• *غزل 352 *

1-  روزگاری شد که در مِیخانه خِدمَت می‌کنم

              در لباسِ فَقـــر، کارِ اهــلِ دولــت می‌کنم

2- تا کِی اندر دامِ وَصل آرَم تَذَروی خوش خَرام

             در کَمینــم وِ انتِظارِ وَقـــتِ فُرصَت می‌کنم

تا مَگَر در دامِ وَصل آرَم تَذَروی خوش خَرام

             در کَمینــگَه اِنتِظارِ وَقـــتِ فُرصَت می‌کنم

 3-  واعِظِ ما بویِ حَق نَشنید، بِشنو کاین سخن

                در حُضورَش نیز می‌گویم نه غِیبَت می‌کنم

چون صَبا افتان و خیزان می‌روم تا کویِ دوست

              وَز رَفیقانِ رَه اِستِمـــدادِ هِمــَّـت می‌کنم

 4-  با صَبا افتان و خیزان می‌روم تا کویِ دوست

              وَز رَفیقانِ رَه اِستِمـــدادِ هِمــَّـت می‌کنم

خاکِ کویَت برنَتابَد زحمتِ ما بیش ازین

                  لُطف‌ها کردی بُتا، تَخفیفِ زحمت می‌کنم

 5-  خاکِ کویَت زحمتِ ما برنَتابَد بیش ازین

                  لُطف‌ها کردی بِتا، تَخفیفِ زحمت می‌کنم

6-  زُلفِ دِلبـَـر دامِ راه و غَمـــزه‌اش تیرِ بَلاست

             یاد دار ای دِل که چَندینَت نَصیحَت می‌کنم

7-  دیــدة بَدبین بِپوشان ای کَـریمِ عِیب پوش

             زین دلیری‌ها که من در کُنجِ خَلوَت می‌کنم

حافِظـَـم در محفلی، دُردی کشــم در مَجلِســی

       بنگر این شوخی که چون با خَلق ، صَنعَت می‌کنم

8- حافِظـَـم در مجلسی، دُردی کشــم در مَحفِلــی

       بنگر این شوخی که چون با خَلق ِصَنعَت می‌کنم

       ***************************

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ( بحر رمل مثمن محذوف)

1-  روزگاری شد که در مِیخانه خِدمَت می‌کنم

              در لباسِ فَقـــر، کارِ اهــلِ دولــت می‌کنم

موضوع بیت: مراتب عبادت کنندگان( ازعبودیت به مقام ربوبیّت رسیدن)

مضمون بیت: خدمت ميخانه

معنی واژگان:روزگاري شد: مدّت زيادي مي گذرد/ ميخانه: خرابات، همان جايي که حافظ در آن نور خدا را مي بيند/ فقر: احساس نياز نسبت به خداي بي نياز/ اهل دولت: خوشبختان.

قواعد: لباس فقر : تشبیه صریح

آرایه ها: نوعی تضاد در فقر و دولت

واج آرایی:تکرار آواي «د» و «ت»

معنی بیت: سالها گذشت که در میکدة معرفت خدمتگزاری و چاکری میکنم و در جامة درویشی(فقر ذاتی و امکانی) کار مردمان دولتمند و نیک بخت را انجام میدهم.

…………………………..

2- تا کِی اندر دامِ وَصل آرَم تَذَروی خوش خَرام

             در کَمینــم وِ انتِظارِ وَقـــتِ فُرصَت می‌کنم

موضوع بیت: انتظار(در انتظار فرصت دیدار)

مضمون بیت: در انتظار معشوق و وصال او

معنی واژگان: تذرو: قرقاول، خروس صحرايي، مرغي است خوش خط و خال/ خوش خرام: خوشرفتار، آنکه راه رفتنش زيباست، بنابراين تذروي خوش خرام را زيباروي خوشرفتاري معني کرديم/ انتظار وقت فرصت مي کنم: در انتظار وقت مناسب هستم.

آرایه ها:تناسب در دام و تذرو و کمين و انتظار وقت فرصت / دام وصل: وصال و رسيدن به معشوق به دام تشبيه شده است

واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ت»

معنی بیت: نمیدانم چه وقت میسر می شود که ترنگی خرامان بدام وصال اندازم، هم اکنون در کمینگاه نشسته ام و چشم به راه فرصت مساعدم.

……………………………….

3-  واعِظِ ما بویِ حَق نَشنید، بِشنو کاین سخن

                در حُضورَش نیز می‌گویم نه غِیبَت می‌کنم

موضوع بیت: واعظ و حافظ در برابر هم

مضمون بیت: واعظ و دوري از حقيقت

معنی واژگان:واعظ: در اصل معني آن پنددهنده است امّا مقصود حافظ واعظي است که بر سر منبر است (واعظان کاين جلوه در محراب و منبر مي کنند)/ بوي حق نشنيد: چيزي از حق و حقيقت نمي داند/ غیبت : زشت یاد و بدگویی و مذمت در قفای دیگران کردن.

آرایه ها: نوعی ایهام تضاد در حضور و غيبت (چون در اينجا غيبت معني ديگري مي دهد)

واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ب»

معنی بیت: این گفتار مرا که اینک میگویم گوش کن : اندرزگوی ما اندک بهره ای از حق و راستی نیافته و زبانش با دل یکی نیست و به آنچه می گوید، خود عمل نمیکند و من این سخن در پیش وی نیز بر زبان می آورم تا زبان  به زشت یاد نگشوده باشم.

………………………………………….

4-  با صَبا افتان و خیزان می‌روم تا کویِ دوست

              وَز رَفیقانِ رَه اِستِمـــدادِ هِمــَّـت می‌کنم

موضوع بیت: سالک(راه سلوک تدریجی طی می شود)- همت

مضمون بیت: سفر به کوي دوست

معنی واژگان:صبا: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور و پيامبر ميان عاشق و معشوق است و چون افتان و خيزان مي رود صفت بيمار براي آن مي آورند/ افتان و خیزان : آهسته آهسته و نرم نرم/ استمداد: طلب، کمک/ همّت: دعاي خير و نيروي باطني که همراه دوستان کنند تا آنان توفيق يابند

قواعد: افتان و خیزان : قید حالت یا حال/ استمداد : مصدر باب استفعال.

آرایه ها:تناسب و تضاد در افتان و خیزان

واج آرایی:تکرار حروف «م» و «ن»

معنی بیت: با نسیم بهاری آهسته آهسته و نرم نرم بکوی یار روی می آورم و از رهروان طریق حقیقت برای وصول به مقصد خواستار توجه باطنی و عنایتم.

…………………………….

5-  خاکِ کویَت زحمتِ ما برنَتابَد بیش ازین

                  لُطف‌ها کردی بِتا، تَخفیفِ زحمت می‌کنم

موضوع بیت: وصال(وصال دایم میسر نیست )

مضمون بیت: سفر از کوي دوست

معنی واژگان:برتافتن: تحمّل کردن/ لطفها کردي: مهرباني ها کردي/ بتا: اي زيباروي خوش قد و قامت (بعضي آن را بتا به کسر حرف «ب» به معني «بگذار تا» مي دانند که با فعل بعد از آن هماهنگي ندارد)، مخفف بهل تا به معنی بگذار تا  و رخصت بده و اجازه فرما/ تخفيف زحمت کردن: کم کردن زحمت

آرایه ها:زحمت در مصراع اول مي تواند به معني ازدحام باشد که در اين صورت نوعي جناس ميان دو کلمه ي زحمت وجود دارد واج آرایی:تکرار حرف «ت»

معنی بیت: غوغا و ازدحام ما را سر کوی تو افزون ازین تحمل نمی کند، مهربانی ها نمودی و اینک رخصت فرما تا زحمت کم کنم و دردسر بیش ندهم، خاقانی گوید :

کوی عشق آمد شد ما برنتابد بیش ازین

             دامن تر بردن آنجا، برنتابد بیش ازین

بر سر کویش ببوسیم آستان و بگذریم

            کاستان تنگست، ما را برنتابد بیش ازین

در غزلیات سعدی«بتا» مخفف بهل تا دیده می شود:

بتا هلاک شود دوست در محبت دوست

           که زندگانی او در هلاک بودن اوست

ص 50 غزلیات سعدی تصحیح فروغی

…………………………

6-  زُلفِ دِلبـَـر دامِ راه و غَمـــزه‌اش تیرِ بَلاست

             یاد دار ای دِل که چَندینَت نَصیحَت می‌کنم

موضوع بیت: عشق (پرهیز از اسارت در عشق توصیۀ ظاهر اندیشان است)

مضمون بیت: دل نصيحت ناپذير

معنی واژگان:دلبر: معشوق /غمزه: ناز و کرشمه/ چندینت نصیحت میکنم : ترا بسیار اندرز میدهم/ در راه عشق هم دام هست و هم جنگ، امّا دل نصيحت پذير نيست

قواعد: چندینت نصیحت میکنم : چندین قید کمیت/ ت ضمیر مفعولی است که به ضرورت حفظ وزن شعر به قید پیوسته است.

آرایه ها: نوعی جناس در دلبر و دل / تير بلا: تشبيه بلا به تير

واج آرایی: تکرار حروف «ت» و «د»

معنی بیت: اي دل، به ياد داشته باش که چه قدر تو را نصيحت مي کنم که گيسوي تابدار و زيباي معشوق دام راه و غمزه ي او تير بلا و مصيبت است.

در زلفِ چون کمندش اي دل مپيچ، کآنجا

سرها بريده بيني بي جرم و بي جنايت

(غزل 4 / 94)

محصول بيت ــ زلف دلبر دام راه و غمزه‌اش تير بلاست. اى دل در خاطرت باشد كه چه‌قدر نصيحتت مى‌كنم: كه از زلف و غمزه دلبر پرهيز كن و مواظب خود باش.

……………………………..

7-  دیــدة بَدبین بِپوشان ای کَـریمِ عِیب پوش

             زین دلیری‌ها که من در کُنجِ خَلوَت می‌کنم

موضوع بیت: خداوند و ستاریّت او

مضمون بیت: دعا براي عدم رسوايي

معنی واژگان:بدبين: مقصود اشخاصي است که فقط بديها را مي بينند/ کريم عيب پوش: بزرگوار پوشنده ي عيبها/ دليريها: گستاخيها، گناهان/ کنج خلوت: گوشه ي تنهايي، دور از چشم مردم

واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ب»

معنی بیت: ای بخشندة خطاپوش، از دیدن معایب من چشم برهم نه و به کرم از گستاخی های من در گوشة تنهایی اغماض فرما چه میدانم که بی پروا فرمان ترا نبردم.

…………………………..

8- حافِظـَـم در مجلسی، دُردی کشــم در مَحفِلــی

       بنگر این شوخی که چون با خَلق ِصَنعَت می‌کنم

موضوع بیت: کتمان اسرار

مضمون بیت: تزوير و ريا

معنی واژگان:حافظ: مقصود حافظ قرآن است/ دردي کش: آنکه تا ته جام شراب را مي نوشد و گويي عاشق نوشيدن شراب است/ محفل: مجلس بزم/ شوخي: گستاخي، بي شرمي/ صنعت کردن: ريا و تزوير کردن

آرایه ها:تضاد در حافظ و دردي کش

واج آرایی:تکرار حروف «م» و «ی»

معنی بیت: من در یک مجلس حافظ قرآن و در یک انجمن باده نوشم، ببین گستاخی مرا که چگونه در پیش خلق خدا به ریاکاری و ظاهرسازی می پردازم.

……………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا