- *غزل 351*
1- حاشا که من، به موسِمِ گُل تَرکِ مَی کنم
مـن لافِ عَقل میزَنَم، ایــن کار کِی کنم؟
مُطرِب کُجاست تا همه مَحصولِ زُهد و عِلم
در کارِ بانگِ بـَربَط و آوازِ نِـی کنم
2 – مُطرِب کُجاست تا همه مَحصولِ زُهد و عِلم
در کارِ چَنگ و بـَربَط و آوازِ نِـی کنم
از قال و قیــل ِمدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خِدمَتِ معشوق و مَی کنم
3 – از قیــل و قالِ مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خِدمَتِ معشوق و مَی کنم
کــِی بود در زمانــه وفا؟ جامِ مَی بخواه
تا من حکایتِ جَم و کاووسِ کَی کنم
4- کــِی بود در زمانــه وفا؟ جامِ مَی بیار
تا من حکایتِ جَم و کاووسِ کَی کنم
5- از نامــة سیاه نترســم کــــه روزِ حَشر
با فِیضِ لُطفِ او صد از این نامه طَی کنم
کو پِیکِ صُبــح تا گِلههایِ شَبِ فِراق
با آن خُجَسته طَلعَتِ فرخُنده پِی کنم
6- کو پِیکِ صُبــح تا گِلههایِ شَبِ فِراق
با آن خُجَسته طالِعِ فرخُنده پِی کنم
*خاکِ مَرا چو در ازل از مَی سِرِشته اند
با مُدَّعی بگو که چرا ترکِ وِی کنم
7-این جانِ عاریَت که به حافِظ سِپُرد دوست
روزی رُخَش بِبینـَـم و تَسلیــمِ وِی کنم
**************************
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن ( بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1- حاشا که من، به موسِمِ گُل تَرکِ مَی کنم
مـن لافِ عَقل میزَنَم، ایــن کار کِی کنم؟
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت (استفاده از فرصت ها کار خردورزی است.)
مضمون بیت: فصل بهار و شراب
معنی واژگان:حاشا: غيرممکن است/ موسم گل: فصل بهار/ لاف عقل مي زنم: ادعاي عاقل بودن دارم.
قواعد: حاشا : در سیاق فارسی از اصوات یا شبه جمله است برای تحذیر و تنزیه بمعنی دور باد و هرگز چنین مباد.نیز نگاه کنید به غزل 78 بیت (3).
آرایه ها:نوعی تضاد در مي با عقل که حافظ ازاین تضاد استفاده کرده است تا شعر او طنز آلود شود.
واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «م»
معنی بیت: هرگز چنین مباد که در نوبت بهار من میگساری را رها کنم، چه مرا ادعای خردمندی است و ترک باده نوشی نمی کنم.
………………………………..
2 – مُطرِب کُجاست تا همه مَحصولِ زُهد و عِلم
در کارِ چَنگ و بـَربَط و آوازِ نِـی کنم
موضوع بیت: مراتب عبادت کنندگان (عبادت مقدمة عبودیت است)
مضمون بیت: مجلس بزم و هزينه ي آن
معنی واژگان:مطرب: رامشگر، نوازنده و خواننده / محصول زهد و علم: آنچه از پرهيزگاري و دانش اندوزي به دست آورده ام، اعتباري که از اين راه بدست آورده ام/ در کار کردن: صرف کردن، در راهي خرج کردن/ بربط: عود (نام سازي است)
قواعد:تکرار حرف«س»
آرایه ها: تناسب در مطرب و چنگ و بربط و آواز ني ،محصول زهد و علم با آنها تضادي دارد که حافظ از اين تضاد در راه طنزآلود کردن شعر خود استفاده کرده است.
معنی بیت: رامشگر کو تا تمامی حاصل پارسایی و دانش خود را در راه شنیدن نغمة چنگ و بربط و آوای نی صرف کنم.
…………………………
3 – از قیــل و قالِ مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خِدمَتِ معشوق و مَی کنم
موضوع بیت: علم حصولی و علم شهودی( علم حال، علم قال)
مضمون بیت: مدرسه و بزم
معنی واژگان:قيل و قال مدرسه: مباحثاتي که در مدرسه بر سر مسائل علمي ميان طالبان علم درمي گيرد/ حالي: اکنون/ دلم گرفت: ملال حاصل کرده ام، ملول شده ام، دلتنگ شده ام/ يک چند: مدّتي
قواعد: قیل : مصدر عربی است همچنین است قال که مصدریست در عربی بمعنی گفتن، در زبان فارسی قیل و قال اسم مرکب است بمعنی مباحثه و گفتگو و داد و فریاد/حالی : قید زمان.
آرایه ها: تناسب در حالي و يک چند / نوعی تضاد در مدرسه با معشوق و مي
واج آرایی:تکرار حروف «ق» و «ل»
معنی بیت: اکنون از بحث و جدال هاي مدرسه دلگير و خسته شده ام، پس مي خواهم مدّتي را در خدمت معشوق و مَي باشم و به دل خود برسم.
بخواه دفترِ اشعار و، راهِ صحراگير
چه وقتِ مدرسه وُ بحثِ کشفِ کشّاف است
(غزل 2 / 44)
محصول بيت ــ حاليا از قيل و قال مدرسه دلم زده شد. چند زمانى هم به مى و معشوق خدمت نمايم يعنى سر و كارم با اينها باشد و مقيد به مى و معشوق شوم.
………………………….
4- کــِی بود در زمانــه وفا؟ جامِ مَی بیار
تا من حکایتِ جَم و کاووسِ کَی کنم
موضوع بیت: عبرت
مضمون بیت: بي وفايي دوران
معنی واژگان:زمانه: روزگار، دوران /جم: مقصود جمشيد پادشاه پيشدادي است که گويند شراب در روزگار او کشف شده است/ کاووس: پادشاه کياني که پس از کيقباد و پيش از کيخسرو بوده است/ کي: لقب پادشاهان کياني، کي در اصل به معني پادشاه است.
آرایه ها:جناس تام در کي در مصراع اوّل و کي در مصراع دوم / نوعی جناس در جام و جم / تناسب در جام و مي و جم
واج آرایی: تکرار حرف «م» و آواي «آ»
معنی بیت: چه وقت در روزگار وفا بوده است؟! جام شراب بياور تا بنوشم و مست گردم و داستان جم و کاووس کي را برايت بازگو کنم که عاقبت آنها چه شده است.
محصول بيت ــ به طريق خطاب عام مىفرمايد: كى در زمانه وفا بود جام مىبيار: زمانه از قديم بىوفا بوده جام باده را بيار تا كه من حكايت جم و كاووس و كى را بكنم يعنى اگر در زمانه وفا بود اين پادشاهان در سلطنت باقى مىماندند كه هر كدام پادشاه مقتدرى بود خصوصآ جم كه همان حضرت سليمان پيغمبر است كه حتى به وحوش و طيور حكم مىكرد.
……………………………….
5- از نامــة سیاه نترســم کــــه روزِ حَشر
با فِیضِ لُطفِ او صد از این نامه طَی کنم
موضوع بیت: خداوند و غفاریّت او
مضمون بیت: لطف حق
معنی واژگان:نامه ي سياه: مقصود نامه ي اعمالي است که در آن گناهان زيادي براي صاحب آن نوشته شده باشد/ روز حشر: روز قيامت/ فيض لطف او: توجه و عنايت الهي/ صد: نشانه ي کثرت است/ طي کردن: در هم پيچيدن و دور انداختن، گذراندن
آرایه ها: تناسب در نامه ي سياه و روز حشر/ تناسب در نامه و طي کردن
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: از سیاه نامگی و گناهکاری در روز رستاخیز نگران نیستم، چه با بسیاری فضل الهی صد نامه سیاه از این گونه را می توان درپیچید و مشمول بخشایش ایزدی شد.
…………………………………
6- کو پِیکِ صُبــح تا گِلههایِ شَبِ فِراق
با آن خُجَسته طالِعِ فرخُنده پِی کنم
موضوع بیت: حدیث فراق
مضمون بیت: باد صبا و گله هاي عاشق
معنی واژگان:پيک صبح: باد صبا / خجسته طالع: خوشبخت (به جهت آنکه يار را ديده است)/ فرخنده پي: خوش قدم (به جهت آنکه بوي معشوق و خبر از او مي آورد)
آرایه ها: تضاد در صبح و شب /نوعی جناس در پيک و پي
واج آرایی:تکرار آوای «h»
معنی بیت: قاصد بامداد وصال کی فراز می آید تا گله ها و رنجشهای شب جدایی را با آن یار فرخنده بخت و مبارک پی در میان نهم.
…………………………………..
7-این جانِ عاریَت که به حافِظ سِپُرد دوست
روزی رُخَش بِبینـَـم و تَسلیــمِ وِی کنم
موضوع بیت:حُسن عاقبت
مضمون بیت: جان عاريت و تسليم به صاحب آن
معنی واژگان:عاريت: قرضي/ تسليم کردن: دادن، تقديم کردن/ اين بيت را نشانه ي اشعري بودن حافظ مي دانند، زيرا اشعريان اعتقاد دارند که روز قيامت مردم مي توانند خدا را ببينند/ و نيز اشاره اي است به حديث قدسي «و نفخت فيه من روحي»
قواعد: جان عاریت : موصوف و صفت.
آرایه ها:تلمیح به حديث قدسي «و نفخت فيه من روحي»
واج آرایی:تکرار حروف «ی» و «س»
معنی بیت: این جان را که به عاریت از محبوب گرفته ام روزی که هنگام جان آهنگ من فرا رسد و چهرة دوست در واپسین دم در نظرم نمایان شود به وی باز خواهم سپرد؛ اشارتی به این اعتقاد از این بیت پیداست که در هنگام مرگ شبحی زیبا بر نیکوکار و صورتی زشت در برابر بدکار ظاهر می شود و جان از آنان می ستاند.
…………………………….