*غزل 358*

1- غَمِ زَمانه که هیچَش کَران نمی‌بینم

          دَواش جُز مَیِ چون ارغوان نمی‌بینم

2- به تَرکِ خِدمَتِ پیرِ مُغان نَخواهم گفت

           چـرا که مَصلَحَتِ خود در آن نمی‌بینم

3- ز آفتابِ قَـــدَح ارتِفـــاعِ عِیش بِگیر

           چرا که طالِعِ وقت آن چُنان نمی‌بینم

 نِشانِ مَردِ خدا عاشِقیست با خود دار

          که در مَشایِخِ شهر این نِشان نمی‌بینم

4- نِشانِ اهلِ خدا عاشِقیست با خود دار

          که در مَشایِخِ شهر این نِشان نمی‌بینم

 براین دو دیدة حیرانِ من هِزار افسوس

           کــه با دو آینـه رویَش عَیان نمی‌بینم

5- بدین دو دیدة حیرانِ من هِزار افسوس

           کــه با دو آینـه رویَش عَیان نمی‌بینم

6- قَدِ تو، تا بِشُد از جــویبارِ دیدة من

           به جایِ سَرو جُز آبِ رَوان نمی‌بینم

در این خُمار کَسَم جُرعه‌ای نمی‌بخشد

           ببین که اهلِ دِلــی در جَهان نمی‌بینم

7- در این خُمار کَسَم جُرعه‌ای نمی‌بخشد

           ببین که اهلِ دِلــی در میان نمی‌بینم

نِشانِ مــویِ میانَش که دل در آن بَستَم

           زِ من مَپُرس که خود در میان نمی‌بینم

8- نِشانِ مــویِ میانَش که دل در او بَستَم

           زِ من مَپُرس که خود در میان نمی‌بینم

9- من و سفینة حافظ که جز در این دریا

       بَضاعَـــتِ سخـــنِ دُرّفشان نمی‌بینم

من و سفینة حافظ که جز درآن دریا

       بَضاعَـــتِ سخـــنِ دِلسِتان نمی‌بینم

*******************************

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن ( بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)

1- غَمِ زَمانه که هیچَش کَران نمی‌بینم

          دَواش جُز مَیِ چون ارغوان نمی‌بینم

موضوع بیت:دنیا و ترک تعلقات(عشق شویندۀ تعلقات از دل سالک است)

مضمون بیت: شراب، دواي غمها

معنی واژگان:زمانه: روزگار /کران: پايان، انتها/ارغوان: نام گلي است سرخ رنگ

آرایه ها:تناسب در غم زمانه و دوا

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: اندوه روزگار که بی­پایان بنظر میرسد، برای درمان آن داروئی غیر از بادة سرخ نمی شناسم

…………………………………….

2- به تَرکِ خِدمَتِ پیرِ مُغان نَخواهم گفت

           چـرا که مَصلَحَتِ خود در آن نمی‌بینم

موضوع بیت:پیر و استاد(پیروی از مرشد و استاد)

مضمون بیت: خدمت پيرمغان

معنی واژگان:به ترک گفتن: ترک کردن/ خدمت: بندگي پير مغان: مرشد، مراد، بزرگ ميخانه ي مغان، پیر میکدة معرفت یا رهبر روحانی و پیر دلیل، نیز نگاه کنید بغزل 1 بیت (4) و غزل 143 بیت (3)/ مصلحت: صلاح، درستي کار

آرایه ها:پیر میکده استعاره از رهبر روحانی

واج آرایی:تکرار حرف «ن»

معنی بیت: من خدمتگزاری آستان پیر میکدة معرفت یا رهبر روحانی را رها نخواهم کرد، چه ترک این خدمت را بصلاح و خیر خود نمی شناسم.

………………………….

3- ز آفتابِ قَـــدَح ارتِفـــاعِ عِیش بِگیر

           چرا که طالِعِ وقت آن چُنان نمی‌بینم

موضوع بیت: غنيمت شمردن فرصت

مضمون بیت: غنيمت دانستن فرصت و خوشباشي

معنی واژگان: آفتاب قدح: خورشید جام/ ارتفاع گرفتن: بهره مند شدن، با اشاره به اصطلاح نجومي در مورد ارتفاع آفتاب، باصطلاح اهل تنجیم مقدار مسافت بلند شدن کوکب از افق تا سمت الرأس و غایت آن نود درجه است (نقل از لغت نامة دهخدا) بگیر: در صفحة 427 جامع نسخ دیوان حافظ تألیف مسعود فرزاد در چند نسخه (مگیر) آمده که بر متن ترجیح دارد و درست مینماید/عيش: شادي و طرب/ ارتفاع عیش: مراد درجة عشرت و شادخواری/ طالع وقت: اوضاع زمانه، آنچه از زمانه مشاهده مي شود/ آنچنان: به گونه اي موافق و مساعد.

قواعد:آفتاب قدح: جام شراب به خورشيد تشبيه شده است (اضافه ي تشبيهي) / آفتاب قدح: تشبیه صریح

 آرایه ها:تناسب در آفتاب و ارتفاع و طالع و وقت

واج آرایی: تکرار آواي «آ»

معنی بیت: از خورشید جام یعنی بادة روشن درجة عشرت و شادخواری را مسنج و اندازه مگیر چه طالع وقت (اختر طلوع کننده در این وقت) مساعد با میگساری نیست، مقصود اینکه این ایام مناسب باده نوشی نیست و نیز نگاه کنید بغزل 317 بیت (6).

………………………….

4- نِشانِ اهلِ خدا عاشِقیست با خود دار

          که در مَشایِخِ شهر این نِشان نمی‌بینم

موضوع بیت:عشق (عشق جداکنندۀ عارف از دیگران)

مضمون بیت: عاشقي و مشايخ شهر

معنی واژگان:اهل خدا: رهروان راه حق، اهل الله/ با خوددار: تو هم داراي اين نشانه باش، عاشق باش/ مشايخ: بزرگان علم و دين.

 قواعد: مشایخ: جمع شیخ بر خلاف قیاس مانند محاسن جمع حسن یا آنکه مشایخ جمع مشیخه است و مشیخه جمع شیخ و شیخ در لغت بمعنی پیر و دانشمند و خواجه آمده است.

آرایه ها:تصدیر نشان

واج آرایی:تکرار حرف «ش»

معنی بیت: معرف اهل حق و ارباب طریقت عشق است، پیوسته مهر بورز و از عشق پیوند مگسل چه در واعظان شهر این نشان نتوان یافت و از معرفت حق بیخبر باشند.

………………………….

5- بدین دو دیدة حیرانِ من هِزار افسوس

           کــه با دو آینـه رویَش عَیان نمی‌بینم

موضوع بیت:وجه الله (تمنای نظر به وجه الله)

مضمون بیت: چشم عاشق و چهره ي معشوق

معنی واژگان:حيران: متحيّر، سرگردان/ هزار: نشانه ي کثرت است/ عيان: به گونه اي آشکار، در برابر ديدگان/ اگر بيت را مربوط به معشوق مجازي تصور کنيم، دوري از معشوق تعبير مي شود و اگر بيت را به معشوق حقيقي تصور کنم عدم مشاهده ي تجلّي انوار حق تعبير مي شود/ مقصود از دو آينه چشمان عاشق است که بايد چهره ي معشوق در آن جلوه گر شود؛ بعضي اين بيت را به وجود عينک در زمان حافظ تعبير مي کنند!!

آرایه ها:دیده و روی تناسب دارند

واج آرایی:تکرار حرف «د»

معنی بیت: بر دو چشم سرگشتة من باید هزار بار دریغ خورد، چه با آنکه مانند دو آینه است آن بخت و سعادت را ندارد که نمایانگر چهرة زیبای یار شود.

………………………..

6- قَدِ تو، تا بِشُد از جــویبارِ دیدة من

           به جایِ سَرو جُز آبِ رَوان نمی‌بینم

موضوع بیت:حدیث فراق(گریه در فراق)

مضمون بیت: دوري معشوق و گريه ي عاشق

معنی واژگان:بشد: برفت، دور شد/ آب روان: مقصود اشک عاشق است

قواعد:جويبار ديده: اضافه ي تشبيهي است که چشم به جوي آب تشبيه شده است که در کنار آن قامت يار چون سرود وجود داشته است.

آرایه ها: تناسب در جويبار و سرو و آب روان / در شعر سه تشبيه وجود دارد: ديده به جويبار (تشبيه ظاهر) قد به سرو (تشبيه مضمر) اشک به آب روان (استعاره)/تناسب در ديده و ديدن

واج آرایی:تکرار حرف «ج»

معنی بیت: تا قامت سروآسای تو از کنار جوی دیدة من دور شد، جز سیل روان اشک بجای سرو روان بالای تو چیزی در این گوشه نتوان یافت.

………………………………

7- در این خُمار کَسَم جُرعه‌ای نمی‌بخشد

           ببین که اهلِ دِلــی در میان نمی‌بینم

موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت )

مضمون بیت: بي کسي

معنی واژگان:خمار: ملالت و دردسر پس از مستي/ جرعه: آشام، مقداري از يک مايع که در يک دم آشاميده مي شود، در اينجا مقصود جرعه ي شراب است که خمارشکن است/ اهل دل: عاشق جوانمرد، کسي که از عشق و درد خبري داشته باشد.

آرایه ها:تناسب در خمار و جرعه

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: کسی در این خمار آلودگی و می زدگی بمن یک آشام (جرعه) باده نمی دهد، بیندیش و بنگر چه روزگاریست که یک صاحبدل هم در آن نیابی، خواجه در غزل دیگر فرماید:

رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس

             گوئی ولی شناسان رفتند ازین ولایت

…………………………

8- نِشانِ مــویِ میانَش که دل در او بَستَم

           زِ من مَپُرس که خود در میان نمی‌بینم

موضوع بیت:مقام حیرت(مقام محو)

مضمون بیت :(کمر يار) (محو عاشق)

معنی واژگان: دل بستن: عاشق شدن/ خود در ميان نمي بينم: خود را فراموش کرده ام و غرق عشق شده ام.

قواعد:موي ميان: (اضافه ي تشبيهي) ميان يعني کمر به موي تشبيه شده است.

 آرایه ها: جناسِ ميان، در مصراع اوّل و ميان در مصراع دوّم / تناسب در موي و بستن ،اشاره به باريکي (در حدّ هيچ) کمر معشوق.

واج آرایی:تکرار حرف «م»

معنی بیت: از میان موی مانند وی که دلباختة آن شدم، از من نشان آن را مجوی، چه من در عشق وی خویشتن را فراموش کرده ام؛ یا بایهام مقصود آنست که من خود نیز از دیدن آن بسبب باریکی ناتوان مانده ام.

………………………………….

9- من و سفینة حافظ که جز در این دریا

       بَضاعَـــتِ سخـــنِ دُرّفشان نمی‌بینم

موضوع بیت:حافظ و شعراو

مضمون بیت: دفتر شعر حافظ

معنی واژگان:سفينه: دفتر شعر، بياض شعر، جنگ شعر، ديوان/ با اشاره به معني ديگر سفينه که کشتي است/ بضاعت: کالا/ سخن درفشان: سخنان گرانبها و باارزش

قواعد: حرف «و» بعد از کلمه ي «من» حرف اضافه براي تخصيص است يعني مرا با دفتر شعر تنها و به حال خود بگذاريد

آرایه ها: سفینة حافظ: بایهام جنگ یا مجموعة اشعار حافظ، نیز نگاه کنید بغزل 45 بیت (1) / تناسب در کشتی(سفينه معني کشتي هم مي دهد) با دريا و بضاعت

واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «آ» معنی بیت: بر منست که پیوسته ملازم جنگ و مجموعة سخن حافظ باشم و از این سفینه جدا نمانم چه تنها در دریای حقایق شعر وی کالای سخن گوهربار را توان یافت.

………………………….

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا