*غزل 361*

1- آن که پامالِ جَفا کـَــرد چو خاکِ راهَم

           خاک می‌بوسَم و عُذرِ قَدَمَش می‌خواهم

من نه آنم که ز جورِ تو بِنالَم حاشا

                      چاکِرِ مُعتَقِد و بندۀ دولتخواهم

2- من نه آنم که ز جورِ تو بِنالَم حاشا

           بَنــدة مُعتَقِد و چاکـر دولتخواهم

بسته‌ام در خـَمِ گیسویِ تو امّیدِ دراز

           آن مَبادا که شود دستِ طَلَب کوتاهَم

3- بسته‌ام در خـَمِ گیسویِ تو امّیدِ دراز

           آن مَبادا که کند دستِ طَلَب کوتاهَم

 4- ذَرِّة خاکَم و در کویِ تواَم جای خوش است

           تـَـرسَم، ای دوست که بادی بِبَــرَد ناگاهم

ذَرِّه ای خاکَم و در کویِ تواَم وقت خوش است

           تـَـرسَم، ای دوست که بادی بِبَــرَد ناگاهم

5- پیـرِ مَیخانه سَحَر جامِ جهان بینم داد

           و اندر آن آینه از حُسنِ تو کرد آگاهم

6- صوفیِ صومعة عالَمِ قُدسَم لیکن

          حالیا دِیرِ مُغان است حَوالتگاهم

 7- با منِ راه نشین خیــز و سویِ مَیکَـده آی

          تا در آن حَلقه ببینی که چه صاحِب جاهَم

*بر سَرِ شَمعِ قَدَت شُعله صفت می لرزم

              گرچه دانم که هوای تو کُشَد ناگاهم

8- مَست بُگذَشتی و از حافِظَت اندیشه نبود

           آه اگــر دامنِ حُسنِ تو بگیــرد، آهـم

 9- خوشَم آمد که سَحَر خُسرُوِ خاوَر می‌گفت

           با همه پادشَهـی بَنــدة توران شاهَـم

*************************************

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن ( بحر رمل مثمن مخبون اصلم)

1- آن که پامالِ جَفا کـَــرد چو خاکِ راهَم

           خاک می‌بوسَم و عُذرِ قَدَمَش می‌خواهم

موضوع بیت: ناز و نیاز (از معشوق ناز از عاشق نیاز)(از یار جفا از ما وفا)

مضمون بیت: (عاشق، و معشوق جفاکار)

معنی واژگان:پامال جفا کردن: با جور و ظلم خود کسي را نابود کردن/ خاک راه: خاک گذرگاه/ خاک بوسيدن: زمين بوسيدن بخاطر اظهار خدمت و احترام و دوستي/ عذر قدم خواستن: عذر خواهي کردن بخاطر قدم رنجه کردن

آرایه ها: جناس در خاک در مصراع اوّل با خاک در مصراع دوم / تناسب در پامال و خاک و راه و قدم

واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ک»

 معنی بیت: آنکه چون غبار راه مرا پای کوب بیمهری و درشتخوئی کرد، بر خاک آستانش بوسه میزنم و از قدم مبارکش پوزش می طلبم چه وجود من ارزش پایمال شدن را هم ندارد.

………………………..

2- من نه آنم که ز جورِ تو بِنالَم حاشا

           بَنــدة مُعتَقِد و چاکـر دولتخواهم

موضوع بیت: مقام تسلیم و رضا

مضمون بیت: عاشق تحمّل کننده ي جور معشوق

معنی واژگان:جور: ظلم، جفا/ حاشا: غيرممکن است، هرگز چنين مباد/ چاکر: غلام/ دولتخواه: خواهان خوشبختي، خيرخواه

 قواعد: حاشا: در سیاق فارسی از اصوات یا شبه جمله ایست برای تحذیر و تنزیه، نگاه کنید بغزل 78 بیت (3).

آرایه ها:تناسب در بنده و چاکر / تناسب در جور و بنده و چاکر

واج آرایی:تکرار حرف «ن»

معنی بیت: من آن کس نباشم که از ستم تو فریاد کنم، هرگز چنین مباد که شکایت کنم من بخدمتگزاری بآستان تو پای بند و عقیده مندم و خادمی هوادار بخت نیک توام

…………………………….

3- بسته‌ام در خـَمِ گیسویِ تو امّیدِ دراز

           آن مَبادا که کند دستِ طَلَب کوتاهَم

موضوع بیت: مقام طلب(طلب عنایت برای دسترسی به گیسوان یار )

مضمون بیت: زلف يار و دست عاشق

معنی واژگان:خم گيسو: پيچ و تاب زلف/ اميد بستن: آرزو داشتن/ مبادا: خدا نکند.

قواعد:دست طلب: اضافه ي اقتراني است آرایه ها:تناسب در بستن و خم گيسو و دراز و دست / تضاد در دراز و کوتاه

واج آرایی: تکرار حرف «م»

معنی بیت: امید دور و دراز من بحلقة زلف تو بسته است هرگز چنان مباد که گیسوی بلند تو دست طلب مرا کوتاه کند و مرا از رسیدن باین آرزو باز دارد.

…………………………

4- ذَرِّة خاکَم و در کویِ تواَم جای خوش است

           تـَـرسَم، ای دوست که بادی بِبَــرَد ناگاهم

موضوع بیت: مقام خوف و رجا

مضمون بیت: کوي معشوق و ترس عاشق

معنی واژگان:باد: اشاره است به اتّفاقي ناگهاني و مخالف نظر عاشق.

آرایه ها: تناسب در خاک و باد /تناسب در  کوي و جاي

واج آرایی: تکرار حرف «ي» و آواي «آ»

معنی بیت: غباری ناچیزم و جای من در سر کوی تو دلپذیرست، ای دوست یقین دارم که روزی باد حادثه مرا از این جای خوش دور سازد، ترسم چنانکه میدانیم گاه بجای یقین دارم بکار میرود، سعدی گوید:

ترسم نرسی بکعبه ای اعرابی

                کاین ره که تومیروی بترکستانست

نگاه کنید به صفحة 153 گلستان بکوشش نگارنده

…………………………….

5- پیـرِ مَیخانه سَحَر جامِ جهان بینم داد

           و اندر آن آینه از حُسنِ تو کرد آگاهم

موضوع بیت: دل( دل چون آینه)- عنایت( عنایت پیر به سالک برای رسیدن به مقام دل)

مضمون بیت: جام شراب و آينه ي حسن دوست

معنی واژگان:پير ميخانه: همان پير مغان و مرشد و مراد است/ جام جهان بين: همان جام شراب است/ آيينه: همان جام شراب يا جام جهان بين است/ حسن: زيبايي/ حاصل نوشيدن جام شراب مستي است و اين مستي عشق است که عاشق را از حسن دوست آگاه مي کند/ تعبير جام جهان بين به جام شراب و برعکس در شعر حافظ سابقه دارد،گفتم اين جام جهان بين به تو کي داد حکيم (غزل 143)/ تعبير جام شراب به آيينه هم در شعر حافظ سابقه دارد … و اندر آن آيينه صدگونه تماشا مي کرد (غزل 143)/ و کشف زيباييهاي معشوق در جام شراب در شعر حافظ سابقه دارد/ ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم (غزل 11)

آرایه ها:تناسب در جام جهان بين و آينه و حسن

واج آرایی: تکرار آواي «آ»

معنی بیت: پیر میکدة محبت یا مرشد دستگیر سحرگاه دل مرا بنور بادة معرفت روشن بین کرد و صفائی بآن داد و در این آینة پاک جمال بی مانند ترا بمن نمود.

……………………………

6- صوفیِ صومعة عالَمِ قُدسَم لیکن

          حالیا دِیرِ مُغان است حَوالتگاهم

موضوع بیت: صوفی(مقام صوفیان عالم قدس)

مضمون بیت: صوفي حقيقي و ميخانه

معنی واژگان:صومعه: خانقاه/ عالم قدس: جهان پاک معنوي، پيشگاه ذات احديّت/ صوفي صومعه ي عالم قدس: صوفي حقيقي است که از تعلّقات جهان مادّي پاک و منزه است و اين نه از آن صوفياني است که در نظر حافظ مظهر ريا و ناپاکي هستند/ حاليا: اکنون/ دير مغان: ميخانه/ حوالتگاه: جايي که در اين عالم مادي وظيفه دارم که به آنجا مراجعه کنم./ در حقيقت ميخانه عکسي است از صومعه ي عالم قدس در اين جهان مادّي

قواعد: صومعة عالم قدس: تشبیه صریح

واج آرایی: تکرار آواي «s» در مصراع اول و آواي «آ» در مصراع دوم

معنی بیت: من صوفی صافی دل دیرجهان برینم ولی بحکم تقدیر اکنون مرجع و بازگشتگاه من در مراحل سیر و سلوک صومعة مغان یا میخانه اهل عرفان است.

……………………………..

7- با منِ راه نشین خیــز و سویِ مَیکَـده آی

          تا در آن حَلقه ببینی که چه صاحِب جاهَم

موضوع بیت: پادشاهی و گدایی -اولیای الهی (مقام حقیقی اولیا و شرافت آنان)

مضمون بیت: گداي راه نشين و صاحب جاه ميخانه

معنی واژگان:راه نشين: گداي کوي و برزن، ابن سبيل، غريب و بينوا/ ميکده: ميخانه، خرابات/ حلقه: جماعت، گروه/ صاحب جاه: معتبر، داراي مرتبه و مقام.

آرایه ها: تضاد در راه نشين با صاحب جاه / ایهام تناسب درحلقه با راه نشين (چون گدايان حلقه ي در خانه ها را مي زدند)/نوعی جناس در  راه و جاه

واج آرایی:تکرار حرف «ي» در مصراع اوّل و حرف «ن» در بيت

معنی بیت: برخیز و با این خاکسار بمیخانه روی آور تا در آن جمع بنگری که مقامی بس والا مراست.

………………………………….

8- مَست بُگذَشتی و از حافِظَت اندیشه نبود

           آه اگــر دامنِ حُسنِ تو بگیــرد، آهـم

موضوع بیت: ناز و نیاز ( معشوق مست و بی اعتنا)

مضمون بیت: آه عاشق و دامن حسن معشوق

معنی واژگان:مست: سرمست و بي خبر/ از حافظت انديشه نبود: به فکر حافظ و به ياد او نبودي/ آه اگر دامن حسن تو بگيرد آهم: واي به روزي که آه من به دامن زيبايي تو چنگ بزند و از تو دست برندارد، واي بر تو اگر آه من به زيبايي تو بگيرد و خدا اين زيبايي را از تو سلب کند

قواعد: دامن حسن: اضافه ي استعاري است.

آرایه ها: دامن حسن: استعارة مکنیه دامن جامة جمال/نوعی تضاد در مست و انديشه / جناس تام در آه «شبه جمله» و آه «اسم» /ایهام در آه اگر دامن حسن تو بگيرد آهم

واج آرایی:تکرار آواي «t» و «d»

معنی بیت: سرمست و بیخبر بر من گذار کردی و بحافظ خود عنایتی نفرمودی، موجب دریغ و تأسف من خواهد شد، اگر آه شرر بارم در دامن جامة حسن تو افتد و در آن آتش درزند.

…………………………………

9- خوشَم آمد که سَحَر خُسرُوِ خاوَر می‌گفت

           با همه پادشَهـی بَنــدة توران شاهَـم

موضوع بیت: مدح ممدوح

مضمون بیت: مدح وزير

معنی واژگان:خسرو خاور: خورشيد/ با همه پادشهي: با اين که بزرگترين پادشاه جهان هستم/ بنده: غلام/ تورانشاه: خواجه جلال الدين تورانشاه وزير شاه شجاع

آرایه ها: تضاد در پادشه و بنده /تناسب در خسرو و پادشهي و توران «شاه»

واج آرایی:تکرار حرف «خ»

معنی بیت: بسيار خوشم آمد که سحرگاه خورشيد، پادشاه مشرق مي گفت با همه ي قدرت و شکوهي که دارم، بنده و خدمت گزار توران شاه هستم.

محصول بيت ــ بسيار خوشم آمد كه هنگام سحر خسرو خاور مى‌گفت. با همه پادشاهى‌ام بنده توران‌شاه هستم. خلاصه بنده وزير اعظم‌ام.

كسى كه گفته است. مراد از بيت مدح پادشاهى است حتمآ تورانشاه را نشناخته است.

و نيز آن‌كه در معناى بيت گفته است: به‌نظر ظاهر مراد: مدح شاه ولايت توران است و يا مدح شاهى است كه نامش تورانشاه بوده.

اين گويندگان عجيب در تفسير بيت تصرف كرده‌اند.

………………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا