوح به عدل
معنی واژگان: بنشان: بکار/ بيخ: ريشه/ شمشير به آب روان تشبيه شده است
قواعد:جويبار ملک: (اضافه ي تشبيهي) يعني عدل و دادگري به درخت تشبيه شده است/ درخت عدل: (اضافه ي تشبيهي) يعني عدل و دادگري به درخت تشبيه شده است.
آرایه ها: بیخ بدخواهان: استعارة مکنیه/تضاد در بنشان و بکن / تناسب در جويبار و آب روان و درخت و بنشان و بيخ و بکن
واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «آ»
معنی بیت: تیغ رخشندة چون آب تو در حکم آب جاری جوی بزرگ مملکت است، در کنار این آب روان درخت داد بکار و ریشة دشمنان بداندیش را برکن.
…………………………..
8-بعد از این نَشگِفت اگر با نَکهَتِ خُلقِ خوشَت
خیــزَد از صَحــرایِ ایــذَج ،نافۀ مُشکِ خُتَن
موضوع بیت: عدالت (شکوفایی عالَم در سایۀ امیر عدل گستر)
مضمون بیت: اخلاق خوش ممدوح
معنی واژگان:نشگفت: عجيب نيست/ نکهت: بوي خوش، رايحه ي دلپذير/ خلق خوش: اخلاق نيکو/ ايذج: پايتخت اتابکان لر که همان مال مير حاليّه در کوه کيلويه و بختياري است. نام یکی از شهرهای اهواز است(نقل از لغت نامه)/ نافه: ناف آهوي ختن/ ختن: ناحيه اي در ترکستان چين که در صحراي آن گياهاني وجود دارد که با خوردن آنها توسط آهوان آن صحرا در ناف آهوان کيسه اي به نام نافه پُر از مشک به وجود مي آيد.
آرایه ها: تناسب در نکهت و خوش و صحرا و نافه و مشک و ختن
معنی بیت: پس از این جای شگفتی نیست اگر با وجود بوی خوش خوی تو از صحرای ایذج بوی نافه مشک ختن به مشام برسد.
………………………….
9- گوشه گیران اِنتِظارِ جِلوۀ خوش میکنند
بـَـرشِکَن طَرفِ کُلاه و، بُرقَع از رُخ بَرفِکَن
موضوع بیت: انتظار(انتظار ظهور)
مضمون بیت: انتظار ديدن ممدوح
معنی واژگان:گوشه گيران: درويشان گوشه نشين/ انتظار کردن: منتظر بودن/ جلوه ي خوش: درخشش دلپذير (محبوب)/ بر شکن طرف کلاه: کلاهت را کج بگذار، گوشه ي آن را تو ببر/ برقع: نقاب/ رخ: چهره /برفکن: بالا بزن، بردار
معنی بیت: گوشه نشینان دعاگوی تو چشم براهند که خرامیدن و نمایان شدن دلپذیر ترا بنگرند، پس گوشة کلاه را خم ده و برزن و روپوش از چهره برگیر.
……………………………
10- مَشوِرَت با عقل کردم گفت حافظ مَی بنوش
ساقیـا ،مــَـی ده بـه قــولِ مُستَـشارِ مُؤتَمَن
موضوع بیت: عقل و عشق (عقل کامل)
مضمون بیت: حافظ و شراب و عقل
معنی واژگان:مشورت کردن: رايزني/ قول: گفته/ مستشار مؤتمن: مشاور مورد اطمينان/ نوعي طنز در بيت وجود دارد که نوشيدن شراب عقل را زايل مي کند ولي خود عقل توصيه به نوشيدن شراب مي کند!
قواعد: مستشار مؤتمن: موصوف و صفت؛مستشار اسم مفعول از استشاره است به معنی رای و مشورت خواستن از کسی/ مؤتمن: اسم مفعول از ائتمان مصدر باب افتعال، مقتبس است از حدیث معروف المستشار مؤتمنٌ
آرایه ها: تناسب در مشورت و عقل و مستشار و مؤتمن
واج آرایی: تکرار حرف «م»
معنی بیت: با خرد رأی زدم پاسخ داد که ای حافظ باده بنوش پس ای ساقی به فتوای رأی زن امین می بده تا بنوشم.
…………………………….
11- ای صَبا بـَـر ساقیِ بَــزمِ اَتابَک عَـــرضه دار
تا از آن جامِ زَرافشان جُرعهای بَخشَد به من
موضوع بیت: عنایت (تمنای بادۀ)
مضمون بیت: حافظ و بزم اتابک
معنی واژگان:صبا: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد و پيغامبري مي کند/ بزم: مجلس شادي و عيش و نوش/ اتابک: پادشاه، ممدوح، این لقب بر حسب معمول از طرف پادشاهان سلجوقی به غلامان ترک نژادی داده می شد که در دربار به واسطه ابراز لیاقت و کفایت به مرتبة حاجبی رسیده بودند، مرحوم قزوینی در فهرست اسامی رجال حافظ نوشته اند شاید مقصود پیر احمد بن اتابک پشنگ از اتابکان لر بزرگ باشد/عرضه دار: بگو/ جام زرافشان: جام شرابي که مانند خورشيد پرتوهاي زرّين مي افکند/ جرعه اي: مقدار کمي
قواعد: زرافشان: صفت مرکب فاعلی، جام موصوف
آرایه ها: تناسب در ساقي و بزم و جام زرافشان و جرعه
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»
معنی بیت: ای باد بهاری به ساقی بزم اتابک این پیام را برسان تا از آن ساغر زرین جرعه ای به من دهد.
…………………………………….