• *غزل 329*

1-  جَوزا سَحَر نهاد حَمایِل بَرابَرَم

           یعنی ،غُلامِ شاهَم و سوگَند می‌خورم

2-ساقی بیا که از مَدَدِ بَختِ کارساز

        کامی که خواستم ز خدا، شد مُیَسَّرَم

 3-  جامی بِدِه که باز به شادیِّ رویِ شاه

        پیرانه سَر هَوایِ جَوانیست در سَـرَم

4-   راهَم مَزَن به وَصفِ زُلالِ خِضِر که من

       از جامِ شاه جُرعِه کش حوضِ کَوثَرم

5-   شاها اگر به عَـرش رسانم سَریرِ فَضل

      مَملوکِ این جَنابم و مِسکینِ این دَرَم

 6-  من جُرعِه نوشِ بَزمِ تو بودم هزار سال

    کِی تَرکِ آبخورد کُنَد، طَبعِ خــوگَـرَم

وَر باوَرَت نمی‌شَوَد از بَنده این حَدیث

      از گُفتــة کَمـال دَلیلـی بیــاورم

 7-  وَر باوَرَت نمی‌کند از بَنده این حَدیث

      از گُفتــة کَمـال دَلیلـی بیــاورم

8-  گر بَرکَنَم دِل از تو و بَردارَم از تو مِهر

        آن مِهر بر که اَفکَنَم آن دِل کُجا بَرَم

 9-   مَنصورِ بِن مُظَفَّرِ غازیست حِـرزِ من

       وَز این خُجَسته نام بر اَعدا مُظَفَّرَم

 10-  عَهدِ اَلَستِ من همه با عِشقِ شاه بود

      وز شاهراهِ عُمر بِدین عَهـــد بگذرم

 11-  گَردون چو کرد نَظمِ ثُرَیّا به نامِ شاه

          من نَظمِ دُرّ چرا نکنم از که کمترم؟

 12-شاهین صِفَت، چو طُعمه چشیدم ز دست شاه

   کِـی باشد اِلتِفــات به صیــد کبوتــرم

 13-  ای شاهِ شیرگیر چه کم گَردد، ار شود

        در سایة تو مُلکِ فـَـراغَت مُیَسَّــرَم

14- شِعرَم به یُمنِ مَدحِ تو صد مُلکِ دِل گُشاد     گویی که تیغِ توسـت زَبانِ سُخَنــوَرَم

 بر گُلشَنی اگر بِگُذَشتَم چو بادِ صُبح

       نَه عِشقِ سَرو بود و نه شوقِ صِنوبَرَم

15-  بر گُلشَنی اگر بِگُذَشتَم چو بادِ صُبح

       نی عِشقِ سَرو بود و نه شوقِ صِنوبَرَم

16- بویِ تو می‌شَنیدم و بر یادِ رویِ تو

       دادند ساقیانِ طَرَب یک دو ساغَرَم

مَستی به آبِ یک دو عِنَب وَضعِ بَنده نیست

    من سالخــورده رِندِ خَـرابات پَـروَرَم

17- مَستی به آبِ یک دو عِنَب وَضعِ بَنده نیست

    من سالخــورده پیــرِ خَـرابات پَـروَرَم

با سِیرِ اَختَرِ فَلَکَم داوَری بَسیست

          اِنصافِ شاه باد در این قِصِّه داوَرَم

18-    با سِیرِ اَختَرِ فَلَکَم داوَری بَسیست

          اِنصافِ شاه باد در این قِصِّه یاورم

شُکـرِ خدا که باز درین اوجِ بارگاه

       طاووسِ عَرش می‌شنود صوتِ شَهپَرَم

19-  شُکـرِ خدا که باز درین اوجِ بارگاه

       طاووسِ عَرش می‌شنود صیتِ شَهپَرَم

نامَم ز کارنامة عُشّاق مَحـو باد

           گر جُز محبّت تو بُوَد شُغلِ دیگرم

 20-  نامَم ز کارخانـة عُشّاق مَحـو باد

       گر جُز محبّت تو بُوَد شُغلِ دیگرم

 21-  شِبلُ الاَسَد بِصید دلم حمله کرد و من

       گر لاغــرم و گـر نه شِکارِ غَضَنفَرَم

22-   ای عاشِقـانِ رویِ تــو از ذَرِّه بیشتــر

        من کِی رَسَم به وَصلِ تو کَز ذَرِّه کمترم

23-  بِنما به من که مُنکِرِ حُسنِ رُخِ تو کیست

  تــا دیــده اش بِگـَـزلَکِ غِیــرَت بَرآورم

24-   بـر من فُتاد سایة خورشیدِ سَلطَنَت

          واکنون فَراغَتَست ز خورشیدِ خاوَرَم

مَقصـود ازیـن مُعامِله بازار تیزیَست

           نَه جِلوه میفُروشَم و نَه عِشوه میخرم

25- مَقصـود ازیـن مُعامِله بازار تیزیَست

           نی جِلوه میفُروشَم و نی عِشوه میخرم

    ***************************

وزن غزل : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

1-  جَوزا سَحَر نهاد حَمایِل بَرابَرَم

           یعنی ،غُلامِ شاهَم و سوگَند می‌خورم

موضوع بیت:ارادت (ارادت مرید به مراد )

مضمون بیت: مدح شاه منصور

معنی واژگان:جوزا: صورت جبّار فلکي در کتب نجومي به صورت مردي است ايستاده و به دست او عصايي با حمايل يا کمر شمشير، در عربی جوزاء به الف ممدوده است، مقصود از حمايل يا کمر شمشير دوال يا بندي يا کمربندي است که شمشير به آن مي بندند و وقتي کسي حمايل خود را در مقابل کسي باز مي کرد و در مقابل او مي گذاشت نشانه ي اطاعت و تسليم بود/شاه: مقصود شاه منصور بن شرف الدين مظفّر بن امير مبارزالدّين محمّد است. نیز نگاه کنید بغزل 307 بیت (8).

آرایه ها: تناسب در جوزا و سحر و حمايل / تضاد در غلام و شاه

واج آرایی: تکرار حرف «م» و آواي «آ» معنی بیت: علاقه و بند شمشیر خود را بنشان فرمانبرداری از شانه گشود و پیش من نهاد که بندة زرخرید پادشاهم و برین چاکری قسم یاد می کنم؛ در قدیم رسم بوده است که چون امیری بنزد شاه می رفته حمایل و شمشیر را از پیکر باحترام شاه می گشود و بنشان تسلیم و اطاعت در پیش وی می نهاد.

…………………………..

2-ساقی بیا که از مَدَدِ بَختِ کارساز

        کامی که خواستم ز خدا، شد مُیَسَّرَم

موضوع بیت:رؤیت (دولت دیدار)

مضمون بیت: شادي از رسيدن به مقصود

معنی واژگان:مدد: کمک/ بخت کارساز: طالع مساعد، بختي که کارهاي مشکل را آسان مي کند/ کام: آرزو/ ميسّر: آسان

آرایه ها: تناسب در بخت و کارساز و کام و خواستن و ميسّر شدن

واج آرایی:تکرار حرف «س»

معنی بیت: اي ساقي، بيا که به ياري اقبال و سعادت خوب و مساعد، مراد و آرزويي که از خدا مي خواستم، برايم حاصل شد.

محصول بيت ــ اى ساقى بيا كه از مدد بخت كارساز: از يارى و كمك اقبال مساعدم مرادى كه از خدا مى‌خواستم ميسر گشت.

………………………….

3-  جامی بِدِه که باز به شادیِّ رویِ شاه

        پیرانه سَر هَوایِ جَوانیست در سَـرَم

موضوع بیت:پیری و جوانی (عشق سبب جوانی است )

مضمون بیت: شادي روي شاه

معنی واژگان:باز: دوباره/ شادي روي شاه: دو معني دارد يکي به خاطر خوشحالي از ديدن چهره ي شاه و ديگري به سلامتي شاه (شاد خواري)/ پيرانه سر: در وقت پيري، در سر پيري/ هواي جواني: هوي و هوس دوران نوجواني.

آرایه ها: تضاد یا طباق در پيرانه سر و جواني / جناس در سر (در پيرانه سر) و سر در سرم

واج آرایی: تکرار آواي «آ» در بيت و تکرار حرف «س» در مصراع دوم

معنی بیت: اي ساقي، جام شرابي بده تا بار ديگر به شادي روي شاه بنوشم و مست گردم که هنگام پيري شور و اشتياق جواني در سر دارم.

محصول بيت ــ خطاب به ساقى مى‌فرمايد: اى ساقى قدحى باده بده كه به شادى روى شاه در سر پيرى هوس جوانى به سرم افتاده. يعنى در پيرى آرزوى جوانى مى‌كنم يا عشق جوانى (ياى وحدت) به سرم افتاده يعنى آرزوى عاشق شدن مى‌كنم.

……………………………..

4-   راهَم مَزَن به وَصفِ زُلالِ خِضِر که من

       از جامِ شاه جُرعِه کش حوضِ کَوثَرم

موضوع بیت:رؤیت(سیراب از چشمۀ دیدار)

مضمون بیت: جام شراب شاه

معنی واژگان:راه زدن: فريب دادن، منحرف کردن/ وصف: توصيف و تعريف کردن/ زلال خضر: آب زندگي/ حوض کوثر: حوضي است در بهشت.

آرایه ها: تناسب در زلال خضر و جرعه کش و حوض کوثر

واج آرایی:تکرار آوای«z» و «s» و نزدیکی مخرج آنها

معنی بیت: با بیان پاکی و صفای چشمه آب حیات که خضر نبی از آن نوشید، رهزن دلم مشو و فریبش مده که من از ساغر باده در بزم شهریار جرعه نوش شراب طهور از حوض کوثرم.

……………………………………..

5-   شاها اگر به عَـرش رسانم سَریرِ فَضل

      مَملوکِ این جَنابم و مِسکینِ این دَرَم

موضوع بیت:مقام فقر-مقام تواضع و فروتنی

مضمون بیت: خفض جناح

معنی واژگان: عرش: چرخ برين/ مملوک: بندة زرخرید، غلام/ جناب: آستانه ي در، درگاه/ مسکين: گدا

قواعد: مملوک : اسم مفعول از ملک بکسر اول/سرير فضل: اضافه ي تشبيهي است يعني علم و فضيلت به تخت پادشاهي تشبيه شده است.

آرایه ها: تناسب در عرش و سرير / تناسب در مملوک و مسکين و جناب و درهم / تناسب در شاه و سرير / تضاد در شاه با مملوک و مسکين

واج آرایی:تکرار حرف «م»

معنی بیت: اي شاه، اگر تخت فل و دانشم را به عرش برسانم، باز بنده و غلام اين آستان و گدا و مسکين اين درگاهم.

محصول بيت ــ اى شاه ولو اين كه من سرير فضل را به عرش برسانم باز هم غلام اين آستانم و مسكين و دردمند اين درم. الحاصل هر قدر هم فضلم زيادتر گردد باز هم مملوك و دعا گويت هستم.

…………………………

6-  من جُرعِه نوشِ بَزمِ تو بودم هزار سال

    کِی تَرکِ آبخورد کُنَد، طَبعِ خــوگَـرَم

موضوع بیت:عهدالستی (دوام عاشقی )

مضمون بیت: ابراز وفاداري

معنی واژگان:جرعه نوش: باده نوش/ بزم: مجلس شادي/ آبخور: آبشخور/ طبع: طبيعت، خوي/ خوگر: عادت کرده.

قواعد: آبخورد : اسم مکان، جایی که از آن آب نوشند.

آرایه ها: در اين بيت اختلاط و امتزاج شاه ظاهري با شاه حقيقي و معشوق ازلي کاملاً به چشم مي خورد.

واج آرایی:تکرار حرف «ر»

معنی بیت: من در مجلس عشرت تو سالیان بسیار باده نوشیده ام، سرشت من که چنین خو گرفته است، این آبشخور را رها نمی کند.

…………………………………….

7-  وَر باوَرَت نمی‌کند از بَنده این حَدیث

      از گُفتــة کَمـال دَلیلـی بیــاورم

موضوع بیت:مقام فروتنی و تواضع ( اظهار خالصانۀ عشق به محبوب)

مضمون بیت: شاهد حافظ

معنی واژگان:باورت نمي کند: باور نداري/ بنده: غلام، در اين بيت مي توان آن را به جاي «من» حساب کرد/ حديث: موضوع، گفتگو/ کمال: مقصود کمال الدين اسماعيل اصفهاني شاعر نامی (در گذشته بسال635)  است امّا بيتي که تضمين شده است (بيت 8) اصلش از مسعود سعد سلمان است که کمال الدين اسماعيل آن را در ديوان خود آورده است.

قواعد: باورت نمی کند : ت ضمیر مفعولی، این حدیث مسندالیه باورت نمی کند، مسند و رابطه و ضمیر مفعولی یا متمم فعل.

واج آرایی:تکرار حرف«ل»

معنی بیت: اگر اين سخن مرا باور نمي کني، از گفته ي کمال الدّين اصفهاني دليلي براي اثبات کلامم مي آورم.

محصول بيت ــ اگر اين حرف مرا باور نمى‌كنى: براى صحت گفته‌ام از سخنان كمال اسماعيل اصفهانى دليل مى‌آورم. يعنى براى بيان حال خود از سخن او استشهاد مى‌آورم كه گفته است: گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر…

……………………………

9-   مَنصورِ بِن مُظَفَّرِ غازیست حِـرزِ من

       وَز این خُجَسته نام بر اَعدا مُظَفَّرَم

موضوع بیت:مدح ممدوح

مضمون بیت: مدح شاه

معنی واژگان:منصور بن مظفّر: مقصود منصور شاه است (منصوربن شرف الدّين مظفّربن امير مبارزالدين محمّد)/ غازي: کسي که بخاطر دين و مذهب مي جنگد/ حرز: دعايي که مي نويسند و براي رفع چشم زخم و محافظت از خطرات و حوادث نزد خود مي گذارند/ خجسته نام: اسم مبارک/ اعدا: دشمنان/ مظفّر: پيروز، غالب.

قواعد: غازی : اسم فاعل از غزو بفتح اول و سکون دوم، لقب شاه منصوربن شرف الدین مظفر فرزند امیر مبارزالدین محمد از آل مظفر که در سال 790 بر شیراز  مسلط شد.

آرایه ها: جناس در مظفّر (نام پادشاه) و مظفّر (به معني پيروز و غالب) /تناسب در  غازي و مظفّر و اعدا

واج آرایی: تکرار حروف «م» و «ن» و آواي «s» و «z»

معنی بیت: تعویذ و پناه استوار من منصور فرزند مظفر غازی است و بمدد این نام فرخنده بر دشمنان پیروزم.

……………………………….

10-  عَهدِ اَلَستِ من همه با عِشقِ شاه بود

      وز شاهراهِ عُمر بِدین عَهـــد بگذرم

موضوع بیت:عهدالستی

مضمون بیت: عشق شاه

معنی واژگان:عهد: پيمان/ الست: روزي که خدا خطاب به ارواح موجودات فرمود «اَلَستُ بِرَبِّکُم» نیز نگاه کنید بغزل 24 بیت (1) / باز هم در اين بيت اختلاط ميان ظاهر و باطن و ممدوح زميني و معشوق حقيقي به چشم مي خورد

آرایه ها:جناس در شاه در مصراع اول و شاه در شاهراه

واج آرایی: تکرار حروف «ع» و «ه»

معنی بیت: پیمان من از آغاز آفرینش با مهر پادشاه استوار شده است و از راه گشادة زندگانی بر همین عهد می گذرم و میروم یعنی ارادت و محبت من بشهریار جاودانی است.

…………………………

11-  گَردون چو کرد نَظمِ ثُرَیّا به نامِ شاه

          من نَظمِ دُرّ چرا نکنم از که کمترم؟

موضوع بیت:ارادت (ارادت مرید به مراد با مدح)

مضمون بیت: شعر حافظ و شاه

معنی واژگان:گردون: آسمان، فلک/ نظم کردن: منظم کردن و به رشته کشيدن دانه هاي گردن بند/ ثريّا: صورت فلکي پروين که به شکل گردن بند يا خوشه ي انگور است/ نظم در: مقصود شعر است که کلمات آن به مرواريد تشبيه شده است.

آرایه ها: جناس در نظم کردن در مصراع اول و دوم / در استعمال کلمه ي گردون ظرافتي است با اشاره به گردن و گردن بند/ تناسب در دُر و نظم کردن و ثريا

واج آرایی:تکرار حرف«ک»

معنی بیت: چون فلک گردن بند پروین یا عقد ثریا را بنام شاه برشته کشید، من چرا مروارید سخن را بنام شهریار منظوم نسازم، چه از دیگر ستایشگران درین مقام کمتر نیستم.

…………………………

12-شاهین صِفَت، چو طُعمه چشیدم ز دست شاه

   کِـی باشد اِلتِفــات به صیــد کبوتــرم

موضوع بیت:همّت(بلندهمّتی)

مضمون بیت: وفاداري به شاه

معنی واژگان:شاهين صفت: مانند شاهين شکاري (که معمولاً براي آشنا شدن شاهين با شاه، شاه به دست خود چندبار به شاهين طعمه مي داده است) /التفات: توجه/ صيد کبوتر: مقصود به دنبال نعمتهاي کم و مختصر رفتن است.

آرایه ها: تضاد در شاهين و کبوتر / تناسب در شاهين و طعمه و چشيدن و صيد

واج آرایی:تکرار حرف«ش» و آوای «s»

معنی بیت: من که چون باز شکاری از دست شهریار نوالة احسان خورده ام، دیگر نظر بر شکاری ضعیف چون کبوتر نکنم.

…………………………..

13-  ای شاهِ شیرگیر چه کم گَردد، ار شود

        در سایة تو مُلکِ فـَـراغَت مُیَسَّــرَم

موضوع بیت:مقام امن (تمنای مقام امن از محبوب)

مضمون بیت: حسن طلب

معنی واژگان:شيرگير: دلير، نيرومند/ در سايه ي تو: تحت حمايت تو/ ميسّر: آسان به دست آمده.

قواعد:ملک فراغت: اضافه ي تشبيهي است يعني فراغت و آسايش به مملکت تشبيه شده است/ ملک فراغت: تشبیه صریح

آرایه ها: تناسب در شاه و سايه و ملک

واج آرایی:تکرار حرف«ش»

 معنی بیت: اي شاه دلير شيرشکار، اگر در سايه ي لطف و عنايت تو به سلطنت آسايش و آرامش برسم، از تو چه کم مي شود؟

محصول بيت ــ اى شاه شيرگير: اى شاهى كه در قدرت و نيرو به شير هم غالبى، چه چيزت كم مى‌شود يعنى چه نقصانى در قدرت تو پيدا مى‌شود اگر در سايه دولت و سعادت تو ملك فراغت براى من ميسر گردد. مقصود: چه مى‌شود اگر به قدر كفايت، حال مرا رعايت نمايى به طورى كه از قيد دنيا آزاد باشم و فقط به شاعرى بپردازم و قصايد و مدايحى در وصف تو بسرايم كه تا قيامت نام تو برقرار بماند.

………………………..

14- شِعرَم به یُمنِ مَدحِ تو صد مُلکِ دِل گُشاد     گویی که تیغِ توسـت زَبانِ سُخَنــوَرَم

موضوع بیت:مقام مخلَصین

مضمون بیت: مدح شاه و شعر شاعر

معنی واژگان:يمن: مبارکي/ گشاد: فتح کرد، تسخير کرد/ تيغ: شمشير/ زبان سخنور: زبان شاعر، زبان سرودسراي.

قواعد: ملک دل: اضافه ي تشبيهي است يعني دل به مملکت تشبيه شده است.

آرایه ها: تناسب در شعر و مدح و زبان سخنور /تناسب در ملک و گشادن و تيغ

واج آرایی:تکرار حرف«د»

معنی بیت: شعر من به میمنت و فرخندگی ستایش تو صد کشور دل را مسخر کرد، پنداری که زبان سخندان من شمشیر کشورگشای تست.

………………………….

15-  بر گُلشَنی اگر بِگُذَشتَم چو بادِ صُبح

       نی عِشقِ سَرو بود و نه شوقِ صِنوبَرَم

موضوع بیت:دوست و دشمن (دل پر از هوای دوست) –مراتب عبادت کنندگان(مقام احرار)

معنی واژگان:گلشن: گلزار، بوستان/ شوق: اشتياق، تمايل/ صنوبر: نام درختي است که معمولاً قد معشوق را به آن تشبيه مي کنند.

قواعد: نی … و نه : حرف ربط دوگانه برای عطف در نفی.

آرایه ها:تناسب در گلشن وباد و صبح و سرو و صنوبر

معنی بیت: اگر مانند باد صبا از گلزاري بگذرم، نه عشق تماشاي سرو در من است و نه اشتياق ديدن صنوبر.

محصول بيت ــ اگر چون باد سحرى گذرم به گلشنى بيفتد و از آن‌جا بگذرم بدان كه نه عشق سر و مرا به آن‌جا كشانده و نه شوق صنوبر. يعنى به هوس و آرزوى ديدن اين‌ها به گلشن نرفتم.

 ……………………………………………………

16- بویِ تو می‌شَنیدم و بر یادِ رویِ تو

       دادند ساقیانِ طَرَب یک دو ساغَرَم

موضوع بیت:نفحات ربانی

مضمون بیت: ممدوح و بوي عطراگين او

معنی واژگان: ساقيان طرب: شادي و طرب به شراب تشبيه شده است که ساقياني آن را به شادخواران مي نوشانده اند. يک دو: عدد ترديدي است يعني يا يکي يا دوتا/ ساغر: پيمانه ي شراب

آرایه ها: جناس در بوي و روي / تناسب در برياد و ساقي و ساغر / بوي ممدوح و بوي گلشن تشبيه مضمر

واج آرایی: تکرار حرف «ي» در بيت 16

معنی ابیات: بوي خوش تو را مي شنيدم و ساقيان زيباروي بزم عيش و شادي، به ياد روي زيباي تو يکي دو پيمانه به من شراب نوشاندند.

محصول بيت ــ بلكه در گلشن بوى تو را مى‌شنيدم و به شوق روى تو ساقيان طرب و سرور يكى دو قدح ساغرم دادند. يعنى سبب رفتنم به گلشن، ياد رخ تو است :

به ياد روى تو به گلشن مى‌روم چون با رفتن بدان‌جا برايم سرو خاطر و خوشى حاصل مى‌شود.

……………………………

17- مَستی به آبِ یک دو عِنَب وَضعِ بَنده نیست

    من سالخــورده پیــرِ خَـرابات پَـروَرَم

موضوع بیت:شرح صدر

مضمون بیت: رند خراباتي

معنی واژگان:عنب: انگور/ وضع: شأن، مرتبه، مقام/ خرابات پرور: پرورده شده در ميخانه

آرایه ها: تناسب در مستي و آب عنب و خرابات

واج آرایی:تکرار حروف«ر» و «د»

معنی بیت: حال من چنان نیست که بآب یک دو دانه انگور مست شوم، من پیری کهنسال و پروردة میکدة عشقم، شاعری گوید :

کفاف کی دهد این باده ها بمستی ما

                         خم زمانه تهی شد زمی پرستی ما

…………………………..

18-    با سِیرِ اَختَرِ فَلَکَم داوَری بَسیست

          اِنصافِ شاه باد در این قِصِّه یاورم

 موضوع بیت:دنیا و بی اعتباری آن(شکایت از دور فلک و مدد طلبی از یار)

مضمون بیت: اظهار بدبختي و طلب ياري

معنی واژگان:سير: گردش/ اختر: ستاره/ فلک: آسمان/ داوري: نزاع و ستيز/ انصاف: عدل، حق را به حق دار دادن/ قصّه: شکايت/ ياور: کمک کننده، پشتيبان.

آرایه ها: تناسب در دوري و انصاف و قصّه و ياور و شاه

واج آرایی: تکرار آواي «s»

معنی بیت: از گردش فلک بسیار شکایت دارم، داد شهریار در این عرض حال مددگار من باد.

…………………………….

19-  شُکـرِ خدا که باز درین اوجِ بارگاه

       طاووسِ عَرش می‌شنود صیتِ شَهپَرَم

 موضوع بیت:اولیای الهی (اولیای مستور)

مضمون بیت: شادي از رونق درگاه شاه

معنی واژگان:باز: دوباره/اوج بارگاه: مقصود رونق و شادابي قصر و بارگاه است به خاطر نزول مظفّرانه ي پادشاه/ طاووس عرش: جبرئيل امين/ صيت: آواز/ شهپر: بال، بزرگترين پر و بال/ مقصود از صيت شهپر در اين بيت صداي خواندن اشعار است که حافظ آنها را سروده و با آواز مي خواند

آرایه ها: تناسب در اوج بارگاه با عرش / تناسب در طاووس و شهپر

واج آرایی: تکرار حرف «ر»

معنی بیت: سپاس خدای را که بار دیگر در این آستان که با فلک از عظمت و رفعت پهلو می زند جبرئیل طاوس فرشتگان آسمان آواز شهپر مرا می شنود؛ مقصود اینست که شهرت من در آسمان بگوش جبرئیل نیز رسیده است.

……………………………..

20-  نامَم ز کارخانـة عُشّاق مَحـو باد

       گر جُز محبّت تو بُوَد شُغلِ دیگرم

 موضوع بیت:عشق(عشق راستین )

مضمون بیت:(محبت، شغل  شاعر)

معنی واژگان:کارخانه ي عشاق: دنياي عاشقان/ محو: نابود، از ميان رفته، خط زده/ شغل: کار، سرگرمي

 قواعد:کارخانه عشاق اضافه تشبیهی

واج تکرار حرف «ر»

معنی بیت: اگر جز عشق و محبّت تو به کار ديگري بپردازم، اميدوارم که نامم از دنياي عاشقان محو و نابود گردد.

محصول بيت ــ نامم از كارخانه عشاق محو گردد و هرگز ياد كرده نشود «به خاطرها نيايد» مراد: اگر غير از محبت تو به ديگرى توجه داشته باشم نامم محو گردد يعنى اگر محبت تو را ترك گويم و تمايلى به شاهزاده نشان دهم هر قدر هم كه حالم را رعايت نمايد.

اى عاشقان روى تو از ذره بيشتر         من كى رسم به وصل تو كز ذره كمترم

اى، حرف ندا. منادى محذوف. تقديرش: اى شاه است. عاشقان روى، اضافه اسم فاعل به مفعولش. روى تو، اضافه لاميه.

…………………………..

21-  شِبلُ الاَسَد بِصید دلم حمله کرد و من

       گر لاغــرم و گـر نه شِکارِ غَضَنفَرَم

موضوع بیت:تجارت (سود حقیقی درتجارت  عشق)

مضمون بیت: مدح فرزند ممدوح

معنی واژگان:شبل الاسد: بچه ي شير/ صيد: شکار کردن/ غضنفر: شير و اشاره ي صريح است به سلطان غضنفر پسر شاه منصور که در سال 795 با اغلب افراد خاندان آل مظفّر به امر امير تيمور کشته شد.

آرایه ها: تناسب و ترادف در صيد و شکار / تناسب در شبل الاسد و صيد و شکار و غضنفر

واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ر»

معنی بیت: خواجه شه زاده را اگرچه نام او غضنفر است، بچّه ي شير و شاه منصور، پدرش را به شير بيشه مانند کرده است و مي فرمايد: بچّه ي شير به قصد شکار دلم به سوي من حمله کرد، ولي من چه لاغر باشم و چه فربه، صيد شير بيشه ام و شاه منصور را مدح مي کنم.

محصول بيت ــ خواجه شهزاده را به بچه شير و خود شاه را به شير تشبيه نموده مى‌فرمايد : شبل‌الاسد براى صيد دلم به من حمله كرد و هجوم آورد اما من چه لاغر و چه فربه شكار شيرم.

مراد اين است: شاهزاده براى جلب خاطر من مرا مورد لطف و كرم بسيار قرار داد. اما من هيچ‌وقت نعمت شاه را فراموش نمى‌كنم و فريفته شاهزاده نمى‌شوم.

در معناى مصرع ثانى گفته‌اند: من چه جرب گرفته و لاغر باشم و چه نباشم شكار شيرم. اين گوينده عجب جربدار معنا كرده است.

………………………….

22-   ای عاشِقـانِ رویِ تــو از ذَرِّه بیشتــر

        من کِی رَسَم به وَصلِ تو کَز ذَرِّه کمترم

موضوع بیت:رؤیت (تمنای دیدار) – تواضع و فروتنی

مضمون بیت: نااميدي از رسيدن به پيشگاه معشوق

معنی واژگان:ذرّه: آنچه در شعاع نور آفتاب به صورت ريزه هاي گرد مانند به چشم مي خورد/ وصل: وصال، رسيدن به معشوق يا ممدوح.

آرایه ها: تضاد یا طباق در بيشتر و کمتر

 واج آرایی:تکرار آوای «z»

معنی بیت: ای آنکه شیفتگان جمالت از عدد ذرات افزونترند، من بحضورت نتوانم بار یافت چه از ذرة خرد هم ناچیزترم.

……………………………

23-  بِنما به من که مُنکِرِ حُسنِ رُخِ تو کیست

  تــا دیــده اش بِگـَـزلَکِ غِیــرَت بَرآورم

موضوع بیت:غیرت (غیرت عاشقی)

مضمون بیت: زيبايي چهره ي ممدوح

معنی واژگان:بنما: نشان بده/ منکر: انکارکننده/ حسن رخ: زيبايي چهره/ ديده: چشم /گزلک: چاقو، خنجر /غيرت: حميّت، احساس بيگانگي کردن/ برآورم: بيرون بياورم.

قواعد: گزلک غيرت اضافه ي تشبيهي است

آرایه ها: دیده به گزلک غیرت برآوردن کنایه از خشم بسیار

واج آرایی:تکرار حروف«ب» و «ر»

معنی بیت: بمن نشان بده که زیبایی جمال ترا که تکذیب می کند، تا من چشم او را با کارد حمیت و رشگ از کاسه بیرون کشم.

…………………………

24-   بـر من فُتاد سایة خورشیدِ سَلطَنَت

          واکنون فَراغَتَست ز خورشیدِ خاوَرَم

موضوع بیت:پادشاهی و گدایی (گدای دوست بی نیاز از همه چیز است )

مضمون بیت: سايه ي پادشاه برتر از نور خورشيد

معنی واژگان:خورشيد سلطنت: مقصود پادشاه است/ فراغت: آسايش، آسودگي/ خورشيد خاور: خورشيدي که از مشرق طلوع مي کند.

قواعد: خورشید سلطنت : تشبیه صریح

آرایه ها:  تضاد در سايه و خورشيد

واج آرایی:تکرار حروف«خ» و «س»

معنی بیت: سايه ي لطف پادشاه بر سر من افتاد و من اکنون ديگر از خورشيد خاوري بي نياز و آسوده ام.

محصول بيت ــ سايه خورشيد سلطنت به روى من افتاد: شاه كه ظل الله است سايه لطف و احسانش بر سر من افتاد پس حالا ديگر از شمس خاور فارغم يعنى در ايام سعادت شاه به هيچ كس احتياج ندارم. مراد: احتياج به تفقد و رعايت شهزاده ندارم.

………………………..

25- مَقصـود ازیـن مُعامِله بازار تیزیَست

           نی جِلوه میفُروشَم و نی عِشوه میخرم

موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت از محبوب)

مضمون بیت: مناعت طبع

معنی واژگان:معامله: داد و ستد احساسي و فرنگي (خواندن شعر براي ممدوح و جلب توجه او)/ بازار تيزي: بازار گرمي، رونق بازار/ جلوه فروختن: فريب دادن/ عشوه خريدن: فريب خوردن.

آرایه ها: تناسب در معامله و بازار و مي فروشم و مي خرم / نوعی تضاد در مي فروشم و مي خرم / با اين بيت گويي خطي بر روي مدح يا ممدوح کشيده است.

واج آرایی:تکرار حرف«ر»

معنی بیت: مراد من از این شیوه رفتار بازار خود را رونق دادن است وگرنه ظاهر سازی و جلوه نمایی عرضه نمی کنم و خریدار نیرنگ هم نیستم.

……………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا