- *غزل 341*
1- گَر من از سَرزَنِشِ مُدَّعیـان اَندیشَم
شیـوة مَستی و رِندی نَرَوَد از پیشَم
2-زُهدِ رِنــدانِ نوآموخته راهی به دِهیست
من که بدنامِ جَهانم، چه صَلاح اندیشم؟
3- شاهِ شوریده سَران خوان مَنِ بیسامان را
زان که در کَـم خِرَدی از همه عالَم بیشَم
4- بر جَبین نَقش کن از خونِ دِلِ مَن خالی
تا بداننــد که قـُـربانِ تـو کافـِــرکیشَم
اِعتِقادی بِنُمـــای و بگــذر بَهـــرِ خُــدای
تا ندانی که در این خِرقه چه نادَرویشَم
5- اِعتِقادی بِنُمـــا و بگــذر بَهـــرِ خــدا
تا دَرین خِرقه نَدانی که چه نادَرویشَم
شِعــرِ خونبارِ من، ای باد، بَرآن یار رَسان
که زِ مُژگانِ سیَه، بر رَگِ جان زَد نیشَم
6- شِعــرِ خونبارِ من، ای باد، بِدان یار رَسان
که زِ مُژگانِ سیَه، بر رَگِ جان زَد نیشَم
*دامن از رَشحۀ خونابِ دِلَم در هم چین
که اثر در تو کند گر بِخَراشی ریشَم
7- من اگر باده خورم وَر نه، چه کارَم با کس حافظِ رازِ خود و عــارِفِ وَقــتِ خویشَم
من اگر رندم وگرشیخ، چه کارَم با کس
حافظِ رازِ خود و عــارِفِ وَقــتِ خویشَم
********************
وزن غزل : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن(بحر رمل مثمن مخبون اصلم)
1- گَر من از سَرزَنِشِ مُدَّعیـان اَندیشَم
شیـوة مَستی و رِندی نَرَوَد از پیشَم
موضوع بیت:مقام محو ومستی- عهدالستی(وفای به عهد)
مضمون بیت: مستي و رندي و بي باکي
معنی واژگان:سرزنش: طعنه/ مدّعيان: داعيه داران تقوي و پرهيزگاري، داعيه داران دين و مذهب/ انديشيدن: ترسيدن/ شيوه: روش /مستي: سرمستي از عشق، يا مستي که از لوازم ملامتي بودن است /رندي: ظاهري بد و باطني نيکو داشتن و از دقايق عمر براي رسيدن به حق استفاده کردن/ نرود از پيشم: انجام نمي پذيرد، اجرا نمي شود
آرایه ها:تناسب میان مستی و رندی
واج آرایی: تکرار حروف «ي» و «ش»
معنی بیت: اگر من از ملالت آنانکه ادعای معرفت دارند، نگران شوم، راه بیخودی و وارستگی از قید تعلقات و رسوم ظاهری را نتوانم پیمود و کاری نتوانم کرد.
…………………………..
2-زُهدِ رِنــدانِ نوآموخته راهی به دِهیست
من که بدنامِ جَهانم، چه صَلاح اندیشم؟
موضوع بیت:تقوای ظاهری و رندی در برابر هم
مضمون بیت: رند و صلاح انديشي
معنی واژگان:زهد: تقوي، پرهيزگاري/ رندان: کساني که ظاهري بد و باطني نيکو دارند و از دقايق عمر خويش در راه رسيدن به حق استفاده مي کنند/ نوآموخته: نوآموز، مبتدي/ راهي به دهي است: اين امر صورت معقوليت دارد و توجيه پذير است/ صلاح انديشيدن: به فکر مصلحت و درست بودن کار بودن.
قواعد: نوآموخته : صفت مرکب بمعنی فاعلی، رندان موصوف
آرایه ها: نوعی تضاد در رند نو آموخته و بدنام /نوعی تضاد در بدنامي و صلاح انديشي
واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «آ»
معنی بیت: پرهیزگاری قلندرانی که تازه به آموزش زهد پرداخته اند و به نا نوشیدن باده تظاهر می کنند، وجهی تواند داشت و خالی از سودی برای آنان در فریب دادن دیگران نیست ولی من که رسوای عالمی به شرابخواری شده ام در اندیشة زهد و صلاح نیستم.
…………………………….
3- شاهِ شوریده سَران خوان مَنِ بیسامان را
زان که در کَـم خِرَدی از همه عالَم بیشَم
موضوع بیت:عشق و عقل (غلبۀ عشق حقیقی بر عقل معاش)
مضمون بیت: غلبه ي عشق بر عقل
معنی واژگان:شاه شوريده سران: شاه قلندران، شاه ديوانگان/ بي سامان: پريشان، بي سر و سامان/ کم خردي: کم عقلي، يعني حالت کسي که عشق در وجود او بر عقل او غلبه دارد
آرایه ها: تناسب در سر و بي سامان و کم خرد
واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آواي «آ»
معنی بیت: من خانه بدوش را سرور آشفتگان و شیدایان کوی عشق شمار، چه در نداشتن عقل مصلحت اندیش و سودجو از همه جهانیان گوی پیشی ربوده ام.
……………………………
4- بر جَبین نَقش کن از خونِ دِلِ مَن خالی
تا بداننــد که قـُـربانِ تـو کافـِــرکیشَم
موضوع بیت:عشق (داغ عشق)
مضمون بیت: عاشق قرباني معشوق
معنی واژگان:جبين: پيشاني/ نقش کن: رسم کن، بگذار/ قربان بودن: فدا بودن/ کافرکيش: نامسلمان، نامهربان./ در آداب قربان کردن معمول بوده است که صاحب نذر، انگشت را به خون قرباني مي آلوده و با آن بر پيشاني خود خالي مي گذاشته و اين نشانه ي تعلّق قرباني به او و اجراي شرايط نذر بوده است. (حافظ خانلري، ص 1178) نظر ديگر اين است که چون مي خواستند اعلام کنند که حيواني براي قرباني در حجّ است علامتي از خون آن حيوان بر بدن او مي زدند، بنابراين مصراع اوّل را بايد چنين معني کرد که از خون دل من بر جبين خالي رسم کن به صورت اعلام و اشعار تا همه بدانند که من قربان تو هستم «اشعار» «اشعار البدنه: و «اشتعارالهدي» (آيينه ي جام ص 172)/ کافرکيشي به اين مناسبت است که معمولاً رسم علامت بر پيشاني از رسوم هنديان و کوليان بوده است که از نظر مسلمانان کافر هستند/ معني ديگر «قربان» کمان دان (محل نگهداري کمان) و معني ديگر «کيش» تيردان (محل نگهداري تير) است و اين دو معني نيز در نظر شاعر بوده است
آرایه ها: تناسب در بر جبين نقش کردن خال و قربان و کافرکيش /تلمیحی دارد بپاک و متبرک بودن خون شهید عشق.
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: از خون دلم بر پیشانی خود نشانی بنگار تا مردم دریابند که من کشتة دست توام که چون کافران رحمی نمی آوری؛ در ضمن تلمیحی دارد بپاک و متبرک بودن خون شهید عشق.
……………………
5- اِعتِقادی بِنُمـــا و بگــذر بَهـــرِ خــدا
تا دَرین خِرقه نَدانی که چه نادَرویشَم
موضوع بیت:خداوند و ستاریّت او
مضمون بیت: صوفي رياکار
معنی واژگان:درويش در ديوان حافظ به صوفيان حقيقي و صوفي به صوفيان رياکار اطلاق مي شود/ اذ امَرَوا باللّغوِ مَرَ و اکراماً (سوره ي 25 آيه ي 72) هرگاه عمل ناشايستي مي بينند بزرگوارانه از کنار آن مي گذرند
آرایه ها: تناسب در خرقه و درويش
واج آرایی:تکرار حروف «ب» و «د»
معنی بیت: ارادتی و گرایشی نشان بده و برای رضا خدا نزد من درنگ مکن و به کنجکاوی مپرداز که آنگاه پی میبری که تا چه اندازه از عالم درویشی و وارستگی دور و از آن بیخبرم.
…………………………..
6- شِعــرِ خونبارِ من، ای باد، بِدان یار رَسان
که زِ مُژگانِ سیَه، بر رَگِ جان زَد نیشَم
موضوع بیت:بادصبا (پیغام عاشق به معشوق)
مضمون بیت: شعر خونبار حافظ و يار جفاکار
معنی واژگان:شعر خونبار: شعر پر از غم و اندوه/ نيش: نشتر
قواعد: رگ جان: اضافه ي تشبيهي است يعني جان به رگ تشبيه شده است (يا اضافه ي استعاري).
آرایه ها: تناسب در خونبار و رگ و نيش / تشبيه مضمر مژگان يار به نشتر
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: اي صبا، شعر پر از درد و رنج مرا به آن معشوقي که با مژگان سياه و دل فريبش بر رگ جان و حيات من نيشتر زده و خون دلم را جاري کرده است، برسان.
. محصول بيت ــ اى باد شعر خونبار مرا پيش يار بخوان. آن چنان يارى كه از مژگان سياهش بر رگ جانم نيش زد. مراد يارى كه جانم را با مژگانش مجروح كرد.
جايز است «كه» حرف تعليل باشد پس معنا اين طور مىآيد. زيرا از مژگان سياهش بر رگ جانم نيش زد.
………………………
7- من اگر باده خورم وَر نه، چه کارَم با کس حافظِ رازِ خود و عــارِفِ وَقــتِ خویشَم
موضوع بیت:مقام مراقبه
مضمون بیت: حافظ و شراب
معنی واژگان:باده: شراب /چه کارم باکس: با هيچ کس کاري ندارم، دخالت در امور کسان ديگر نمي کنم/ عارف وقت خويش: آگاه به زمان خود
آرایه ها: تناسب در باده خوردن و حافظ راز بودن و عارف وقت بودن
واج آرایی: تکرار آواي «آ»
معنی بیت: من اگر شراب می نوشم یا نمی نوشم، به کسی آزاری نمی رسانم من راز میگساری خود را از انظار خلق پنهان می دارم و شناسای قدر وقت خویشم و فرصت مغتنم عیش را از دست نمی دهم.
……………………..