- *غزل 374*
1- بیا تا گُل برافشانیم و مَی در ساغَر اندازیم
فَلَک را سَقف بشکافیم و طَرحی نو دراندازیم
اگر غَم لَشکَر انگیزَد که خونِ عاشقان ریزد
من و ساقی براو تازیم و بُنیادش براندازیم
2-اگر غَم لَشکَر انگیزَد که خونِ عاشقان ریزد
من و ساقی به هَم تازیم و بُنیادش براندازیم
3-شَرابِ ارغوانی را گُلاب اندر قَدَح ریزیم
نَسیمِ عَطر گردان را شَکَّر در مِجمَر اندازیم
چودَردستست رودی خوش بِگو مُطرِب، سُرودی خوش
که دست افشان غَزَل خوانیم و پاکوبان سَراندازیم
4-چودَردستست رودی خوش بِزَن مُطرِب، سُرودی خوش
که دست افشان غَزَل خوانیم و پاکوبان سَراندازیم
صَبا خاکِ وجودِ ما به آن عالی جَناب انداز
بُوَد کان شاهِ خوبان را نَظَر بر مَنظَر اندازیم
5-صَبا خاکِ وجودِ ما بدان عالی جَناب انداز
بُوَد کان شاهِ خوبان را نَظَر بر مَنظَر اندازیم
6-یکی از عَقل می لافَد یکی طامات می بافد
بیا کاین داوَریها را به پیشِ داوَر اندازیم
7-بهشتِ عَدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پایِ خُمَت روزی، به حوضِ کوثر اندازیم
8-سُخَن دانیّ وخوش خوانی نمی وَرزَند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را به مُلکی دیگر اندازیم
******************************
وزن غزل374: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلان(بحر هزج مثمن سالم مسبغ ضرب)
1- بیا تا گُل برافشانیم و مَی در ساغَر اندازیم
فَلَک را سَقف بشکافیم و طَرحی نو دراندازیم
موضوع بیت: بادۀ تجلی (اعجاز بادۀ تجلی)
مضمون بیت: (طغيان) (اختيار) (خوشباشي)
معنی واژگان:گل برافشاندن: گلريز کردن، همه جا را پر از گل و ريحان کردن/ ساغر: جام شراب/ فلک را سقف: سقف فلک را/طرح نو: شالوده و اساس نو/ طرح در انداختن: شالوده ريزي کردن، اساس و بنياد برپا کردن.
قواعد: فلک را سقف: حرف «را» در اين ترکيب دو وظيفه دارد: يکي علامت فکّ اضافه است و ديگر آنکه حرف نشانه يعني علامت مفعول بي واسطه است، مي توان آن را اضافه ي بياني دانست، يعني سقفي که فلک نام دارد
آرایه ها: گل و مي و ساغر با هم و سقف و شکافتن و طرح نو و در انداختن با هم تناسب دارند/ شکافتن سقف فلک به نوعي کنایه از سرکشي در برابر سرنوشت است/ فلک را سقف: فلک به سقف تشبيه شده است ،شکافتن سقف فلک نوعي سرکشي در برابر سرنوشت است.
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ي» و آواي «آ»
معنی بیت: بیا تاگل ریزان کنیم و جشنی بیارائیم و باده در جام بریزیم، سقف سپهر را که بنیادش کج است، بدریم و شالودة نوی پی افکنیم.
………………………………..
2-اگر غَم لَشکَر انگیزَد که خونِ عاشقان ریزد
من و ساقی به هَم تازیم و بُنیادش براندازیم
موضوع بیت: اولیای الهی (اولیاء خوف و حزن ندارند)
مضمون بیت: طغيان
معنی واژگان:لشکر انگيختن: حمله کردن، هجوم آوردن/ خون ريختن: نابود کردن و از پا درآوردن/ به هم تازيم: با هم هجوم مي آوريم/ بنياد برانداختن: نابود کردن
آرایه ها: تناسب در لشکر انگيختن و خون ريختن و تاختن و بنياد برانداختن / اتحاد عاشق و ساقي نشانه ي شادي و بي خبري از غمهاست/ در غم تشخیص به کار رفته است/سجع در انگیزد و ریزد /سجع در تازیم و براندازیم
معنی بیت: اگر غم روزگار لشکر بکشد تا بیدلان را بکشد، من و ساقی با هم بر سپاه غم حمله آوریم و اساسش را واژگون کنیم.
……………………………..
3-شَرابِ ارغوانی را گُلاب اندر قَدَح ریزیم
نَسیمِ عَطر گردان را شَکَّر در مِجمَر اندازیم
موضوع بیت:رؤیت (فراهم آمدن شرای دیدار)
مضمون بیت: (مجلس بزم و لوازم آن) (خوشباشي)
معنی واژگان:شراب ارغواني: شراب لعل، شراب سرخ رنگ، آتشگون/ قدح: جام شراب/ نسيم: بو، بوي خوش/ عطر گردان: کسي که وظيفه داشته است که آتشدان را پُر از مواد معطّر سوختني از قبيل عود و اسپند کند و در مجلس بگرداند تا فضاي مجلس را معطّر و خوشبو کند/ را: راي تخصيص است يعني براي نسيم عطرگردان/ مجمر: آتشدان، منقل/ در زمان قديم در شراب مقداري گلاب مي ريخته اند (کرده مي راوق از اوّل شب و بازش به صبوح – با گلاب طبري از بطر آميخته اند – خانقاني)/ و نيز در زمان قديم عود و شکر را در آتشدان با هم مي افکندند (مجمر عيدي و آن عود و شکر هست به هم – زحل و زهره که با قرص خور آميخته اند – خاقاني) در مورد «عطرگردان» سه نظر هست يکي صفت است براي نسيم که البته در اين حالت نسيم باد ملايم معني مي شود. ديگر آنکه عطر گردان وسيله اي است که بوي خوش را در فضا مي پراکند. سوم آنکه عطر گردان شخصي است که با وسائل مخصوص فضا را خوشبو مي کند.
قواعد: را: علامت فکّ اضافه (در قدح شراب ارغواني) در اینجا حرف اضافه است نشان مضاف الیه، شراب ارغوانی را… اندر قدح یعنی اندر قدح شراب ارغوانی.
آرایه ها: آرایة ترصیع در این بیت به کار رفته است.
واج آرایی: تکرار آواي «آ» و حرف «ر» شراب و گلاب و قدح با هم تناسب دارند.
معنی بیت: در جام بادة سرخ برای خوشبوشدن گلاب می افزائیم و در مجمر نسیم که عطرگوئی می پراکند، شکر می افشانیم تا بویاتر شود و رایحه اش بیشتر فضای بزم را فرا گیرد؛ نگارنده بیاد دارد که در کرمان سالها پیش برای خوشبو کردن هوا گاه پاره قندی در آتش منقل می انداختند.
…………………………………..
4-چودَردستست رودی خوش بِزَن مُطرِب، سُرودی خوش
که دست افشان غَزَل خوانیم و پاکوبان سَراندازیم
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت دیدار
مضمون بیت: خوشباشي و سماع و موسيقي
معنی واژگان:چو: اکنون که/ رود: بربط، عود/ خوش: نيکو /سرودي خوش: آهنگي دلپذير/ دست افشان: در حال رقص/ پاکوبان: در حال رقص و سماع و پايکوبي/ ضمناً «سرانداز: لحني در موسيقي قديم ايران بوده است/ سرانداختن: 1)در حال رقص سر به زير انداختن، 2)از فرط شوق و شور به جاي دستار سر خود را انداختن، به نهايت سرمستي و شور و نشاط رسيدن،
قواعد: رودی خوش: موصوف و صفت، رودسازی زهی بوده است
آرایه ها: تناسب در رود و خوش مطرب و سرود و دست افشان و غزل خوان و پاکوبان و سرانداز زيرا از اصطلاحات موسيقي هستند/ ایهام در سرانداختن /سجع در رود و سرود / تکرار خوش
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ن»،«س» و «ز» و نزدیکی مخرج آن ها
معنی بیت: ای رامشگر،چون رودی خوش نوا آماده است، سرودی دلپذیر بخوان و بنواز تا ما ترانۀ عاشقانه ای با رقص بسرائیم و در حال پای کوبی سر نثار قدم یار کنیم.
……………………………..
5-صَبا خاکِ وجودِ ما بدان عالی جَناب انداز
بُوَد کان شاهِ خوبان را نَظَر بر مَنظَر اندازیم
موضوع بیت: عنایت(تمنای عنایت از یار توسط باد صبا)
مضمون بیت: آرزوي ديدار يار
معنی واژگان:صبا: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور و پيامبر ميان عاشق و معشوق است/ عالي جناب: آستانه ي بلند، مقصود آستانه ي منزلگاه معشوق است/ بود: شايد/ شاه خوبان: زيباي زيبايان/ منظر: چهره، قيافه/ نظرانداختن: نگاه کردن
قواعد: خاک وجود: اضافه ي تشبيهي است يعني هستي عاشق به خاک تشبيه شده است/ را: علامت فکّ اضافه/ عالی جناب: صفت و موصوف
آرایه ها:تناسب در خاک و عالي جناب و منظر /اشتقاق در نظر و منظر
واج آرایی:تکرار حرف «ن» و آواي «s» و «z» ، حرف «ر» در مصراع دوم
معنی بیت: ای نسیم صبا، غبار پیکر ما را به آن آستان والا برسان تا باشد که چشم ما بر دیدار آن سرور زیبایان افتد.
…………………………….
6-یکی از عَقل می لافَد یکی طامات می بافد
بیا کاین داوَریها را به پیشِ داوَر اندازیم
موضوع بیت: حقیقت و مجاز
مضمون بیت: (فيلسوفان و صوفيان) (پناه بردن به خدا)
معنی واژگان:مي لافد: لاف مي زند و سخن نادرست و بي پايه مي گويد/طامات: ادّعاي بي مورد کشف و کرامت و گزافه گويي در اين مورد/ مي بافد: سر هم مي کند و ادّعا مي کند/ داوري: نزاع، جدل، ستيز/ داور: قاضي که مقصود پروردگار است/ يکي از عقل مي لافد، اشاره به طرفداران عقل و فلاسفه است/ يکي طامات مي بافد، اشاره به صوفيان رياکار است
آرایه ها: نوعی جناس و تناسب در داوري و داور /نوعی جناس در می لافد و می بافد
واج آرایی: تکرار حروف «د» و «ر»
معنی بیت: کسی از خرد خویش ستایش می کند، دیگری از ادعای کشف و کرامات خود پراکنده گوئی می کند، برخیز تا این دعویها را در نزد قاضی عادل جهان هستی طرح کنیم.
……………………………….
7-بهشتِ عَدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه
که از پایِ خُمَت روزی، به حوضِ کوثر اندازیم
موضوع بیت: وعده و وعید (وعدۀ الهی نقد است )
مضمون بیت: (ميخانه، راهي به بهشت)
معنی واژگان:بهشت عدن: بهشت جاودان/ خم: مقصود خمره ي شراب است/ حوض کوثر: نام حوضي است در بهشت/ روزی: در صفحة 445 جامع نسخ دیوان حافظ تألیف مسعود فرزاد در چند نسخه «یکسر» بجای «روزی» آمده که بر متن ترجیح دارد
آرایه ها: تناسب در بهشت عدن و حوض کوثر /تناسب در ميخانه و خم / ميخانه مرکز بي ريايي و عدم شرک است و کساني که از ريا و شرک دورند مشمول رحمت خدا هستند
واج آرایی: تکرار آوای «Z» در مصراع دوم، و حرف «ب» در مصراع اول
معنی بیت: اگر بهشت جاویدان را خواهانی، همراه ما به میکدة عشق روی آور تا از کنار خمخانة معرفت ترا یکباره به حوض کوثر، جویبار گوارای بهشت برسانیم.
………………………………………….
8-سُخَن دانیّ وخوش خوانی نمی وَرزَند در شیراز
بیا حافظ که تا خود را به مُلکی دیگر اندازیم
موضوع بیت: حافظ و شعر او
مضمون بیت: (گله از شهر شيراز) (نشاني از خوش آوازي حافظ)
معنی واژگان:سخن داني: شاعري، آشنايي با رمز و راز شعر و ادب/ خوش خواني: آوازه خواني، خوانندگي، خوش آوازي/ نمي ورزند: برايش ارزشي قايل نيستند و به دنبال کسب آن نمي روند/ ملک: سرزمين
آرایه ها: سجع در دانی و خوانی/تناسب در
سخن دانی و خوش خوانی
واج آرایی: تکرار حرف «ن» در مصراع اول و آواي «آ» در بيت و تکرار حرف «خ»
معنی بیت: در سخن شناسی و نغز سرائی در شهر شیراز کوششی نمی کنند و قدر هنرمند را نمی شناسند، ای حافظ، بشتاب تا رخت به کشور دیگر کشیم.
………………………………